معرفی عارفان
1.26K subscribers
34.3K photos
12.4K videos
3.22K files
2.77K links
چه گفتم در وفا افزا جفا و جور افزودی
جفا کن جور کن جانا،غلط گفتم خطا کردم

فیض
Download Telegram
آن گونه مست بودم
که از تمام دنیا
تنها دلم هوای تو را کرده بود

می گفتم:
این عجیب است
این قدر ناگهانی دل بستن
از من که بی‌تعارف، دیری است
زین خیل ورشکسته کسی را
درخور دل نهادن پیدا نکرده‌ام

#حسین_منزوی
محبوب من!
ابر بِگِرید.
چرا که همه مکنونات صور حقایق
و جمله‌ی ودایع شما
خواه ابر، خواه کوه ،خواه آسمان ،خواه زمین
پس بیدل جان
گمان مبر که نصیحت کند قبول
من گوشِ استماع ندارم
لِمن یقول؟
عشق ، ما کم زده ایم
که اوّل غافل بوده ایم
هنوز چشممان به گریه آشنایی نداشت
چه کس از اول عاشق بوده است؟
اهل آه دردناک و پیراهن چاک
ما هم از اول مبتدی بودیم
《ز سر تا پا همه جانم
که غرق عشق جانانم
همه عشق است ارکانم
ز پا تا سر ، ز سر تا پا》
و آی عشق ،ادرکنی

#محمد_صالح_علا
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
شبتون پر از
ستاره هایی باشه
که هر شب به خدا
سفارشتونو میکنن
الهی آرزوهای دلتون
با حکمت خدا یکی باشه
شبتـون بخیـر
و رویاهاتون شیـرین
الهی
تو را سپاس میگويیم
از اينکہ دوباره خورشيد مهرت
ازپشت پرده ی
تاريکی و ظلمت طلوع کرد
و جلوه ی صبح را
بر دنيای کائنات گستراند

به نام خدای همه
#یک حبه نور

[یا أَیُّهَا الْإِنْسانُ ما غَرَّکَ بِرَبِّکَ الْکَرِیمِ"]

اى انسان چه چیز تو را در برابر پروردگار كريمت مغرور كرده است؟!


[سوره انفطار | ایه۶]
باید کاری که شروع کرده‌اید را تمام کنید.
باید آنقدر سمج باشید که سختی‌ها در مقابل تلاش شما کم بیاورند.
شک نکنید که هر لحظه که کم بیاورید شکست خورده‌اید.

فراموش نکنید که برای رسیدن به موفقیت
باید با سختی‌ها و دشواری‌ها مبارزه‌ کنید و سد‌ها را از مقابل راه‌تان بردارید.
باید مسیر را طی کنید و باید موفق شوید. این شما نیستید که کم می‌آورید، سختی‌ها باید خسته شوند.

🌺🌺🌺

یار مهربانم
درود
بامداد شنبه ات نیکو

🌺🌺🌺

پاهاتو از گلیمت،
تویِ رؤیاهات دراز‌تر کن!
این جهان بی‌نهایته...
فرمول‌ها رو بهم بزن...
جهانت رو تغییر بده؛
با انرژی، لبخند و قدمی تازه...!
امروزت پر انرژی

🌺🌺🌺

شاد باشی
شبِ فراقِ تو بهرِ تسلی‌ام، گردون
چراغِ ماه به‌دست از پیِ سحر می‌گشت

#اختری_یزدی
چُنین بَرده گشتیم بر خواسته
دل آراسته شد روان کاسته

چو دل برنِهی بر سَرای کهن
کند راز و بر تو بپوشد سخن

سوی آز منگر که او دشمن‌ست
دلش بَرده‌ی جانِ آهَرمَن‌ست

بپوی و بپوش و بناز و بخَور
تو را بهره این‌ست ازین رهگذر

#فردوسی

امیدوارم در این لحظه و این روز
که جاوید بادی و پیروز و شاد
سرت سبز باد و دلت پر ز داد

۲۵اردیبهشت بزرگداشت فردوسی
و پاسداشت زبان فارسی
۲۵ اردیبهشت روز بزرگداشت حکیم ابوالقاسم فردوسی

برای بزرگداشت مقام فردوسی، اين شاعر و سخن‏‌سرای حماسی، روز ۲۵ ارديبهشت هرسال به‌نام نامی او نامگذاری شده است تا فرصتی برای شناساندن بیشتر اين شخصيت بزرگ ادبی و شاهنامه فاخر، این گنجينه و ميراث غنی ملی باشد.
گرچه اطلاعی از آغاز سرایش و پایان شاهنامه در دست نیست و  صاحب‌نظران با توجه به‌چند بیت از متن شاهنامه، آغاز سرایش آن را سال ۳۶۵ قمری و پایان آن را ۴۰۰ قمری می‌دانند، آن هم به‌دلیل بیت‌هایی که  اشاره به آغاز پادشاهی سلطان محمود غزنوی دارد، ولی درباره روز و ماه پایان کار شاهنامه، خود فردوسی به‌صراحت در پایان کتاب آن را ۲۵ اسفند اعلام کرده است.
چند سالی است که روز ۲۵ اردیبهشت را روز «بزرگداشت فردوسی» نامگذاری کرده‌اند که براساس اسناد و مدارک موجود این روز هیچ مناسبتی با زندگی این شاعر بزرگ حماسه‌سرای ایران ندارد. در حقیقت  ۲۵ اردیبهشت ماه را به‌جای ۲۵ اسفند برگزیده‌اند که روز پایان شاهنامه فردوسی است.
روزی که به صراحت متن شاهنامه، روز پایان داستان یزدگرد یا کل شاهنامه است، آن هم در سالی که مصادف با ۷۱ سالگی شاعر است. یعنی سال ۴۰۰ قمری و این موضوع در بیت‌های زیر از بیت‌های پایانی شاهنامه  به‌روشنی بیان شده است:

چو سال اندر آمد به هفتاد و یک
همی زیر شعر اندر آمد فلک

سی و پنج سال از سرای سپنج‌
بسی رنج بردم به امید گنج‌

سر آمد کنون قصه یزدگرد
به ماه سپندارمذ روز ارد

ز هجرت شده پنج، هشتاد بار
که گفتم من این نامه شهریار

با توجه به این که حکیم ابوالقاسم فردوسی در سال ۳۲۹ هجری قمری دیده به‌جهان گشوده است، با گذشت ۷۱ سال از این تاریخ، دقیقا به‌سال ۴۰۰ هجری قمری می‌رسیم که خود شاعر در بیت‌های بالا به آن اشاره کرده "ز هجرت شده پنج هشتاد بار" آن هم در ۲۵ اسفند ماهی که مطابق با سال ۴۰۰ هجری بوده است، یعنی مطابق با سال ۳۷۸ یزدگردی و ۳۸۸ خورشیدی.

۲۵ اردیبهشت زادروز علی‌اشرف صادقی

(زاده ۲۵ اردیبهشت ۱۳۲۰ قم) زبان‌شناس و عضو پیوسته فرهنگستان زبان و ادب فارسی

او از دانشگاه تهران لیسانس ادبیات فارسی گرفت و از دانشگاه سوربن فرانسه در رشته زبان‌شناسی عمومی مدرک دکتری دریافت کرد.
در سال‌های ۱۳۴۰ تا ۱۳۴۲ با مؤسسه لغت‌نامه دهخدا در تنظیم بخشی از حرف «گ» همکاری داشت و در دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران به رتبه استادی رسید. وی در آغاز سال تحصیلی ۱۳۸۷ به خواست خود بازنشسته شد، تا وقتش را صرفِ تدوین فرهنگ جامع زبان فارسی کند. فرهنگ جامع زبان فارسی طرحی است که از اواسط دهه ۱۳۷۰ با حمایت فرهنگستان زبان و ادب فارسی و زیر نظر او آغاز شده و جلد اول آن، مشتمل بر حرف «آ»، در سال ۱۳۹۲ منتشر شد. او مدیر گروه فرهنگ‌نویسی فرهنگستان است و دبیریِ مجله فرهنگ‌نویسی را برعهده دارد. همچنین پایه‌گذار مجله زبان‌شناسی است و تا سال ۱۳۸۶ سردبیر آن بود.

کتاب‌شناسی:
دستور زبان فارسی (با همکاری غلامرضا ارژنگ) کتاب درسی سال دوم، سوم و چهارم دبیرستان، تهران: وزارت آموزش و پرورش ۱۳۵۸.
تکوین زبان فارسی، تهران: دانشگاه آزاد ایران ۱۳۵۷.
مسائل تاریخی زبان فارسی، تهران: انتشارات سخن ۱۳۸۰.
نگاهی به‌گویش‌نامه‌های ایرانی
تصحیح لغت فرس اسدی، با همکاری دکتر فتح‌اله مجتبایی، تهران: انتشارات خوارزمی ۱۳۶۵.
ترجمه دو فصل از کتاب «زبان‌شناسی نوین: نتایج انقلاب چامسکی» از ن. ایمیث و د. ویلسون. تهران: انتشارات آگاه ۱۳۶۷.
نگاهی به‌گویش‌نامه‌های ایرانی. تهران: فرهنگستان زبان و ادب فارسی و مرکز نشر دانشگاهی ۱۳۷۹.
یادنامه دکتر احمد تفضلی، تهران: سخن ۱۳۷۹
تصحیح فرهنگ فارسیِ مدرسه سپهسالار، منسوب به‌قطران تبریزی، تهران: انتشارات سخن ۱۳۸۰.
فارسی قمی، قم: انتشارات باورداران ۱۳۸۰
زبان‌های ایرانی، یوسیف میخائیلوویچ اُرانسکی، علی‌اشرف صادقی (مترجم) تهران: سخن ۱۳۷۸.
کتاب الابنیه عن حقایق الادویه (روضه الانس و منفعه النفس) موفق بن‌علی هروی، ایرج افشار (مقدمه) ابونصرعلی بن‌احمد اسدی‌طوسی (خطاط) علی اشرف صادقی (مقدمه) تهران: میراث مکتوب وابسته به مرکز نشر میراث مکتوب
تهران: جغرافیا، تاریخ، فرهنگ، حسین نصر، علی‌اشرف صادقی، مصطفی مؤمنی، فرزانه ساسان پور، تهران: کتاب مرجع
فرهنگ لغات زبان مخفی علی‌اشرف صادقی (مقدمه) مهدی سمایی، تهران: نشر مرکز
کاوه، ایرج افشار (زیرنظر) کامران فانی (زیرنظر) فرید قاسمی (زیرنظر) علی‌اشرف صادقی (زیرنظر) عبدالکریم جربزه دار (به‌اهتمام) جمشید کیان‌فر (زیرنظر) تهران: انتشارات اساطیر
لهجه تهرانی، لازارساموئیلوویچ پی سیکوف، محسن شجاعی (مترجم) علی‌اشرف صادقی (ویراستار علمی) تهران: فرهنگستان زبان و ادب فارسی ۱۳۸۱
فرهنگ گویش دوانی، عبدالنبی سلامی، شیرین عزیزی مقدم (مترجم) علی‌اشرف صادقی (مترجم) شوکت صابری (مترجم) تهران: فرهنگستان زبان و ادب فارسی ۱۳۸۱،
فرهنگ املایی خط فارسی بر اساس دستور خط فارسی مصوب فرهنگستان زبان و ادب فارسی، علی‌اشرف صادقی، زهرا زندی مقدم، تهران: فرهنگستان زبان و ادب فارسی
گفتنى است كه بيست و پنجمين جايزه ادبى و تاريخى بنياد محمود افشار به اين زبان شناس تعلق گرفت.

Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
بزرگداشت #فردوسی
#انیمیشن
موسیقی: #کریستف_رضاعی
آواز: #شهرام_ناظری
تدوین: تحریریۀ نشر نو
برو از خانهٔ گردون به در و نان مطلب
کآن سیه‌کاسه در آخر بِکُشد مهمان را

هر که را خوابگه آخر مشتی خاک است
گو چه حاجت که به افلاک کشی ایوان را

ماه کنعانی من! مسند مصر آنِ تو شد
وقت آن است که بدرود کنی زندان را



#حافظ
ساقیا پیمانه پر کن زانکه صاحب مجلست

آرزو می‌بخشد و اسرار می‌دارد نگاه ...

#حافظ

هنر در جهان از من آمد پدید
چو من نامور، تخت شاهی ندید

جهان را بخوبی من آراستم
چنان گشت گیتی که من خواستم

خور و خواب و آرامتان از من است
همه پوشش و کامتان از من است

بزرگی و دیهیم و شاهی مراست
که گوید که جز من کسی پادشاست؟

گرایدون که دانید من کردم این
مرا خواند باید جهان‌آفرین

شاهنامه
حکیم ابوالقاسم فردوسی

۲۵ ارديبهشت‌ماه
روز بزرگداشت «حكيم ابوالقاسم #فردوسی» شاعر و سخن‌سرای ایرانی و سرایندهٔ شاهنامه گرامی باد....

فردوسی بزرگ‏ترين حماسه‌سرای ايران
و يكی از حماسه‌سرايان بزرگ جهان است


This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
بیـا تا جهـان را به بد نسپریم
به کوشش همه دست نیکی بریم
نباشـد همی نیک و بد پایـدار
همـان به کـه نیکی بود یادگار

25 اردیبهشت ماه،
سالروز بزرگداشت
حکیم ابوالقاسم فردوسی،
شاعر بلندآوازه ایرانی است.
او که با اثر شکوهمند خود،
نقش جوان‏مردی،اخلاق و ایمان را در
بلندای زمان بر تاریخ نشاند

"25 اردیبهشت ماه روز بزرگداشت
حکیم ابوالقاسم فردوسی خجسته باد"
نور رویش دیدهٔ مردم منور ساخته
صورت خود را به لطف خود مصور ساخته

بسته است از مه نقابی آفتاب روی او
تا نداند هر کسی خود را چنین برساخته

درخرابات مغان بزم خوشی آراسته
رند و ساقی جام و می با یکدگر در ساخته

عشق او بحر است و ما را ز آن به دریا می کشد
عشق ما را آبروئی داده خوشتر ساخته

هر که خاک پای سرمستان او را بوسه داد
بر سریر سلطنت سلطان و سرور ساخته

اسم اعظم خواست تا ظاهر شود در آینه
عین ما روشن دلی را دیده مظهر ساخته

هر کسی سازد سرائی در بهشت از بهر خود
نعمت الله خانهٔ دل جای دلبر ساخته

حضرت شاه نعمت‌الله ولی
اگر چه لطیفی و زیبالقایی
به جانِ بقا رو، ز جانِ هوایی

هوا گاه سرد است و گه گرم و سوزان
وفا زو چه جویی؟! ببین بی‌وفایی

بَدن را قفس دان، و جان مرغِ پَرّان
قفس حاضر آمد، تو جانا کجایی؟

در آفاقِ گردون زمانی پَریدی
گذشتی بدان شه، که او را سزایی

جهان چون تو مرغی ندید و نبیند
که هم فوقِ بامی و، هم در سَرایی

گهی پا زنی بر سرِ تاجداران
گهی دررَوی در پَلاسِ گدایی

گهی آفتابی، بتابی جهان را
گهی همچو برقی، زمانی نپایی

تو کانِ نباتی، و دل‌ها چو طوطی
تو صحرایِ سبزی و جان‌ها چَرایی

از این‌ها گذشتم، مبَر سایه از ما
که در باغِ دولت، گل و سروِ مایی

اگر بر دلِ ما، دو صد قفل باشد
کلیدی فرستی و در را گُشایی

دَرآ در دلِ ما، که روشن‌چراغی
دَرآ در دو دیده، که خوش‌ توتیایی

اگر لشکرِ غم سیاهی درآرَد
تو خورشیدِ رزمی و صاحب‌لَوایی

شدم در گلستان و با گُل بگفتم
جَهاز از که داری؟ که لَعلین‌قَبایی

مرا گفت: بو کن، به بو خود شناسی
چو مجنونِ عشقیّ و صاحب‌صفایی

چو مجنون بیامد به وادیِّ لیلی
که یابد نسیمش ز بادِ صبایی

بگفتند: لیلی! شما را بقا باد
ببین بر تَبارش، لباسِ عزایی

پس آن تلخ‌کامه بِدَرّید جامه
بِغَلطید در خون ز بی‌دست‌و‌پایی

همی‌کوفت سَر را به هر سنگ و هر دَر
بسی کرد نوحه، بسی دست‌خایی

همی‌کوفت بر سَر، که تاجت کجا شد؟
همی‌کوفت بر دل، که صیدِ بلایی

دراز است قصّه، تو خود این بدانی
تپش‌هایِ ماهی ز بی‌اِستقایی

چو با خویش آمد، بپرسید مجنون
که گورش نشان دِه، که بادَش فضایی

بگفتند شب بود و تاریک و گم شد
بس افتد از این‌ها ز سوءُ‌القَضایی

ندا کرد مجنون، قلاووز دارم
مرا بویِ لیلی کُنَد رهنمایی

چو یعقوبِ وقتم، یقین بویِ یوسف
ز صدساله راهم، رسانَد دوایی

مشامِ محمّد به ما داد صِلّه
کَشیم از یَمَن خوش نسیمِ خدایی

ز هر گور کَف‌کَف همی‌بُرد خاکی
به بینی و می‌جُست از آن مُشک‌‌سایی

مثالِ مُریدی که او شیخ جویَد
کَشد از دهان‌ها، دَمِ اولیایی

بِجو بویِ حق از دهانِ قَلندَر
به جِد چون بجویی، یقین مَحْرَم آیی

ز جرعه‌ست این بو، نه از خاکِ تیره
که در خاک افتاد جرعه‌یْ وَلایی

به مجنون تو بازآ، و این را رها کن
که شد خیره چشمم ز شمسُ‌الضّیایی

ضعیف است در قرصِ خورشید، چشمم
ولی مَه دهد بر شُعاعش گوایی

کجا عشقِ ذَاالنّون، کجا عشقِ مجنون
ولی این نشان است از آن کبریایی

چو موسی که نگرفت پستانِ دایه
که با شیرِ مادر بُدَش آشنایی

ز صد گور بو کرد مجنون و بگْذشت
که در بوشِناسی بُدَش اوستایی

چراغی است تمییز در سینه روشن
رهانَد تو را از فریب و دَغایی

بیاورْد بویَش سویِ گورِ لیلی
بِزَد نعره‌ای و فُتاد آن فنایی

همان بو شکُفتش، همان بو بکُشتش
به یک نَفْخه حَشْری، به یک نَفْخه لایی

به لیلی رسید او، به مولی رسد جان
زمین شد زمینی، سما شد سمایی

شما را هوایِ خدای است، لیکن
خدا کی گذارد شما را شمایی؟

گروهی ز پشّه که جویند صَرصَر
بُوَد جذبِ صرصر، که کرد اِقتِضایی

که صرصر به پشّه دلِ پیل بخشد
رهانَد ز خویشش به حُسْنُ‌الْجَزایی

بیان کردمی رونقِ لاله‌زارش
ولی برنتابَد دلِ لالَکایی

چمن خود بگوید تو را بی‌زبانی
صَلا، در چمن رو، که اهلِ صَلایی

  دیوان شمس
من و انکار شراب این چه حکایت باشد
غالبا این قدرم عقل و کفایت باشد

تا به غایت ره میخانه نمی‌دانستم
ور نه مستوری ما تا به چه غایت باشد

زاهد و عجب و نماز و من و مستی و نیاز
تا تو را خود ز میان با که عنایت باشد

زاهد ار راه به رندی نبرد معذور است
عشق کاریست که موقوف هدایت باشد

من که شب‌ها ره تقوا زده‌ام با دف و چنگ
این زمان سر به ره آرم چه حکایت باشد

بنده پیر مغانم که ز جهلم برهاند
پیر ما هر چه کند عین عنایت باشد

دوش از این غصه نخفتم که رفیقی می‌گفت
حافظ ار مست بود جای شکایت باشد


حضرت حافظ
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
#زیارت_عاشورا
#حاج_مهدی_سماواتی
🖤
بمناسبت تشییع پیڪر
مرحوم عزیزمعمار ، همسر بانو سهیلای عزیزمان
بخوانیم با هم زیارت عاشورا
روحشان شاد و در جوار اولیاء الله🖤

     التماس دعا
من و انکار شراب این چه حکایت باشد
غالبا این قدرم عقل و کفایت باشد

تا به غایت ره میخانه نمی‌دانستم
ور نه مستوری ما تا به چه غایت باشد

زاهد و عجب و نماز و من و مستی و نیاز
تا تو را خود ز میان با که عنایت باشد

زاهد ار راه به رندی نبرد معذور است
عشق کاریست که موقوف هدایت باشد

من که شب‌ها ره تقوا زده‌ام با دف و چنگ
این زمان سر به ره آرم چه حکایت باشد

بنده پیر مغانم که ز جهلم برهاند
پیر ما هر چه کند عین عنایت باشد

دوش از این غصه نخفتم که رفیقی می‌گفت
حافظ ار مست بود جای شکایت باشد


حضرت حافظ
شیر در کار عشق مسکین است
عشق را بین که با چه تمکین است

نکشد کس کمان عشق به زور
عشق شاه همه سلاطین است

دلم از دلبران بتی بگزید
کو به رخ همچو ماه و پروین است

از لطیفی که هست آن دلبر
فخر خوبان چین و ماچین است

وصف خوبی او چه دانم گفت
هرچه گویم هزار چندین است

خوب رویی شگرف گفتاری
که به صورت فرشته آیین است

آن نگاری که روی او قمر است
طره‌اش مشک عنبرآگین است

من چو فرهاد در غمش زارم
کو به حسن و جمال شیرین است

صفتش در زمانه ممتاز است
دیدنش روح را جهان بین است

آن ستم کز صنم کشید فرید
بی‌گمان آفت دل و دین است


جناب_عطار