گفتی به غمم بنشین یا از سر جان برخیز
فرمان بَرَمَت جانا! بنشینم و برخیزم
گر بی تو بُوَد جنّت، بر کنگره ننشینم
ور با تو بُوَد دوزخ، در سلسله آویزم
#سعدى
فرمان بَرَمَت جانا! بنشینم و برخیزم
گر بی تو بُوَد جنّت، بر کنگره ننشینم
ور با تو بُوَد دوزخ، در سلسله آویزم
#سعدى
هر که در آتش عشقش نبود طاقت سوز
گو به نزدیک مرو کآفت پروانه پر است
گر من از دوست بنالم نفسم صادق نیست
خبر از دوست ندارد که ز خود با خبر است
#سعدى
گو به نزدیک مرو کآفت پروانه پر است
گر من از دوست بنالم نفسم صادق نیست
خبر از دوست ندارد که ز خود با خبر است
#سعدى
ما را نگاهى از تو تمام است اگر كنى !
#سعدى
به نام خدای همه
#سعدى
به نام خدای همه
به رنگ و بوی بهار ای فقیر قانع باش
چو باغبان نگذارد که سیب و گل چینی
مرا شکیب نمیباشد ای مسلمانان
ز روی خوب لکم دینکم ولی دینی
#سعدى
چو باغبان نگذارد که سیب و گل چینی
مرا شکیب نمیباشد ای مسلمانان
ز روی خوب لکم دینکم ولی دینی
#سعدى
آن سست وفا که یار دلْ سخت من است
شمع دگران و آتشِ رَخت من است
ای با همه کس به صلح و با ما به خلاف!
جرم از تو نباشد گنه از بخت من است...
#سعدى
شمع دگران و آتشِ رَخت من است
ای با همه کس به صلح و با ما به خلاف!
جرم از تو نباشد گنه از بخت من است...
#سعدى