معرفی عارفان
1.19K subscribers
33.5K photos
12.1K videos
3.2K files
2.74K links
چه گفتم در وفا افزا جفا و جور افزودی
جفا کن جور کن جانا،غلط گفتم خطا کردم

فیض
Download Telegram
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
آواز: #محمدرضا_شجریان
تار: #داریوش_پیرنیاکان
نی: #جمشید_عندلیبی
تنبک: #همایون_شجریان
#حافظ

اگر بر جای من غیری گزیند
دوست حاکم اوست
حرامم باد اگر من جان
به جای دوست بگزینم
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
یک نفس با ما نشستی خانه بوی گل گرفت
خانه‌ات آباد که این ویرانه بوی گل گرفت


#مژگان_شجریان
#سعید_فرجپوری
#علی_آذرشاهی
سماعی است كه فريضه است و آن سماع اهل حال است، كه آن فرض عين است، چنانكه پنج نماز و روزه ی رمضان، و چنانكه آب و نان خوردن به وقت ضرورت.
فرض عين است اصحاب حال را، زيرا مددِ حيات ايشان است.

#شمس_تبريزى
هر سوی نشانی ست ز مخلوق به خالق

قانع نشود عاشق بی‌دل به نشانی

#مولانا
خرد ، همیشه سُرور است ، هرگز افسرده و غمگین نیست ، هرگز خشک و جدی نیست ... همیشه خوش است ؛ همان خوشی را دارد که کودکان دارند ... "از این رو فرزانگان کیفیتی کودکانه دارند : همان معصومیت ، همان اعتماد ، همان زلالی ، همان لبخند ، و همان شادی بی‌دلیل ؛ خوشحالی بی‌حدی که ابداً هیچ دلیلی در خود ندارد" ...

اشو
بی‌ابر مشکل است تماشای آفتاب

صائب نظاره‌‌ رخ او در حجاب کن


#صائب
Sharik
Mahasti
#مهستی - شریک
Havaye Asheghi
Mahasti
#مهستی - هوای عاشقی
           تا چند در این مقام بیدادگران
        روزی به‌شبی شبی به‌روزی گذران

       هین کاسهٔ می! که عمر در بی‌خبری
        از کیسهٔ ما می‌رود ای بی‌خبران!

         #عطّار نیشابوری
خدای را مَردان اند که قیام همه بِدوست 
و حرکت و سکون همه بِدوست
و همه زنده بِدو اند 
و پاینده به مشاهده ی او
اگر یک لحظه از مشاهده حق باز مانند،
"جان از ایشان برآید"
بِدو خسبند
و بِدو خورند
و بِدو گیرند
و بِدو روند
و بدو بینند
و بِدو شنوند
و بدو باشند...

#تذکرة الاولیا
خدایا!
ما بنده توئیم و بنده را جز اطاعت نشاید!
به ما الفبای بندگی بیاموز...

به نام خدای همه
#کلام نور

وَفِي الْأَرْضِ آيَاتٌ لِّلْمُوقِنِينَ
وَفِي أَنفُسِكُمْ ۚ أَفَلَا تُبْصِرُونَ

و در زمین براى اهل یقین، نشانه هایى است.
و در (آفرینش) خودتان (نیز نشانه هایى از قدرت، عظمت و حكمت الهى است.) پس چرا (به چشم بصیرت) نمى نگرید؟

#ذاریات-آیه (۲۱-۲۰)
شاهکار زندگی چيست؟
اين که در ميان مردم زندگی کنی ولی هيچگاه به کسی زخم زبان نزنی،
دروغ نگويی،
کلک نزنی
و سوءاستفاده نکنی،
اين شاهکار است.
ﻻﺯﻡ ﻧﻴﺴﺖ ﻫﻤﺪﯾﮕﺮ ﺭﺍ" ﺗﺤﻤﻞ" ﮐﻨﻴﻢ، ﮐﺎﻓﻴﺴﺖ ﻫﻤﺪﻳﮕﺮ ﺭﺍ "ﻗﻀﺎﻭﺕ" ﻧﮑﻨﻴﻢ.
ﻻﺯﻡ ﻧﻴﺴﺖ ﺑﺮﺍﯼ "ﺷﺎﺩﮐﺮﺩﻥ" يکدﻳﮕﺮ ﺗﻼﺵ ﮐﻨﻴﻢ،
ﮐﺎﻓﻴﺴﺖ ﺑﻬﻢ "ﺁﺯﺍﺭ" ﻧﺮﺳﺎنيم
ﻻﺯﻡ ﻧﻴﺴﺖ ﺩﻳﮕﺮﺍﻥ ﺭﺍ ﺍﺻﻼﺡ" ﮐﻨﻴﻢ، ﮐﺎﻓﻴﺴﺖ ﺑﻪ" ﻋﻴﻮﺏ " ﺧﻮد ﺑﻨﮕﺮﻳﻢ.
ﺣﺘﯽ ﻻﺯﻡ ﻧﻴﺴﺖ ﻳﮑﺪﻳﮕﺮ ﺭﺍ "ﺩﻭﺳﺖ" ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻴﻢ،
ﻓﻘﻂ ﮐﺎﻓﻴﺴﺖ "ﺩﺷﻤﻦ" ﻫﻢ ﻧﺒﺎﺷﻴﻢ.
ﺁﺭی، ﺩﺭ ﮐﻨﺎﺭ ﻫﻢ ﺷﺎﺩ ﺑﻮﺩﻥ ﻭ ﺑﺎ ﺁﺭﺍﻣﺶ ﺯﻳﺴﺘﻦ، شاهکار است...

🌺🌺🌺

یارمهربانم
درود
پگاه یکشنبه ات نیکو

🌺🌺🌺

لبخندی کوچک
و یا کلامی زیــبا
میتواند قلبی را لمس کند
و یا دلی را شاد کند
هیچکس خوشحال
بدنیا نیامده است
اما همه‌‌ ما با توانایی
خلق شادی بدنیا آمده‌ایم
امروزت سرشار از شادے

‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌🌺🌺🌺

شاد باشی
Eshgh Yani To
Hadi Ghoreishi
آهنگ بسیار زیبای هادی قریشی بنام عشق یعنی تو
بر بساطِ بوریا سِیرِ دو عالم می‌کنم
با وجودِ نِی‌سواری برقِ جولانیم ما
این شعر از آنِ صائب [تبریزی] است، ببینید کجا به کجاست:
بر بوریا نشستن نشانه‌ی فقر بوده، کسانی که تمکّن داشتند روی قالی می‌نشستند، می‌گوید من شخصِ فقیری هستم ولی از طریقِ «اندیشه» سِیرِ دو عالم می‌کنم، منظورش غنای معنوی و بی‌نیازی است. ما بر نِی سواریم، یعنی روی حصیر می‌نشینیم، ولی مانند برق تیزرو هستیم (حصیر از جنس نِی بوده) بچّه‌ها با نِی تقلید از سوارکاری می‌کردند. جولانِ فکر، حرکتِ برق‌آسا دارد.
بیتی دیگر، باز از صائب:
حاصلِ ما نیست غیر از خار خارِ جستجو
گرد‌بادِ دامـنِ صحـرای امکانیـم مـا
خار خار در اینجا دو معنا دارد: یکی مانند باد بر خارِ صحرا گذشتن، و دیگری انگیزشِ درونی، یعنی تحریک در درون که شما را به انجامِ عملی بر می‌انگیزد. مثلِ این که نوکِ خار به اندرونِ شما بخورد و تا به مقصودِ خود دست نیابید آرام نمی‌گیرید. در اینجا اصطلاحِ خار‌خار ربط داده می‌شود به گردبادی که در بیابان می‌وزد ولی چیزی جز خار به دستش نمی‌آید. بنابراین جستجوی او راه به جایی نمی‌برد. «صحرای امکان» یعنی دنیای موجود که از بهره‌دهندگی بخیل است



دهم تیر ماه روز بزرگداشت صائب تبریزی گرامی باد🌺🌺🌺🌺🌺
ای عین بقاء در چه بقایی که نه‌ای؟
در جای نه‌ای؟ کدام جائی که نه‌ای؟

ای ذات تو از جا و جهت مستغنی
آخر تو کجانی؟ و کجائی که نه‌ای؟

#باباافضل_كاشانى
- رباعی شمارهٔ ۱۵۸
نادان همه جا با همه کس آمیزد
چون غرقه به هر چه دید دست آویزد

با مردم زشت نام همراه مباش
کز صحبت دیگدان سیاهی خیزد

#سعدی
- رباعی شمارهٔ ۱۵
۱۰ تیر زادروز محمد قهرمان

(زاده ۱۰ تیر ۱۳۰۸ تربت حیدریه -- درگذشته ۲۸ اردیبهشت ۱۳۹۲ مشهد) شاعر، پژوهشگر و مصحح

او در سال پنجم دبیرستان در مشهد با اخوان ثالث هم‌کلاس شد و این دوستی ادامه یافت. سال ششم ادبی را در دبیرستان البرز تهران گذراند و سپس در دانشکده حقوق دانشگاه تهران در رشته قضایی ادامه تحصیل داد، اما هرگز دنبال کار حقوقی نرفت و فقط به‌ شعر پرداخت.
از آذر ۱۳۴۰ به‌مدت ۲۷ سال تا بازنشستگی به‌عنوان کتابدار دانشکده ادبیات دانشگاه فردوسی مشغول به‌کار بود.
وی علاقه‌اش در سرودن شعر، در غزل و به‌ویژه سبک هندی به اندازه‌ای بود که یکی از شعرای غزلسرای هندی شد و در خانه‌اش انجمن ادبی به‌صورت هفتگی برگزار می‌کرد.
او گویش تربت حیدریه را به‌خوبی می‌دانست و بسیاری از اشعارش که به‌‌ گویش محلی سروده شده‌اند، در ردیف اول شعر بومی قرار دارند.
در ۲۹ آذر ۱۳۸۴ از سوی دانشگاه فردوسی مشهد و سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری و اداره کل فرهنگ و ارشاد خراسان رضوی در محل دانشگاه مشهد از وی قدردانی شد.
او صاحب تألیفات ارزنده‌ای از جمله چند مجموعه شعر است و در کارنامه‌اش تصحیح و چاپ چند دیوان از شاعران مختلف به‌ چشم می‌خورد.
شفیعی کدکنی در مورد او گفته است: «در این خصوص حتی ملک‌الشعرای بهار آن خصوصیت یک شاعر محلی را به‌ صورت کامل، آن‌گونه که قهرمان دارد، ندارد».

برخی از آثارش:
تصحیح دیوان صائب تبریزی " ۶ جلد"
تصحیح دیوان صیدی تهرانی
تصحیح مجموعه آثار ابوطالب کلیم همدانی
تصحیح دیوان محمدجان قدسی مشهدی
برگزیده اشعار صائب و دیگر شعرای معروف سبک هندی
صیادان معنی "برگزیده اشعار سخن‌سرایان سبک هندی"
حاصل عمر "مجموعه شعر"
به‌یاد عزیز گذشته " ۱۰ نامه از اخوان ثالث به محمد قهرمان"

۱۰ تیر، روز بزرگداشت محمدعلی "صائب‌تبریزی"

تاریخچه روز بزرگداشت:
شهرت جهانی صائب تبریزی آن‌چنان است که شاید کمتر کسی او را نشناسد. وی به‌سبب ارادت و توجه خاص به اشعار حافظ و سعدی، زبانزد است.
در تیرماه ۱۳۹۲ بر اساس مصوبه شورای فرهنگ عمومی کشور، روز دهم تیر به عنوان «روز صائب تبریزی» نامگذاری شد. از آن پس هر ساله بزرگداشتی به منظور بررسی ابعاد شخصیتی و سبک شعری وی برگزار می‌شود.

زندگی‌نامه:
«میرزا محمدعلی صائب تبریزی» در حدود سال ۱۰۰۰ قمری در تبریز زاده شد. پدر او تاجر بود و به‌‌دستور شاه‌عباس اول از تبریز کوچ کرد و در محله‌ عباس‌آباد اصفهان ساکن شد و صائب در این شهر به آموختن دانش پرداخت. در سال ۱۰۳۴ قمری به هندوستان رفت و در سال ۱۰۴۲ به ایران بازگشت و در اصفهان ماندگار شد و در این دوران شاه‌عباس دوم به او مقام «ملک‌الشعرایی» داد. آثارش به‌ جز سه – چهار هزار بیت قصیده، یک مثنوی کوتاه و ناقص به‌نام «قندهارنامه» و سه قطعه، همه غزل هستند. او ۱۷ غزل نیز به‌ترکی سرود و سبکی را به‌کمال رساند که چند سده پس از آن، «سبک هندی» نامیده شد.
صائب را «چامه‌سرای» تک‌بیت‌ها نیز گفته‌اند.
او حدود ۸۰ سال زندگی کرد و حدود سال ۱۰۸۱ هجری قمری در اصفهان دیده از جهان فرو بست. بیش از ۳۴۰ سال پیش،‌ در محله‌ «لنبان» در اصفهان، در باغچه‌ای بزرگ و در خیابانی که امروزه به نام «صائب» آشناست، به خاک سپرده شد؛ اما در حال حاضر این آرامگاه چندان وضعیت مناسبی ندارد و رو به ویرانی است. سنگ مزارش یک قطعه سنگ مرمر یکپارچه‌ یزدی بوده که سنگ مزار قدیمی را در میانش جاسازی کرده‌اند. سنگ اصلی مزار که کتیبه‌ای دارای یک مطلع و یک غزل به‌خط یک خوشنویس دوره‌ صفوی دارد، به دو نیم شده‌است. شاید سرنوشت صائب تبریزی نیز همین بیتی بوده که روی سنگ مزارش نوشته شده‌است:
محو کی از صفحه دل‌ها شود آثار من
من همان ذوقم که می‌یابند از گفتار من

سبک و شیوه صائب:
صائب بزرگ‌ترین غزلسرای سده یازدهم هجری و نامدارترین شاعر زمان صفویه بود. او متخلص به صائب، در شعر پایه‌گذار سبک اصفهانی‌ است. تأثیرگذاری وی در شعر فارسی چنان است که هنوز نیز در انجمن‌های شعری، که در گوشه و کنار اصفهان تشکیل می‌شود، سبک وی همچنان صدرنشین محفل بسیاری از شاعران است که به‌شیوه‌ وی مضمون‌های‌نو می‌آفرینند و آرایه‌هایی همچون اسلوب معادله را زیور عروسِ شعر خویش می‌سازند.
او سبکی را به‌ کمال رساند که چند سده پس از او سبک هندی نامیده شد. وی اسلوب معادله یا «مدعا مثل» را بیش از دیگر شاعران هم‌عصرش به‌کار برده‌است. نازکی خیال و لطافت اندیشه و مضمون سازی‌های ظریف و معنی‌های بیگانه و باریک در شعر وی دیده می‌شود. ابیات غزل وی استقلال معنایی داشته و در یک غزل از چندین موضوع سخن گفته‌ است.

شد پرده درم سوز درون از تو چه پنهان
افتاده دل از پرده برون از تو چه پنهان
هرچند چو فانوس به دل پرده کشيدم
پوشيده نشد سوز درون از تو چه پنهان
تا مهرگياه خط سبزت شده پيدا
مهر دل من گشته فزون از تو چه پنهان
سرگرميم از عشق تو بر عاقل و جاهل
روشن شده از داغ جنون از تو چه پنهان
دل کرد بسي کوشش و ننهفت ز مردم
افسانه عشقم به فسون از تو چه پنهان
تا کرده رقيب آرزوي باده لعلت
هستيم بهم در پي خون از تو چه پنهان
رازي که دل محتشم از خلق نهان داشت
بر جمله عيان گشت کنون از تو چه پنهان


#محتشم_کاشانی