هو الحق
میگفتم یار و میندانستم کیست
میگفتم عشق و میندانستم چیست
گر یار اینست چون توان بی او بود
ور عشق اینست چون توان بی او زیست
#ابوسعیدابوالخیر
میگفتم یار و میندانستم کیست
میگفتم عشق و میندانستم چیست
گر یار اینست چون توان بی او بود
ور عشق اینست چون توان بی او زیست
#ابوسعیدابوالخیر
باز آ باز آ هر آنچه هستی باز آ
گر کافر و گبر و بتپرستی باز آ
این درگه ما درگه نومیدی نیست
صد بار اگر توبه شکستی باز آ
#ابوسعیدابوالخیر
گر کافر و گبر و بتپرستی باز آ
این درگه ما درگه نومیدی نیست
صد بار اگر توبه شکستی باز آ
#ابوسعیدابوالخیر
هنگام سپیده دم
شجریان، خیام
هنگام سپیده دم خروس سحری
دانی که چرا همی کند نوحه گری
یعنی که نمودند در آیینهٔ صبح
کز عمر شبی گذشت و تو بی خبری
#ابوسعیدابوالخیر
#خیام
#محمدرضاشجریان
#احمدشاملو
دانی که چرا همی کند نوحه گری
یعنی که نمودند در آیینهٔ صبح
کز عمر شبی گذشت و تو بی خبری
#ابوسعیدابوالخیر
#خیام
#محمدرضاشجریان
#احمدشاملو
خدایا...
من بی تو دمی قرار
نتوانم کرد
احســـان تــرا شمار
نتـوانم کرد
گر بر تن من زبان شود
هــر مـویی
یڪ شڪر تـو از هزار
نتوانم کرد...
#ابوسعیدابوالخیر
به نام خدای همه
من بی تو دمی قرار
نتوانم کرد
احســـان تــرا شمار
نتـوانم کرد
گر بر تن من زبان شود
هــر مـویی
یڪ شڪر تـو از هزار
نتوانم کرد...
#ابوسعیدابوالخیر
به نام خدای همه
من بی تو دمی قرار نتوانم کرد
احسان ترا شمار نتوانم کرد
گر بر تن من زفان شود هر مویی
یک شکر تو از هزار نتوانم کرد
#ابوسعیدابوالخیر
احسان ترا شمار نتوانم کرد
گر بر تن من زفان شود هر مویی
یک شکر تو از هزار نتوانم کرد
#ابوسعیدابوالخیر
هر جا که وجود کرده سیرست ای دل
میدان به یقین که محض خیرست ای دل
هر شر ز عدم بود، عدم غیر وجود
پس شر همه مقتضای غیرست ای دل
#ابوسعیدابوالخیر
میدان به یقین که محض خیرست ای دل
هر شر ز عدم بود، عدم غیر وجود
پس شر همه مقتضای غیرست ای دل
#ابوسعیدابوالخیر
یا رب در خلق تکیه گاهم نکنی
محتاج گدا و پادشاهم نکنی
موی سیهم سفید کردی به کرم
با موی سفید رو سیاهم نکنی
#ابوسعیدابوالخیر
محتاج گدا و پادشاهم نکنی
موی سیهم سفید کردی به کرم
با موی سفید رو سیاهم نکنی
#ابوسعیدابوالخیر
در باغ کجا روم که نالد بلبل
بی تو چه کنم جلوهٔ سرو و سنبل
یا قد تو هست آنچه میدارد سرو
یا روی تو هست آنچه میدارد گل
#ابوسعیدابوالخیر
بی تو چه کنم جلوهٔ سرو و سنبل
یا قد تو هست آنچه میدارد سرو
یا روی تو هست آنچه میدارد گل
#ابوسعیدابوالخیر
از شبنم عشق خـاک آدم گِل شد
شوری برخاست ، فتنهای حاصل شد
سر نشتر عشق بر رگ روح رسید
یک قطره خون چکید، نامش دل شد
#اوحدالدینکرمانی
این رباعی زیبا از رباعیات سرگردان است و به چند شاعر و عارف نسبت داده میشود. در #نزههالمجالس، #خلاصهالاشعار و #مرصادالعباد بدون نام سراینده نقل شده، و در منابع متاخر به #نجمالدینرازی، #باباافضلکاشانی، #ابوسعیدابوالخیر و #مجدالدینبغدادی منتسب گردیده است. اما قدیمترین منبعی که نام شاعر را دارد سفینهای دستنویس از سده ۸ و بنام اوحدالدین کرمانی است.
شوری برخاست ، فتنهای حاصل شد
سر نشتر عشق بر رگ روح رسید
یک قطره خون چکید، نامش دل شد
#اوحدالدینکرمانی
این رباعی زیبا از رباعیات سرگردان است و به چند شاعر و عارف نسبت داده میشود. در #نزههالمجالس، #خلاصهالاشعار و #مرصادالعباد بدون نام سراینده نقل شده، و در منابع متاخر به #نجمالدینرازی، #باباافضلکاشانی، #ابوسعیدابوالخیر و #مجدالدینبغدادی منتسب گردیده است. اما قدیمترین منبعی که نام شاعر را دارد سفینهای دستنویس از سده ۸ و بنام اوحدالدین کرمانی است.
گفتم که کرایی تو بدین زیبایی
گفتا خود را که من خودم یکتایی
هم عشقم و هم عاشق و هم معشوقم
هم آینه جمال و هم بینایی
#ابوسعیدابوالخیر
گفتا خود را که من خودم یکتایی
هم عشقم و هم عاشق و هم معشوقم
هم آینه جمال و هم بینایی
#ابوسعیدابوالخیر
#ابوسعیدابوالخیر
جسمم همه اشک گشت و
چشمم بگریست
در عشق تو بی جسم
همی باید زیست
از من اثری نماند این
عشق ز چیست
چون من همه معشوق شدم عاشق
جسمم همه اشک گشت و
چشمم بگریست
در عشق تو بی جسم
همی باید زیست
از من اثری نماند این
عشق ز چیست
چون من همه معشوق شدم عاشق
روزی شیخ ما با جمع صوفیان به در آسیابی رسیدند . اسب بازداشت و ساعتی توقّف کرد . پس گفت : می دانید که این آسیاب چه می گوید ؟ می گوید که ، تصوّف آن است که من دارم .
درشت می ستانم و نرم باز می دهم و گرد خود طواف می کنم ؛ سفر خود در خود می کنم تا آنچه نباید از خود دور کنم .
#ابوسعیدابوالخیر
روزی که جمال دلبرم دیده شود
از فرق سرم تا به قدم دیده شود
تا من به هزار دیده رویش نگرم
آری، به دو دیده، دوست کم دیده شود
#ابوسعیدابوالخیر
از فرق سرم تا به قدم دیده شود
تا من به هزار دیده رویش نگرم
آری، به دو دیده، دوست کم دیده شود
#ابوسعیدابوالخیر