من پس از عزت و حرمت شدم ار خار کسی
کار دل بود که با دل نفتد کار کسی
دین و دنیا و دل و جان همه دادم چه کنم
وای بر حال کسی کوست گرفتار کسی
#هاتف_اصفهانی
کار دل بود که با دل نفتد کار کسی
دین و دنیا و دل و جان همه دادم چه کنم
وای بر حال کسی کوست گرفتار کسی
#هاتف_اصفهانی
هر گل که شمیم مشکبار آید ازو
بیروی تو خاصیت خار آید ازو
جانی که گرامیتر از آن چیزی نیست
ای جان جهان بی تو چه کار آید ازو
#هاتف_اصفهانی
بیروی تو خاصیت خار آید ازو
جانی که گرامیتر از آن چیزی نیست
ای جان جهان بی تو چه کار آید ازو
#هاتف_اصفهانی
دلش سخت است و پیمان سست، از آن بیمهر سنگیندل
نبودم شکوهای گر چون دلش میبود پیمانش
به من گفتی که جور من نهان میدار از مردم
تو هم نوعی جفا میکن که بتوان داشت پنهانش!
#هاتف_اصفهانی
نبودم شکوهای گر چون دلش میبود پیمانش
به من گفتی که جور من نهان میدار از مردم
تو هم نوعی جفا میکن که بتوان داشت پنهانش!
#هاتف_اصفهانی
#هاتف_اصفهانی⚘
تو ای نسیم صباحی
که پیک دلشدگانی
علیالصباح روان شو
به جستجوی صباحی
سراغ منزل آن
یار مهربان چو گرفتی
چو صبح خرم و خندان
شتاب سوی صباحی
#هاتف_اصفهانی⚘
تو ای نسیم صباحی
که پیک دلشدگانی
علیالصباح روان شو
به جستجوی صباحی
سراغ منزل آن
یار مهربان چو گرفتی
چو صبح خرم و خندان
شتاب سوی صباحی
چشم دل باز کن که جان بینی
آنچه نادیدنی ست آن بینی
گر به اقلیم عشق روی آری
همه آفاق گلستان بینی
#هاتف_اصفهانی
آنچه نادیدنی ست آن بینی
گر به اقلیم عشق روی آری
همه آفاق گلستان بینی
#هاتف_اصفهانی
ای که در جام رقیبان می پیاپی میکنی
خون دل در ساغر عشاق تا کی میکنی
مینوازی غیر را هر لحظه از لطف و مرا
دم بدم خون در دل از جور پیاپی میکنی
راه اگر گم شد نه جرم ناقه از سرگشتگی است
بی گناه ای راه پیما ناقه را پی میکنی
ناله و افغان من بشنو خدا را تا به کی
گوش بر آواز چنگ و نالهٔ نی میکنی
ساقیا صبح است و طرف باغ و هاتف در خمار
گر نه در ساغر کنون می میکنی کی میکنی
#هاتف_اصفهانی
خون دل در ساغر عشاق تا کی میکنی
مینوازی غیر را هر لحظه از لطف و مرا
دم بدم خون در دل از جور پیاپی میکنی
راه اگر گم شد نه جرم ناقه از سرگشتگی است
بی گناه ای راه پیما ناقه را پی میکنی
ناله و افغان من بشنو خدا را تا به کی
گوش بر آواز چنگ و نالهٔ نی میکنی
ساقیا صبح است و طرف باغ و هاتف در خمار
گر نه در ساغر کنون می میکنی کی میکنی
#هاتف_اصفهانی
در پیشِ بیدلان ،جان، قدری چنان ندارد
آری کسی که دل داد، پروای جان ندارد
پرسی ز من که دارد؟ زان بینشان ،نشانی
هر کس ازو نشانی، دارد، نشان ندارد
یک جو وفا ندیدم، از روی خوب ،هرگز
دیدم تمام هر کس، این دارد آن ندارد
بر من نه از ترحّم ،کم کرده یار بیداد
تاب جفا ازین بیش ،در من گمان ندارد...
#هاتف_اصفهانی
آری کسی که دل داد، پروای جان ندارد
پرسی ز من که دارد؟ زان بینشان ،نشانی
هر کس ازو نشانی، دارد، نشان ندارد
یک جو وفا ندیدم، از روی خوب ،هرگز
دیدم تمام هر کس، این دارد آن ندارد
بر من نه از ترحّم ،کم کرده یار بیداد
تاب جفا ازین بیش ،در من گمان ندارد...
#هاتف_اصفهانی
ای گمشده دل ، کجات جویم
در دامِ کِه، مبتلات جویم
دیروز چو آفتاب بودی
امروز چو کیمیات جویم
ای مرغ ز آشیان رمیده
در دامگهِ بلات جویم
ای کشتهٔ غمزهٔ نکویان
از چشم که خونبهات جویم
ای بیمار ز جان گذشته
کز هر که رسم دوات جویم
گاهی به دوات چاره خواهم
گاهی به دعا شفات جویم
کس چارهٔ درد تو نداند
درمان مگر از خدات جویم
هاتف پی دل فتاده رفتی
ای هر جایی کجات جویم
#هاتف_اصفهانی
در دامِ کِه، مبتلات جویم
دیروز چو آفتاب بودی
امروز چو کیمیات جویم
ای مرغ ز آشیان رمیده
در دامگهِ بلات جویم
ای کشتهٔ غمزهٔ نکویان
از چشم که خونبهات جویم
ای بیمار ز جان گذشته
کز هر که رسم دوات جویم
گاهی به دوات چاره خواهم
گاهی به دعا شفات جویم
کس چارهٔ درد تو نداند
درمان مگر از خدات جویم
هاتف پی دل فتاده رفتی
ای هر جایی کجات جویم
#هاتف_اصفهانی