گر در طلبِ خودی ، ز خود بیرون آ...
#مولانا
و گفت دیدار آن بود که جز او را نبینی.
#تذکرةالاولیاء
عطار_نیشابوری
#مولانا
و گفت دیدار آن بود که جز او را نبینی.
#تذکرةالاولیاء
عطار_نیشابوری
گر در طلبِ خودی ، ز خود بیرون آ...
#مولانا
و گفت دیدار آن بود که جز او را نبینی.
#تذکرةالاولیاء
عطار_نیشابوری
#مولانا
و گفت دیدار آن بود که جز او را نبینی.
#تذکرةالاولیاء
عطار_نیشابوری
بر رهگذرِ بلا ، نهادم دل را ،
خاص ، از پیِ تو ، پای گشادم دل را ،
از باد ، مرا بویِ تو آمد امروز ،
شکرانهٔ آن ، به باد دادم دل را ،
#مولانا
خاص ، از پیِ تو ، پای گشادم دل را ،
از باد ، مرا بویِ تو آمد امروز ،
شکرانهٔ آن ، به باد دادم دل را ،
#مولانا
هله هش دار که در شهر دو سه طرارند
که به تدبیر کلاه از سر مه بردارند
دو سه رندند که هشیاردل و سرمستند
که فلک را به یکی عربده در چرخ آرند
سردهانند که تا سر ندهی سر ندهند
ساقیانند که انگور نمیافشارند
یار آن صورت غیبند که جان طالب اوست
همچو چشم خوش او خیره کش و بیمارند
صورتیاند ولی دشمن صورتهااند
در جهانند ولی از دو جهان بیزارند
همچو شیران بدرانند و به لب میخندند
دشمن همدگرند و به حقیقت یارند
خرفروشانه یکی با دگری در جنگند
لیک چون وانگری متفق یک کارند
همچو خورشید همه روز نظر میبخشند
مثل ماه و ستاره همه شب سیارند
گر به کف خاک بگیرند زر سرخ شود
روز گندم دروند ار چه به شب جو کارند
دلبرانند که دل بر ندهد بیبرشان
سرورانند که بیرون ز سر و دستارند
شکرانند که در معده نگردند ترش
شاکرانند و از آن یار چه برخوردارند
مردمی کن برو از خدمتشان مردم شو
زانک این مردم دیگر همه مردم خوارند
بس کن و بیش مگو گر چه دهان پرسخنست
زانک این حرف و دم و قافیه هم اغیارند
#مولانا⚘
#غزل_شماره۷۷۵
که به تدبیر کلاه از سر مه بردارند
دو سه رندند که هشیاردل و سرمستند
که فلک را به یکی عربده در چرخ آرند
سردهانند که تا سر ندهی سر ندهند
ساقیانند که انگور نمیافشارند
یار آن صورت غیبند که جان طالب اوست
همچو چشم خوش او خیره کش و بیمارند
صورتیاند ولی دشمن صورتهااند
در جهانند ولی از دو جهان بیزارند
همچو شیران بدرانند و به لب میخندند
دشمن همدگرند و به حقیقت یارند
خرفروشانه یکی با دگری در جنگند
لیک چون وانگری متفق یک کارند
همچو خورشید همه روز نظر میبخشند
مثل ماه و ستاره همه شب سیارند
گر به کف خاک بگیرند زر سرخ شود
روز گندم دروند ار چه به شب جو کارند
دلبرانند که دل بر ندهد بیبرشان
سرورانند که بیرون ز سر و دستارند
شکرانند که در معده نگردند ترش
شاکرانند و از آن یار چه برخوردارند
مردمی کن برو از خدمتشان مردم شو
زانک این مردم دیگر همه مردم خوارند
بس کن و بیش مگو گر چه دهان پرسخنست
زانک این حرف و دم و قافیه هم اغیارند
#مولانا⚘
#غزل_شماره۷۷۵
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
جان و جهان! دوش کجا بودهای؟
نی غلطم، در دل ما بودهای
دوش ز هجر تو جفا دیدهام
ای که تو سلطان وفا بودهای
آه که من دوش چه سان بودهام!
آه که تو دوش کرا بودهای!
رشک برم کاش قبا بودمی
چونک در آغوش قبا بودهای
زهره ندارم که بگویم ترا
« بی من بیچاره چرا بودهای؟! »
رنگ تو داری، که ز رنگ جهان
پاکی، و همرنگ بقا بودهای
آینهٔ رنگ تو عکس کسیست
تو ز همه رنگ جدا بودهای
#مولانا
#استاد_شجریان
نی غلطم، در دل ما بودهای
دوش ز هجر تو جفا دیدهام
ای که تو سلطان وفا بودهای
آه که من دوش چه سان بودهام!
آه که تو دوش کرا بودهای!
رشک برم کاش قبا بودمی
چونک در آغوش قبا بودهای
زهره ندارم که بگویم ترا
« بی من بیچاره چرا بودهای؟! »
رنگ تو داری، که ز رنگ جهان
پاکی، و همرنگ بقا بودهای
آینهٔ رنگ تو عکس کسیست
تو ز همه رنگ جدا بودهای
#مولانا
#استاد_شجریان
سوخت هندو آینه ، از درد را ،
کاین ، سیهرو مینماید مرد را ،
گفت آیینه : گناه از من نبود ،
جرم او را نِه ، که رویِ من زدود ،
او ، مرا غمّاز کرد و راستگو ،
تا بگویم ، زشت کو؟ ، و خوب کو؟ ،
من گواهم ،،، بر گوا ،زندان کجاست؟ ،
اهلِ زندان نیستم ، ایزد گواست ،
#مولانا
کاین ، سیهرو مینماید مرد را ،
گفت آیینه : گناه از من نبود ،
جرم او را نِه ، که رویِ من زدود ،
او ، مرا غمّاز کرد و راستگو ،
تا بگویم ، زشت کو؟ ، و خوب کو؟ ،
من گواهم ،،، بر گوا ،زندان کجاست؟ ،
اهلِ زندان نیستم ، ایزد گواست ،
#مولانا
چون ، ندارد مردِ کژ ، در دین وفا ،
هر زمانی ، بشکند سوگند را ،
راستانرا ، حاجتِ سوگند نیست ،
زانکه ایشانرا ، دو چشمِ روشنیست ،
نقضِ میثاق و عهود ،،، از احمقیست ،
حفظِ ایمان و وفا ، کارِ تقیست ،
#مولانا
قابل توجه آنهایی که با عدم اجرای قرارداد #کرسنت موجبات خسارت #میلیارددلاری ایران را فراهم آوردند و با وقاحت و بیشرمی همچنان درصدد اشغال پستهای بالاتر هستند ، با اینگونه حماقتها نمیشود موجبات پیشرفت کشور و ملت را فراهم آورد .
هر زمانی ، بشکند سوگند را ،
راستانرا ، حاجتِ سوگند نیست ،
زانکه ایشانرا ، دو چشمِ روشنیست ،
نقضِ میثاق و عهود ،،، از احمقیست ،
حفظِ ایمان و وفا ، کارِ تقیست ،
#مولانا
قابل توجه آنهایی که با عدم اجرای قرارداد #کرسنت موجبات خسارت #میلیارددلاری ایران را فراهم آوردند و با وقاحت و بیشرمی همچنان درصدد اشغال پستهای بالاتر هستند ، با اینگونه حماقتها نمیشود موجبات پیشرفت کشور و ملت را فراهم آورد .
چون ، یکی حس ، در روش بگشاد بند ،
مابقی حسها ، همه مبدل شوند ،
چون ، یکی حس ، غیرِ محسوسات دید ،
گشت غیبی ، بر همه حسها پدید ،
چون ، ز جو ،جَست از گَله ، یک گوسفند ،
پس پیاپی ، جمله زآنسو برجَهَند ،
گوسفندانِ حواست را ، بِران ،
در چرا ، از احرجالمرعی چَران ،
تا ، در آنجا سنبل و نسرین چَرَند ،
تا ، بهروضاتِ حقایق ، رَه بَرَند ،
#مولانا
ص۳۰۵مثنوی
****
در حکمتِ الهی ، یک اصل وجود دارد که این است :
اگر تو موفق شَوی که فقط یکی از اسرارِ هستی را کشف کنی ، به تمامِ اسرارِ جهان واقف خواهی شد .
چون ؛ همین که یک راز کشف شود مانند بدست آوردن سرِ کلاف است و اسرارِ دیگر ، بعد از آن مکشوف خواهد گردید .
#امام_محمد_غزالی
مابقی حسها ، همه مبدل شوند ،
چون ، یکی حس ، غیرِ محسوسات دید ،
گشت غیبی ، بر همه حسها پدید ،
چون ، ز جو ،جَست از گَله ، یک گوسفند ،
پس پیاپی ، جمله زآنسو برجَهَند ،
گوسفندانِ حواست را ، بِران ،
در چرا ، از احرجالمرعی چَران ،
تا ، در آنجا سنبل و نسرین چَرَند ،
تا ، بهروضاتِ حقایق ، رَه بَرَند ،
#مولانا
ص۳۰۵مثنوی
****
در حکمتِ الهی ، یک اصل وجود دارد که این است :
اگر تو موفق شَوی که فقط یکی از اسرارِ هستی را کشف کنی ، به تمامِ اسرارِ جهان واقف خواهی شد .
چون ؛ همین که یک راز کشف شود مانند بدست آوردن سرِ کلاف است و اسرارِ دیگر ، بعد از آن مکشوف خواهد گردید .
#امام_محمد_غزالی
چون ، ز عادت ، گشت محکم ، خویِ بد ،
خشم آید بر کسی ، کت واکشد ،
#کت = که تو را
چونکه تو گِلخوار گشتی ، هر که او ،
واکشد از گِل ترا ، باشد عدو ،
بت پرستان ، چونکه خو ، با بت کنند ،
مانعانِ راهِ بت را ،،، دشمنند ،
#مولانا
(ص۳۱۳)
*
چون ، خلافِ خویِ تو ، گوید کسی ،
کینهها خیزد ترا ، با او بسی ،
کو ، مرا از خویِ من ، برمیکَنَد ،
خویش را ، بر من چو سَروَر میکند ،
خدمتِ اکسیر کن ، مسوار ، تو ،
جور میکش ای دل ، از دلدار ، تو ،
کیست دلدار؟ ، اهل دل ،،، نیکو بِدان ،
که چو روز و شب ،،، جَهانند از جهان ،
#مولانا
(ص۳۱۴)
مثنوی دفتردوم ص۳۱۳ و ۳۱۴
خشم آید بر کسی ، کت واکشد ،
#کت = که تو را
چونکه تو گِلخوار گشتی ، هر که او ،
واکشد از گِل ترا ، باشد عدو ،
بت پرستان ، چونکه خو ، با بت کنند ،
مانعانِ راهِ بت را ،،، دشمنند ،
#مولانا
(ص۳۱۳)
*
چون ، خلافِ خویِ تو ، گوید کسی ،
کینهها خیزد ترا ، با او بسی ،
کو ، مرا از خویِ من ، برمیکَنَد ،
خویش را ، بر من چو سَروَر میکند ،
خدمتِ اکسیر کن ، مسوار ، تو ،
جور میکش ای دل ، از دلدار ، تو ،
کیست دلدار؟ ، اهل دل ،،، نیکو بِدان ،
که چو روز و شب ،،، جَهانند از جهان ،
#مولانا
(ص۳۱۴)
مثنوی دفتردوم ص۳۱۳ و ۳۱۴