معرفی عارفان
1.26K subscribers
35K photos
12.9K videos
3.24K files
2.8K links
چه گفتم در وفا افزا جفا و جور افزودی
جفا کن جور کن جانا،غلط گفتم خطا کردم

فیض
Download Telegram
.
دلم از کار جهان گرفته است.
آمده‌ام تا مرا بخواهی.
که دلم بر هیچ‌کس قرار نمی‌گیرد اِلّا به تو.

‏ذکر جنید بغدادی
#تذکرة الاولیاء (عطار نیشابوری)
.
وگفت: حقیقت فقر انقطاع است ازدنیا و آخرت و مستغنی شدن به خداوند دنیا و آخرت.

#تذکرة_الاولیاء_عطار
از وی پرسیدند:
خشوع در نماز چیست؟
گفت: آنکه اگر نیزه بر پهلوش زنند در نماز خبرش نبود.

گفتند: چونی.
گفت: چگونه باشد کسی که بامداد برخیزد و نداند که شبانگاه خواهد زیست یا نه؟

گفتند: کار چگونه است؟
گفت: آه از بی زادی و درازی راه.


#تذکرة_الاولیاء_عطار_نیشابوری
#ذکر_اویس_قرنی


#تذکرة_الاولیاء | عطار نیشابوری
ذکر حسن بصری

وقتی عمر عبدالعزیز رضی الله عنه به نزدیک حسن نامه‌ای نوشت و در آن نامه گفت : مرا نصیحتی کن کوتاه چنانکه یاد دارم و این امام خویش سازم .
حسن بر ظَهر ِ نامه نوشت : یا امیر المومنین ! چون خدای با توست ، بیم از که داری و اگر خدای با تو نیست ، امّید به که می‌داری .
و گفت :
عشق سه است
یکی سوزنده،یکی افروزنده
و یکی سازنده.


#شیخ_ابوالحسن_خرقانی
#تذکرة_الاولیاء_عطار
.
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
.
     در سفری بودم صحرا پربرف بود
  و گبری را دیدم دامن در سرافگنده
و از صحرای برف می‌رفت و ارزن می‌پاشید ذالنون گفت: ای دهقان چه دانه می‌پاشی؟
گفت: مرغکان چینه نیابند دانه می‌پاشم
           تا این تخم به برآید
      و خدای بر من رحمت کند

         #تذکرة_الاولیاء_عطار
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
.
     در سفری بودم صحرا پربرف بود
  و گبری را دیدم دامن در سرافگنده
و از صحرای برف می‌رفت و ارزن می‌پاشید ذالنون گفت: ای دهقان چه دانه می‌پاشی؟
گفت: مرغکان چینه نیابند دانه می‌پاشم
           تا این تخم به برآید
      و خدای بر من رحمت کند

         #تذکرة_الاولیاء_عطار
و گفت:
اگر خدای را طاعت نمی‌داری، باری معصیتش مکن!

#تذکرة_الاولیاء_عطار

در سفری بودم صحرا پربرف بود
و گبری را دیدم دامن در سرافگنده
و از صحرای برف می‌رفت و ارزن می‌پاشید #ذالنون گفت: ای دهقان چه دانه می‌پاشی؟
گفت: مرغکان چینه نیابند دانه می‌پاشم
تا این تخم به برآید
و خدای بر من رحمت کند



#تذکرة_الاولیاء_عطار
شیخ ما [ابوسعیدابوالخیر] را پرسیدند
ای شیخ، راه کدام است؟
گفت: صدق و مدارا.
صدق با حق و مدارا با خَلق.

#تذکرة_الاولیاء_عطار
#حکایت

و پرسیدند: یا شیخ! دلهای ما خفته است که سخن تو در دلهای ما اثر نمی‌کند. چه کنیم؟

گفت: کاشکی خفته بودی که خفته را بجنبانی بیدار گردد. دلهای شما مرده است که هرچند می‌جنبانی بیدار نمی‌گردد.

#تذکرة_الاولیاء_عطار
#حکایت

و پرسیدند: یا شیخ! دلهای ما خفته است که سخن تو در دلهای ما اثر نمی‌کند. چه کنیم؟

گفت: کاشکی خفته بودی که خفته را بجنبانی بیدار گردد. دلهای شما مرده است که هرچند می‌جنبانی بیدار نمی‌گردد.

#تذکرة_الاولیاء_عطار
نقل است که گفت: یک روز دلم گم شده بود
گفتم الهی دل من باز ده.
ندایی شنیدم که یا جنید!
ما دل بدان ربوده‌ایم تا با ما بمانی.
تو باز می‌خواهی که با غیر ما بمانی؟

#تذکرة_الاولیاء_عطار
#حکایت