معرفی عارفان
1.26K subscribers
35K photos
12.9K videos
3.25K files
2.8K links
چه گفتم در وفا افزا جفا و جور افزودی
جفا کن جور کن جانا،غلط گفتم خطا کردم

فیض
Download Telegram
معرفی عارفان
#ترانه‌های_خیام بخش پنجم      مستشرق روسی ژوکوفسکی مطابق صورتی که تهیه کرده در میان رباعیاتی که بخیام منسوب است ۸۲ رباعی «گردنده» پیدا کرده، یعنی رباعیاتی که بشعرای دیگر نیز نسبت داده شده بعدها این عدد به صد رسیده. ولی باین صورت هم نمی‌شود اعتماد کرد زیرا…
#خیام_فیلسوف
بخش ششم



در اینجا شراب او با همه کنایات و تشبیهات شاعرانه‌ای که در ترانه‌هایش می‌آورد يك صورت عمیق و مرموز بخود می‌گیرد. شراب در عین حال که تولید مستی و فراموشی می‌کند، در کوزه حکم روح را در تن دارد. آیا اسم همه قسمت‌های کوزه تصغیر همان اعضای بدن انسان نیست مثل: دهنه، لبه، گردنه، دسته، شکم... و شراب میان کوزه روح پر کیف آن نمی‌باشد؟ همان کوزه که سابق بر این یک نفر ماهرو بوده! این روح پرغلیان زندگی دردناک گذشته کوزه را روی زمین یادآوری می‌کند! از اینقرار کوزه يك زندگی مستقل پیدا می‌کند که شراب بمنزله‌ی روح آنست:

لب بر لب کوزه بردم از غایت آز .

این دسته که بر گردن او می بینی
دستی است که بر گردن یاری بوده است.


    از مطالب فوق بدست می‌آید که خیام در خصوص ماهیت و ارزش زندگي يك عقيده و فلسفه مهمی دارد. آیا او در مقابل اینهمه بدبختی و این فلسفه چه خط‌مشی و رویه‌ای را پیش می‌گیرد؟

    در صورتی‌که نمی‌شود به چگونگی اشیاء پی برد، در صورتی‌که کسی ندانسته و نخواهد دانست که از کجا می‌آئیم و به کجا می‌رویم و گفته‌های دیگران مزخرف و تله‌ی خربگیری است، در صورتی که طبیعت آرام و بی‌اعتنا وظیفه خودش را انجام می‌دهد و همه کوشش‌های ما در مقابل او بیهوده است. و تحقیقات فلسفی غیر ممکن می‌باشد، در صورتی‌که اندوه و شادی ما نزد طبیعت یکسان است و دنیائی که در آن مسکن داریم پر از درد و شر همیشگی است و زندگی هراسناك ما يك رشته خواب، خیال، فریب و موهوم می‌باشد، در صورتی‌که پادشاهان با فرّ و شکوه گذشته با خاک نیستی هم‌آغوش شده‌اند و پریرویان ناکامی که به سینه‌ی خاك تاريك فرو رفته‌اند ذرات تن آنها در تنگنای گور از هم جدا می‌شود و در نباتات و اشیاء زندگی دردناکی را دنبال می‌کند. همه اینها بزبان بی‌زبانی سستی و شکنندگی چیزهای روی زمین را بما نمی‌گویند؟ گذشته بجز یادگار درهم و رؤیائی بیش نیست، آینده مجهول است، پس همین دم را که زنده‌ایم، این دم گذرنده كه بيك چشم بهم‌زدن در گذشته فرو می‌رود همین دم را دریابیم و خوش باشیم. این دم که رفت دیگر چیزی در دست ما نمی‌ماند، ولی اگر بدانیم که دم را چگونه بگذرانیم! مقصود از زندگی کیف و لذت است. تا می‌توانیم باید غم و غصّه را از خودمان دور بکنیم، معلوم را به مجهول نفروشیم و نقد را فدای نسیه نکنیم. انتقام خودمان را از زندگی بستانیم پیش از آنکه در چنگال او خُرد بشویم!

برُبای نصیب خویش کَت بربایند.

        باید دانست هر چند خیام از ته دل معتقد به شادی بوده ولی شادی او همیشه با فکر عدم و نیستی توام است. ازین رو همواره معانی فلسفه خیام در ظاهر دعوت به خوشگذرانی می‌کند امّا در حقیقت همه‌ی گل و بلبل، جام‌های شراب، کشتزار و تصویرهای شهوت‌انگیز او جز تزیینی بیش نیست مثل کسی که بخواهد خودش را بکشد و قبل از مرگ به تجمل و تزیین اطاق خودش بپردازد. ازین جهت خوشی او بیشتر تأثر‌آور است. خوش باشیم و فراموش بکنیم تا خون، این مایع زندگی، که از هزاران زخم ما جاری است نه بینیم !

    چون خیام از جوانی بدبین و در شک بوده و فلسفه کیف و خوشی را در هنگام پیری انتخاب کرده بهمین مناسبت خوشی او آغشته با فکر یاس و حرمان است:

پیمانه‌ی عمر من به هفتاد رسید
این دم نکنم نشاط کی خواهم کرد؟


    این ترانه که ظاهراً لحن یکنفر رندِ کارکُشته و عیاش را دارد که از همه چیز بیزار و زده شده و زندگی را می‌پرستد و نفرین می‌کند. در حقیقت شتاب و رغبت به باده گساری در سن هفتاد سالگی این رباعی را بیش از رباعیات بدبینی او غم‌انگیز می‌کند و کاملا فکر یکنفر فیلسوف مادی را نشان می‌دهد که آخرین دقایق عمر خود را در مقابل فنای محض دریابد!

     روی ترانه‌های خیام بوی غلیظ شراب سنگینی می‌کند و مرگ از لای دندان‌های کلید شده‌اش می‌گوید: «خوش باشیم

    موضوع شراب در رباعیات خیام مقام خاصی دارد. اگرچه خیام مانند ابن‌سینا در خوردن شراب زیاده روی نمی‌کرده ولی در مدح آنان تا اندازه‌ای اغراق می‌گوید. شاید بیشتر مقصودش مدح منهیات مذهبی است. ولی در «نوروزنامه» یک فصل كتاب مخصوص منافع شراب است و نویسنده از روی تجربیات دیگران و آزمایش شخصی، منافع شراب را شرح می‌دهد و در آنجا اسم بوعلی‌سینا و محمد زکریای رازی را ذکر می‌کند، (ص ۶۰) می‌گوید: هیچ چیز در تن مردم نافع تر از شراب نیست خاصه شراب انگوری تلخ و صافی و خاصیتش آنست که غم را ببرد و دل را خرم کند.» (ص۷۰) ... همه دانایان متفق گشتند که هیچ نعمتی بهتر و از شراب نیست.» (ص ۶۱) ... و در بهشت نعمت بسیار است و شراب بهترین نعمتهاء بهشت است. آیا می‌توانیم باور کنیم که نویسنده این جمله را از روی ایمان نوشته در صورتی‌که با تمسخر می‌گوید:

گویند: بهشت و حوض کوثر باشد

#ترانه‌های_خیام
#صادق_هدایت
معرفی عارفان
#خیام_فیلسوف بخش ششم در اینجا شراب او با همه کنایات و تشبیهات شاعرانه‌ای که در ترانه‌هایش می‌آورد يك صورت عمیق و مرموز بخود می‌گیرد. شراب در عین حال که تولید مستی و فراموشی می‌کند، در کوزه حکم روح را در تن دارد. آیا اسم همه قسمت‌های کوزه تصغیر همان اعضای…
#خیام_فیلسوف
بخش هفتم
(پایانی)

ولی در رباعیات، شراب برای فرو نشاندن غم و اندوه زندگی است. خیام پناه بجام باده می‌برد و با می ارغوانی می‌خواهد آسایش فکری و فراموشی تحصیل بکند. خوش باشیم، کیف بکنیم، این زندگی مزخرف را فراموش بکنیم، مخصوصاً فراموش بکنیم چون در مجالس عیش ما يك سايه ترسناك دور می‌زند. این سایه‌ی مرگ است، کوزه شراب لبش را که بلب ما می‌گذارد آهسته بغل گوشمان می‌گوید: منهم روزی مثل تو بوده‌ام، پس روح لطیف باده را بنوش تا زندگی را فراموش بکنی.

    بنوشیم، خوش باشیم، چه مسخره غمناکی! کیف؟ زن، معشوق دمدمی. بزنیم، بخوانیم، بنوشیم که فراموش بکنیم پیش از آنکه این سایه ترسناک گلوی ما را در چنگال استخوانیش بفشارد. میان ذرات تن دیگران کیف بکنیم که ذرات تن ما را صدا می‌زنند و دعوت به نیستی می‌کنند ومرگ با خنده چندش‌انگیزش بما می‌خندد.

زندگی یکدم است. آن دم را فراموش بکنیم!
می‌خور که چنین عمر که غم در پی اوست.
آن به که بخواب یا بمستی گذرد.

#ترانه‌های_خیام
#صادق_هدایت