معرفی عارفان
1.15K subscribers
32.9K photos
11.9K videos
3.19K files
2.71K links
چه گفتم در وفا افزا جفا و جور افزودی
جفا کن جور کن جانا،غلط گفتم خطا کردم

فیض
Download Telegram
خاقانی اگر کسی جفا دارد خو
پاداشن او وفا کن و باز مگو

آن کن به جهانیان ز کردار نکو
گر با تو کند جهان نیازاری ازو

#خاقانی
- رباعی شمارهٔ ۲۷۹
ای صبح مرا حدیث آن مه کن
ای باد ، مرا ز زلفش آگه کن

ای قرصهٔ آفتاب پیش من
بگشای زبان ، قصد آن مه کن

#خاقانی
چون قهر الهی امتحان تو کند
حصن تو نهنگ جان‌ستان تو کند

وآنجا که کرم نگاهبان تو کند
از کام نهنگ حصن جان تو کند

#خاقانی
- رباعی شمارهٔ ۱۰۰
هر شب به سیر کویش از کوچهٔ خرابات

نعره زنان برآیم یعنی که مست اویم


#خاقانی
لاله رخا سمن برا سرو روان کیستی
سنگ‌دلا، ستم‌گرا، آفت جان کیستی

تیر قدی کمان کشی زهره رخی و مهوشی
جانت فدا که بس خوشی جان و جهان کیستی

از گل سرخ رسته‌ای نرگس دسته بسته‌ای
نرخ شکر شکسته‌ای پسته دهان کیستی

ای تو به دلبری سمر، شیفته‌ی رخت قمر
بسته به کوه بر کمر، موی میان کیستی

دام نهاده می‌روی مست ز باده می‌روی
مشت گشاده می‌روی سخت کمان کیستی

شهد و شکر لبان تو جمله جهان از آن تو
در عجبم به جان تو تاخود از آن کیستی

#خاقانی
آمد نفس صبح و سلامت نرسانید
بوی تو نیاورد و پیامت نرسانید

یا تو به دم صبح سلامی نسپردی
یا صبح‌دم از رشک سلامت نرسانید

من نامه نوشتم به کبوتر بسپردم
چه سود که بختم سوی بامت نرسانید

باد آمد و بگسست هوا را زره ابر
بوی زرهٔ غالیه فامت نرسانید

بر باد سپردم دل و جان تا به تو آرد
زین هر دو ندانم که کدامت نرسانید

عمری است که چون خاک جگر تشنهٔ عشقم
و ایام به من جرعهٔ جامت نرسانید

مرغی است دلم طرفه که بر دام تو زد عشق
خود عشق چنین مرغ به دامت نرسانید

خاقانی ازین طالع خود کام چه جوئی
کو چاشنی کام به کامت نرسانید

نایافتن کام دلت کام دل توست
پس شکر کن از عشق که کامت نرسانید

#خاقانی
در راه تو گوشم از خبر باز افتاد
در وصل تو چشمم از نظر باز افتاد

چون خوی تو را به سر نیفتاد دلم
از پای درآمد و به سر باز افتاد

#خاقانی
این عشق آتشینم دود از جهان برآرد
وین زلف عنبرینت آتش ز جان برآرد
هر بامداد خورشید از رشک خاک پایت
واخجلتا سرایان سر ز آسمان برآرد

#خاقانی
آن کز می خواجگی است سرمست
بر وی نزنند عاقلان دست

بی‌آنکه کسی فکند او را
از پایه‌ی خود فرو فتد پست

مرغی که تواش همای خوانی
جغدی است کز آشیان ما جست

#خاقانی
با هرکه انس گیری از او سوخته شوی

#خاقانی
با هرکه انس گیری از او سوخته شوی

#خاقانی
آبنوسم در بُن دریا نشینم با صدف
خس نٖیَم تا بر سر آیم، کف بود همتای من


#خاقانی

آبنوس: چوب سخت و سنگینی که در آب فرو می رود
دیدی که یار چون ز دل ما خبر نداشت
ما را شکار کرد و بیفکند و برنداشت

ما بی‌خبر شدیم که دیدیم حسن او
او خود ز حال بی‌خبر ما خبر نداشت

#خاقانی