معرفی عارفان
1.26K subscribers
34.9K photos
12.8K videos
3.24K files
2.79K links
چه گفتم در وفا افزا جفا و جور افزودی
جفا کن جور کن جانا،غلط گفتم خطا کردم

فیض
Download Telegram
چرخ بی آرامٖ را اندر جهان آرام نیست
بند کن در می پرستی چرخ بی آرام را

#سنایی
آنکس که ز عاشقی خبر دارد
دایم سر نیش بر جگر دارد

جان را به قضای عشق بسپارد
تن پیش بلا و غم سپر دارد


#سنایی
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎
ای مسلمانان ندانم چارهٔ دل چون کنم
یا مگر سودای عشق او ز سر بیرون کنم

آتشی دارم درین دل گر شراری بر زنم
آب دریاها بسوزم عالمی هامون کنم

#سنایی
توبه و پرهیز کردم ،

ننگرم زین بیش ، من ،




زلفِ جان‌آویز را ،

یا ، چشمِ رنگ‌آمیز را ،






با چنان زلف و چنان چشمِ دلاویز ،

ای عجب! ،




جای ، کی مانَد درین دل؟ ،

توبه و پرهیز را؟ ،




#سنایی
خه‌خه بنامیزد مَهی ، هم صدر و بدرِ درگهی ،

از دردِ دلها ، آگهی ،،، ای عنصرِ جود و ادب ،



فردوسِ اعلا ، رویِ تو ،،، حکمِ تجلّی ، کویِ تو ،

ای در خَمِ گیسویِ تو ، جان‌ها ، همه جانان‌طلب ،



صدرِ معین را ، سَر ، تویی ،،، دنیا و دین را ، فَر ، تویی ،

بر مهتران ، مهتر ، تویی ،،، از تُست ، دل‌ها را طرب ،




#سنایی


#خه‌خه
لغت نامه دهخدا
خه خه
مترادف خه خه : آفرین ، احسنت ، اینت ، خوشا ، مرحبا
متضاد خه خه : وه



سلام
صبح بخیر
گفتی که : نخواهیم تو را ، گر بُتِ چینی ،

ظَنَّم نه چنان بود ، که با ما ، تو چنینی ،




بر آتشِ تیزم بنشانی ،،، بنشینم ،

بر دیدهٔ خویشت بنشانم ،،، ننشینی ،




ای بس که بجویی تو مرا ، باز نیابی ،

ای بس که بپویی و ، مرا ، باز نبینی ،




با من به زبانی و ،،، به دل ، با دگرانی ،

هم ،،، دوست‌تر از من نَبُوَد هر که گزینی ،




من بر سرِ صلحم ،،، تو چرا جنگ گزینی؟ ،

من بر سر مِهرم ، تو چرا بر سرِ کینی؟ ،




گویی ، دگری گیر ،،، مَها ، شرط نباشد ،

تو ، یارِ نخستینِ من و ، بازپسینی ،





#سنایی
تو ، در دل و ،

دل ، در خَمِ زلفِ تو ،

نهان است ،





من ،

گام‌زَنان ، روز و شبان ،

بر اثرِ دل ،





#سنایی
ای بی خبــر از سوخته و سوختنی

عـشـق آمدنی بـود نه آموختنی

#سنایی

ای مستان خیزید که هنگام صبوحست
هر دم که درین حال زنی دام فتوحست

آراست همه صومعه مریم که دم صبح
صاحبت خبر گلشن و نزهتگه روحست


#سنایی
مردی که به راه عشق جان فرساید
باید که بدون یار خود نگراید

عاشق به ره عشق چنان می‌باید
کز دوزخ و از بهشت یادش ناید

#سنایی
- رباعی شمارهٔ ۱۸۰