آشفتـــگــان عشقـــت
گیـرم کــه جمع گردند
جمع از کجا توان کرد
دلهـای پــاره پــاره...
با ایــن سپــاه مــژگان
از خـــانه گـــــر درآیی
تسخیـر میتوان کــرد
شهـری به یک اشاره...
#فروغی_بسطامی
گیـرم کــه جمع گردند
جمع از کجا توان کرد
دلهـای پــاره پــاره...
با ایــن سپــاه مــژگان
از خـــانه گـــــر درآیی
تسخیـر میتوان کــرد
شهـری به یک اشاره...
#فروغی_بسطامی
کسی عاشق نمیبینم و گر نه
میان جان و جانان حایلی نیست
نشاطی هست در قربان گه عشق
که مقتولی ملول از قاتلی نیست
#فروغی_بسطامی
میان جان و جانان حایلی نیست
نشاطی هست در قربان گه عشق
که مقتولی ملول از قاتلی نیست
#فروغی_بسطامی
صف مژگان تو بشکست چنان دلها را
که کسی نشکند این گونه صف اعدا را
نیش خاری اگر از نخل تو خواهم خوردن
کافرم ، کافر، اگر نوش کنم خرما را
#فروغی_بسطامی
که کسی نشکند این گونه صف اعدا را
نیش خاری اگر از نخل تو خواهم خوردن
کافرم ، کافر، اگر نوش کنم خرما را
#فروغی_بسطامی
چاره هر درد را خلق به درمان کنند
درد تو را کرده عشق مایهٔ درمان دل
گر چه صبوری خوش است در همه کاری ولی
کردن صبر از رخت کی شود امکان دل
#فروغی_بسطامی
درد تو را کرده عشق مایهٔ درمان دل
گر چه صبوری خوش است در همه کاری ولی
کردن صبر از رخت کی شود امکان دل
#فروغی_بسطامی
یار بی پرده کمر بست به رسوایی ما
ما تماشایی او ، خلق تماشایی ما
او ز ما فارغ و ما طالب او در همه حال
خود پسندیدن او بنگر و خودرایی ما
#فروغی_بسطامی
ما تماشایی او ، خلق تماشایی ما
او ز ما فارغ و ما طالب او در همه حال
خود پسندیدن او بنگر و خودرایی ما
#فروغی_بسطامی
نرگسِ بیمارِ تو
گشته پرستار من
تا چه کند این طبیب با دلِ بیمار من
خفتهٔ بیدار گیر
گر چه ندیدے ببین
چشمِ پر از خواب خویش دیدهٔ بیدار من.....!!
#فروغی_بسطامی
گشته پرستار من
تا چه کند این طبیب با دلِ بیمار من
خفتهٔ بیدار گیر
گر چه ندیدے ببین
چشمِ پر از خواب خویش دیدهٔ بیدار من.....!!
#فروغی_بسطامی
کردی سیاه زلف دوتا را که در غمت
مویم سفید سازی و پشتم دوتا کنی
تو عهد کردهای که نشانی به خون مرا
من جهد کردهام که به عهدت وفا کنی
#فروغی_بسطامی
مویم سفید سازی و پشتم دوتا کنی
تو عهد کردهای که نشانی به خون مرا
من جهد کردهام که به عهدت وفا کنی
#فروغی_بسطامی