📕#تاریخ_بلعمی( تاریخ نامه طبری) (5 جلد )
✍#ابوعلی_محمد_بن_محمد_بن_بلعمی
تاریخ بلعمی/ تکمله و ترجمه تاریخ طبری/ ابوعلی محمدبن محمد بلعمی
به تصحیح محمد تقی بهار( ملک الشعرا).به کوشش محمد پروین گنابادی
ابوعلی، محمد بن محمد معروف به «بلعمی»، در سال 352 ق بنا به فرمان امیر ابوصالحمنصور بن نوح سامانی کتاب «تاریخ طبری» را از عربی به فارسی ترجمه کرد.
در قرون نخستین پس از اسلام، امیران سامانی در نگاه داشت زبان فارسی بسیاراهتمام ورزیدند. از این رهگذر در نیمه قرن چهارم هجری، «تفسیر» و نیز «تاریخِ»طبری به فارسی ترجمه شد که این دو ترجمه از ذخایر گرانبهای نثر فارسیاند کهخوشبختانه دست حادثه آنها را از میان نبرده است.
#زمان_ترجمه: در هیچ جایی از کتاب تاریخ بلعمی، زمان نگارش آن مشخص نشدهاست. با وجود این، در کتاب «مجمل التواریخ و القصص» که نویسنده آن نامعلوم است ودر حدود سال 520 ق نگارش یافته، در جایی با اشاره به ترجمه بلعمی از تاریخ طبری،چنین مذکور است: «اندر نقل کتاب تواریخ محمد بنجریر الطبری رحمةاللَّه علیه که ازتازی به پارسی کردست ابوعلی محمد بن محمد الوزیر الحشمی [کذا ]بفرمان امیرمنصور بن نوح السامانی که بر زبان ابیالحسن الفایق الخاصه، پیغام فرستاد در سنه اثنی وخمسین و ثلاثمائه». بر این اساس، سال 352 ق را سال «آغاز» ترجمه تاریخ طبریدانستهاند.
البته محمدجواد مشکور در تصحیح «ترجمه تاریخ طبری» گویا نسخهای از کتاب دراختیار داشته که مشتمل بر حوادث تاریخی تا سال 355 ق بوده است. بدین لحاظ، اومحدوده زمانی «352ـ355 ق» را محدوده آغاز و انجامِ کار ترجمه دانسته است. اماچنان نسخهای در دسترس ما نیست و ما چاپ کامل کتاب تاریخ بلعمی را به تصحیحمحمد روشن در اختیار داریم که براساس آن، کتاب، پایان دیگر گونهای دارد که در همینباب، در ادامه این نوشتار سخن به میان خواهد آمد.
به هر رو، سال 352 ق چه زمان نگارش و چه زمان آغاز نگارشِ «تاریخ بلعمی»باشد، این کتاب پس از «مقدمه شاهنامه ابومنصوری» ـ که در سال 346 ق نگاشته شدهـ قدیمیترین سند نثر فارسی است که از تعیین زمانی برخوردار است.
#تاریخ_طبری: کتابی که ابوعلی بلعمی آن را از عربی به فارسی برگردانید، «تاریخالامم و الملوک» یا «کتاب اخبار الرسل و الملوک» نام دارد. نگارنده آن «محمد بن جریرطبری» دانشمند بزرگ ایرانی (متوفای 310 ق) است. این کتاب نیز بیشتر با نامنگارنده، به عنوان «تاریخ طبری» شناخته میشود. این کتاب، تاریخ عالم ـ از آغازآفرینش تا سال 302 ق ـ را در بر میگیرد که به لحاظ عمق و گستردگی اطلاعات، هموارهدر تحقیقات تاریخی مورد استناد و استفاده است. «فرانتس روزنتال» نفوذ و تأثیر تاریخطبری را بر مورخان پس از خود «حیرتآور» میخواند که تعبیر کاملاً درستی است.
از آن جا که این کتاب به شکلی جامع تاریخ اسلام و ایران را در برداشت، لذا برایهمه ایرانیان مسلمان جذاب و پرفایده بود، اما برای سهولت استفاده هم آنان میبایستبه فارسی ترجمه میشد. امیر منصور سامانی به خوبی بر این ضرورت آگاهی یافت ووزیر دانشمند خود ابوعلی بلعمی را بر انجام این مهم گماشت.
#اهتمام _بر_ترجمه: بلعمی در طلیعه ترجمه تاریخ طبری، خویشتن را از سوی امیرمنصور سامانی مأمور به ترجمه دانسته، از تلاش و رنج خود در انجام آن سخن گفته است:
«و بدان که این تاریخ نامه بزرگست که گرد آورد ابیجعفر محمد بنجریریزید الطبری رحمه اللَّه که ملک خراسان ابوصالح منصور بن نوح فرمانداد دستور خویش را ابوعلی محمد بن محمد بن البلعمی که این تاریخنامهرا که از آن پسر جریر است پارسی گردان هر چه نیکوتر چنان که اندر وینقصانی نباشد. پس گوید چون اندر وی نگاه کردم و بدیدم اندر ویعلمهای بسیار و حجتها و آیتهای قرآن و شعرهای نیکو و اندر وی فایدههادیدم بسیار، رنج بردم و جهد و ستم بر خویشتن نهادم واین را پارسیگردانیدم، به نیروی ایزد عزّوجل... تا هر که اندر وی نگرد زود اندر یابد و بروی آسان شود، انشاء اللَّه تعالی وحده العزیز»
از عبارت بالا معلوم است که بلعمی، خود شخصاً کار ترجمه را با جدّ و جهد انجامداده است و او عموم پارسیخوانان را مخاطب خود دانسته است که به آسانی از اینترجمه استفاده نمایند
✍#ابوعلی_محمد_بن_محمد_بن_بلعمی
تاریخ بلعمی/ تکمله و ترجمه تاریخ طبری/ ابوعلی محمدبن محمد بلعمی
به تصحیح محمد تقی بهار( ملک الشعرا).به کوشش محمد پروین گنابادی
ابوعلی، محمد بن محمد معروف به «بلعمی»، در سال 352 ق بنا به فرمان امیر ابوصالحمنصور بن نوح سامانی کتاب «تاریخ طبری» را از عربی به فارسی ترجمه کرد.
در قرون نخستین پس از اسلام، امیران سامانی در نگاه داشت زبان فارسی بسیاراهتمام ورزیدند. از این رهگذر در نیمه قرن چهارم هجری، «تفسیر» و نیز «تاریخِ»طبری به فارسی ترجمه شد که این دو ترجمه از ذخایر گرانبهای نثر فارسیاند کهخوشبختانه دست حادثه آنها را از میان نبرده است.
#زمان_ترجمه: در هیچ جایی از کتاب تاریخ بلعمی، زمان نگارش آن مشخص نشدهاست. با وجود این، در کتاب «مجمل التواریخ و القصص» که نویسنده آن نامعلوم است ودر حدود سال 520 ق نگارش یافته، در جایی با اشاره به ترجمه بلعمی از تاریخ طبری،چنین مذکور است: «اندر نقل کتاب تواریخ محمد بنجریر الطبری رحمةاللَّه علیه که ازتازی به پارسی کردست ابوعلی محمد بن محمد الوزیر الحشمی [کذا ]بفرمان امیرمنصور بن نوح السامانی که بر زبان ابیالحسن الفایق الخاصه، پیغام فرستاد در سنه اثنی وخمسین و ثلاثمائه». بر این اساس، سال 352 ق را سال «آغاز» ترجمه تاریخ طبریدانستهاند.
البته محمدجواد مشکور در تصحیح «ترجمه تاریخ طبری» گویا نسخهای از کتاب دراختیار داشته که مشتمل بر حوادث تاریخی تا سال 355 ق بوده است. بدین لحاظ، اومحدوده زمانی «352ـ355 ق» را محدوده آغاز و انجامِ کار ترجمه دانسته است. اماچنان نسخهای در دسترس ما نیست و ما چاپ کامل کتاب تاریخ بلعمی را به تصحیحمحمد روشن در اختیار داریم که براساس آن، کتاب، پایان دیگر گونهای دارد که در همینباب، در ادامه این نوشتار سخن به میان خواهد آمد.
به هر رو، سال 352 ق چه زمان نگارش و چه زمان آغاز نگارشِ «تاریخ بلعمی»باشد، این کتاب پس از «مقدمه شاهنامه ابومنصوری» ـ که در سال 346 ق نگاشته شدهـ قدیمیترین سند نثر فارسی است که از تعیین زمانی برخوردار است.
#تاریخ_طبری: کتابی که ابوعلی بلعمی آن را از عربی به فارسی برگردانید، «تاریخالامم و الملوک» یا «کتاب اخبار الرسل و الملوک» نام دارد. نگارنده آن «محمد بن جریرطبری» دانشمند بزرگ ایرانی (متوفای 310 ق) است. این کتاب نیز بیشتر با نامنگارنده، به عنوان «تاریخ طبری» شناخته میشود. این کتاب، تاریخ عالم ـ از آغازآفرینش تا سال 302 ق ـ را در بر میگیرد که به لحاظ عمق و گستردگی اطلاعات، هموارهدر تحقیقات تاریخی مورد استناد و استفاده است. «فرانتس روزنتال» نفوذ و تأثیر تاریخطبری را بر مورخان پس از خود «حیرتآور» میخواند که تعبیر کاملاً درستی است.
از آن جا که این کتاب به شکلی جامع تاریخ اسلام و ایران را در برداشت، لذا برایهمه ایرانیان مسلمان جذاب و پرفایده بود، اما برای سهولت استفاده هم آنان میبایستبه فارسی ترجمه میشد. امیر منصور سامانی به خوبی بر این ضرورت آگاهی یافت ووزیر دانشمند خود ابوعلی بلعمی را بر انجام این مهم گماشت.
#اهتمام _بر_ترجمه: بلعمی در طلیعه ترجمه تاریخ طبری، خویشتن را از سوی امیرمنصور سامانی مأمور به ترجمه دانسته، از تلاش و رنج خود در انجام آن سخن گفته است:
«و بدان که این تاریخ نامه بزرگست که گرد آورد ابیجعفر محمد بنجریریزید الطبری رحمه اللَّه که ملک خراسان ابوصالح منصور بن نوح فرمانداد دستور خویش را ابوعلی محمد بن محمد بن البلعمی که این تاریخنامهرا که از آن پسر جریر است پارسی گردان هر چه نیکوتر چنان که اندر وینقصانی نباشد. پس گوید چون اندر وی نگاه کردم و بدیدم اندر ویعلمهای بسیار و حجتها و آیتهای قرآن و شعرهای نیکو و اندر وی فایدههادیدم بسیار، رنج بردم و جهد و ستم بر خویشتن نهادم واین را پارسیگردانیدم، به نیروی ایزد عزّوجل... تا هر که اندر وی نگرد زود اندر یابد و بروی آسان شود، انشاء اللَّه تعالی وحده العزیز»
از عبارت بالا معلوم است که بلعمی، خود شخصاً کار ترجمه را با جدّ و جهد انجامداده است و او عموم پارسیخوانان را مخاطب خود دانسته است که به آسانی از اینترجمه استفاده نمایند