گهگاه اگر به سمت هجاهای دودزده وا می چرخیم
از ترس آن است که
طنین جوان ولوله ی رمبو را در سفینه های کهنه برده فروشان
بیهوده جا گذاشته باشم
صدای تو اما
همواره از آفاق دور آینده طنین خواهد افکند
این است که هنوز
با تیر کمان کودکی است در جنگل ها
در جستجوی طوطی پیری هستی که نه تنها پرهایش که صدای
سبز آهنگش نیز زرد گریده
اما هنوز نام یک ناخدای یک چشم و یک پا را
تکرار می کند
#منوچهر_آتشی
#صدای_گمشده
#اتفاق_آخر
از ترس آن است که
طنین جوان ولوله ی رمبو را در سفینه های کهنه برده فروشان
بیهوده جا گذاشته باشم
صدای تو اما
همواره از آفاق دور آینده طنین خواهد افکند
این است که هنوز
با تیر کمان کودکی است در جنگل ها
در جستجوی طوطی پیری هستی که نه تنها پرهایش که صدای
سبز آهنگش نیز زرد گریده
اما هنوز نام یک ناخدای یک چشم و یک پا را
تکرار می کند
#منوچهر_آتشی
#صدای_گمشده
#اتفاق_آخر