معرفی عارفان
1.01K subscribers
32.2K photos
11.6K videos
3.16K files
2.64K links
چه گفتم در وفا افزا جفا و جور افزودی
جفا کن جور کن جانا،غلط گفتم خطا کردم

فیض
Download Telegram
در کنار آنهایی باش که نور می‌آورند و
جادو می‌کنند، آنها که با چوب جادویی
کلام، گفتار، نگاه، رفتار و منشِ ویژه
خودشان، تو و جهان را متحول می‌کنند
و همه بازی‌ها را به هم می‌زنند ...
کسانی که قصه‌های زیبا می‌گویند و تو را به چالش می‌کشند و تغییرت می‌دهند،
کسانی که به تو اجازه نمی‌دهند که خودت را دستِ‌کم بگیری و افق زندگی‌ات را کوچک بپنداری،
این جادوگران با قلب‌های تپنده و پر شور،
قبیله اصلی تو هستند و باید کنارشان بمانی ...

🌺🌺🌺

یارمهربانم
درود
بامداد آدینه ات نیکو

🌺🌺🌺

صبح یعنی یک سبد لبخند
یک بغل شادی
یک دنیا عشق و خندیدن
از اعماق وجود
به شکرانه داشتن نفسی دوباره
روزت پُر از شـادی

🌺🌺🌺

شاد باشی
تو مثل لاله ی پیش از طلوع دامنه ها
که سر به صخره گذارد
غریبی و پاکی
ترا ز وحشت توفان به سینه می فشردم
عجب سعادت غمناکی
دیدار
درفلق
وقتی ستارگان سحرگاهی
بر ساقه ی سپیده تکان می خورد
و سحر ماه نخل جوان را
در خلسه ی بلوغ می آشفت
وقتی که روح محتشم خرما
در طاره ی شکفته کبکاب
و چاشتبند کهنه ی چوپان
آواز بال فاخته را می شنفت
وقتی که فاخته پر می گشود
از آبخور سوی
خرمن
از کوره راه شیری مشرق
با کره ی تکاور نو زینم
ای غرق در لباس گلباف روستا
مشتاق و شروه خوانان
سوی درخت تومی راندم
من
دیدار در فلق
اکنون چه می کنی ؟
ای بانوی قشنگ من
از خود قشنگتر
با من
ای جاده ی دراز شبی را هرگز
با پای تن
نیامده تا صبح و بیوه ی من
آن کودک نزاده ی ما
که نطفه در فلق شیر گونه در سپیده گرفت
اکنون کجاست ؟
با بادبادک سبک خوابهای تو
آیا سوی ستاره سحری
پر وا نکرده است؟
آن لادن لطیف
که روی نیمکت مدرسه
به رمز می نهادی
تا گفتگو بکنی
مرموز
از
دوردست عاطفه با آرزوی من
اکنون کجاست ؟
آیا میان برگ کتابت پژمرده است ؟
یا در طراوت گلدان سرخ قلبت شاداب مانده است ؟

#منوچهر_آتشی
#دیداری_در_فلق
#دیدار_در_فلق
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
ای توبه ام شکسته از تو کجا گریزم....
علیرضا قربانی...
کانال تلگرامیsmsu43@
همایون شجریان - ایران من
ای در رگانم خون وطن ...
ای پرچمت ما را کفن ....

دور از تو بادا اهرمن ...
ایران من ... ایران من ..!

ای مادرم ..!
ایران زمین ...
آغاز تو ... پایان تویی ...

بر دشت من باران تویی ...
در چشم من تابان تویی ..‌.

ایران من ..
ایران من ...
آن مهر جاویدان تویی ...


" ایران من " 
#استاد_همایون_شجریان
#سهراب_پورناظری
شنیدم که فرزانه‌ای حق پرست
گریبان گرفتش یکی رند مست

از آن تیره دل مرد صافی درون
قفا خورد و سر بر نکرد از سکون

یکی گفتش آخر نه مردی تو نیز؟
تحمل دریغ است از این بی تمیز

شنید این سخن مرد پاکیزه خوی
بدو گفت از این نوع با من مگوی

درد مست نادان گریبان مرد
که با شیر جنگی سگالد نبرد

ز هشیار عاقل نزیبد که دست
زند در گریبان نادان مست

هنرور چنین زندگانی کند
جفا بیند و مهربانی کند

بوستان سعدی
معرفی عارفان
داستان رستم و سهراب #باز_گشتن_رستم_بزابلستان فردوسی « شاهنامه » « سهراب » بخش ۲۴ ( #قسمت_اول ) ۱ وز آنجایگه ، شاه ، لشکر براند ، به ایران خرامید و ، رستم بماند ، ۲ بِدان ، تا زواره بیاید ز راه ، بِدو آگهی آوَرَد زان سپاه ، ۳ زواره بیامد سپیده‌دمان…
داستان رستم و سهراب
#باز_گشتن_رستم_بزابلستان
فردوسی « شاهنامه » « سهراب »
بخش ۲۴
( #قسمت_دوم )



۱۵

بِدو گفت : ، بنگر که سامِ سوار ،

بدین تنگ‌تابوت ، خفتست زار ،

۱۶

ببارید دستان ، ز دو دیده ، خون ،

بنالید با داورِ رهنمون ،

۱۷

تهمتن همی گفت : ، کای نامدار ،

تو رفتی و ،،، من مانده‌ام خوار و زار ،

۱۸

همی گفت زال : ، اینت کاری شگفت ،

که سهراب ، گرزِ گران ، برگرفت ،

۱۹

نشانی شد اندر میانِ مهان ،

نزاید چُنو ،،، مادر ، اندر جهان ،

۲۰

همی گفت و ،،، مژگان ، پُر از آب ، کرد ،

زبان ، پُر ز گفتارِ سهراب ، کرد ،

۲۱

چو ، آمد تهمتن ، به ایوانِ خویش ،

خروشید و ،،، تابوت ، بنهاد پیش ،

۲۲

چو ، رودابه ، تابوتِ سهراب دید ،

ز چشمش ، روان جویِ خوناب دید ،

۲۳

بِدان تنگ‌تابوت ، خفته جوان ،

به‌زاری بگفت : ، ای چراغِ گَوان ،

۲۴

همی گفت زار : ، ای گَوِ سرفراز ،

زمانی ،،، ز صندوق ، سر برفراز ،

۲۵

به زاری ،،، همی مویه آغاز کرد ،

همی ، برکشید از جگر ، بادِ سرد ،

۲۶

که ای پهلوان‌زادهٔ بچه‌شیر ،

نزایَد چو تو ، زورمندِ دلیر ،

۲۷

به مادر نگوئی ،،، همی رازِ خویش ،

که هنگامِ شادی ،،، چه آمدت پیش ،

۲۸

به روزِ جوانی ،،، به زندان شدی ،

بدین خانهٔ مستمندان شدی ،





بخش ۲۵ : « غریو آمد از شهرِ توران‌زمین »

بخش ۲۳ : « بفرمود رستم که تا پیشکار »





ادامه دارد 👇👇👇
این عالم را حقیقت می‌گویی جهت آنکه در نظر می‌آید و محسوس است و آن معانی را که عالم فرع اوست خیال می‌گویی.

کار بعکس است: خیال خود این عالم است،
که آن معنی صد چو این پدید آرد و بپوسد و خراب شود و نیست گردد و باز عالم نو پدید آرد به، و او کهن نگردد؛ منزه است از نوئی و کهنی.

فرع‌های او متصفند به کهنی و نوئی، و او که محدث این‌هاست از هردو منزه است و ورای هر دوست.


فیه_ما_فیه
مولانا
خلل اين است که خدا را به نظر محبت نمي نگرند
به نظر علم مي نگرند و به نظر معرفت و به نظر فلسفه.
"نظر محبت کار ديگر است"


شمس تبریزی
در اُپانیشادها گفته شده که :
انسانی که خودش را مشاهده می‌کند مانند درختی است که دو پرنده روی آن نشسته‌اند.
یکی از پرنده‌ها مشغول جست ‌و خیز و لذت بردن و خوردن و آواز خواندن است. 
و دیگری فقط بالای آن درخت نشسته و آن پرنده‌ی دیگر را تماشا می‌کند.
اگر بتوانی یک خود_مشاهده‌گر در آن بالا داشته باشی که مشغول تماشای بازی‌هایی باشد که در زیر جریان دارند و تو در آن بازیگر هستی، بازی‌هایی که تو در آن‌ها مشغول رقصیدن و جست‌وخیز کردن و صحبت کردن و فکر کردن هستی ،  اگر کسی عمیقاً در درونت بتواند این‌ها را تماشا کند؛
اگر بتوانی در حالتی باشی که هم در روی صحنه مشغول بازی باشی و هم هم‌زمان، در صندلی تماشاچیان نشسته باشی و نظاره کنی؛
اگر بتوانی هم بازیگر باشی و هم تماشاچی ــ
آنگاه مشاهده‌گری وارد شده است.
این مشاهده‌گری تو را قادر می‌سازد که بدانی، درک کنی و خردمند شوی.

اشو
۱۳ اردیبهشت زادروز محمد حقوقی

(زاده ۱۳ اردیبهشت ۱۳۱۶ اصفهان -- درگذشته ۸ تیر ۱۳۸۸ اصفهان) شاعر و نویسنده

او از جمله نویسندگان گروه ادبی جنگ اصفهان بود که در آثارش، در نقد و معرفی نیمایوشیج، سهراب سپهری، احمد شاملو، اخوان ثالث و فروغ فرخزاد، کوشش داشت.
وی با علاقمندی به ادبیات در سال‌های دبیرستان، در سال ۱۳۳۷ به دانشسرای عالی رفت و از جلال‌الدین همایی، محمد معین، ناتل‌خانلری و محمد مقدم بهره‌مند شد. نخستین اشعارش را در سال ۳۸ و ۳۹ منتشر کرد و در همین سالها با نادر نادرپور، سیمین بهبهانی، سیاوش کسرایی، منوچهر آتشی و بهرام صادقی آشنایی یافت و پس از فارغ‌التحصیلی در اصفهان، به‌تدریس مشغول شد.
او به‌ همراه هوشنگ گلشیری، محمد کلباسی، فریدون مختاریان و جلیل دوستخواه اولین هیئت تحریریه جنگ اصفهان را تشکیل دادند. در تابستان ۱۳۴۴ نخستین شماره جنگ اصفهان منتشر شد و با پیوستن احمد گلشیری، ابوالحسن نجفی و احمد میرعلایی به‌ جنگ اصفهان، حوزه فعالیت این گروه گسترش یافت.
وی در ادامه فعالیت‌های ادبی، مقاله «کی مرده کی بجاست» را در سال ۱۳۴۵ و دو سال بعد مقاله دیگری با عنوان «از سرچشمه تا مصب» را نوشت و به آسیب‌شناسی شعر معاصر ایران پرداخت. در سال ۱۳۴۸ مجموعه‌های «زوایا و مدارات» و «فصل‌های زمستانی» را منتشر کرد و در سال ۱۳۵۱ مجموعه دیگری از سروده‌هایش با عنوان «شرقی‌ها» منتشر شد.

کتاب‌شناسی
شعر:
زوایا و مدارات (۱۳۴۸)
فصل‌های زمستانی، منتخبی از شعرهای سالهای ۴۳ تا ۴۷، انتشارات زمان (۱۳۴۸)
شرقی‌ها (۱۳۵۱)
با شب، با زخم، با گرگ، مجموعه شعر، انتشارات زمان (۱۳۵۷)
گریزهای ناگریز (۱۳۵۷)
خروس هزار یال (۱۳۶۸)
شب، مانا، شب (۱۳۷۰)
شعر نو از آغاز تا امروز (۱۳۵۰–۱۳۰۱)  (۱۳۵۱–۱۳۶۴)
دالان‌های بلند عصر (شعرهای برنی) (۱۳۷۳)
گنجشک‌ها و گیلاس‌ها (۱۳۸۱)
از صدا تا سکوت (لاک‌پشت‌ها)
نقد ادبی
احمد شاملو: شعر شاملو از آغاز تا امروز، شعرهای برگزیده، تفسیر و تحلیل موفق‌ترین شعرها (۱۳۶۱)
مهدی اخوان ثالث: شعر مهدی اخوان ثالث از آغاز تا امروز، شعرهای برگزیده، تفسیر و تحلیل موفق‌ترین شعرها انتشارات نگاه (۱۳۷۰)
شعر نو از آغاز تا امروز ۱۳۷۰–۱۳۰۱
سهراب سپهری: شعر سپهری از آغاز تا امروز، شعرهای برگزیده...انتشارات نگاه (۱۳۷۱)
فروغ فرخزاد، شعر فروغ فرخزاد از آغاز تا امروز شعرهای برگزیده، تفسیر و تحلیل موفق‌ترین شعرها انتشارات نگاه (۱۳۷۲)
نیمایوشیج: شعر نیمایوشیج از آغاز تا امروز، شعرهای برگزیده تفسیر و تحلیل موفق‌ترین شعرها - انتشارات نگاه (۱۳۷۹)


#محمد_حقوقی، ز
۱۳ اردیبهشت زادروز شکیلا

(زاده ۱۳ اردیبهشت ۱۳۴۱ تهران) خواننده

او از کودکی شیفته موسیقی بود و در ۹ سالگی قطعه‌ای برای تلویزیون اجرا کرد که مورد توجه قرار گرفت و برای خوانندگی دعوت شد، اما خانواده‌اش نپذیرفتند.
در ۱۵ سالگی به فراگیری موسیقی ملی و ردیف‌های آوازی نزد محمود کریمی پرداخت و در ۱۸ سالگی برای ادامه آموختن موسیقی کلاسیک به آمریکا رفت و تصمیم گرفت به آرزوی دیرین‌اش برسد.
در سال ۱۳۶۸ اولین آلبومش را با همکاری بابک افشار آماده کرد و با عرضه آن، به‌طور حرفه‌ای وارد دنیای موسیقی و خوانندگی شد.
تجلّی صدایش در مقام آوای برگزیدگان شرق در مجموعه ” اپراتیکا- شاین” افتخاری برای او و هم‌میهنانش بود که از میان دهها صدای آشنا و گمنام شرقی انتخاب شد.
ادای احترام وی به‌بزرگان موسیقی ایران، بازسازی و بازخوانی آثار ارزشمندشان است؛ که نقش خود را در نقل سینه به‌سینه احساس کرده است.
او ۱۶ مجموعه موسیقی "شامل چهارده آلبوم استودیویی و دو آلبوم اجرای زنده" عرضه کرده‌است و در ترانه‌هایش بیشتر از اشعار حافظ، مولوی، باباطاهر، عراقی و ... بهره برده است. همچنین برخی از ترانه‌هایش نیز بازخوانی آهنگ‌های ایرانی از شجریان، هایده، حمیرا، مرضیه، دلکش، پریسا، نجفیان و مسعود بختیاری است.
وی رسالتش را در کانون خانواده، پرورش فرزندانش، شهراد و بهراد دانسته و آرزوی بازگشت به‌ میهن و تقدیم اجرای زنده ترانه‌هایش می‌داند. یکی از افتخارات هنری او دریافت جایزه آکادمیک موسیقی در اکتبر سال ۲۰۰۵ به‌ پاس آثار ارزشمندش بود.
او علاوه بر زندگی هنری افتخار آمیز، زندگی شخصی‌اش نیز تحسین برانگیز است و در بین خوانندگان به‌ویژه خوانندگان زن، توانسته‌ است در زندگی هنری و شخصی موفق باشد. 


#شکیلا،
Meraj
Mehdi Modarres
خود را
چو یافتی همه عالم از آن توست...


صائب_تبریزی
آتش عشق (عشق نامه)
کانال صدای سخن عشق
از درش گردی که آرد باد صبح
سرمه‌ی چشم جهان‌بین من است
من چرا گرد جهان گردم چو دوست
در میان جان شیرین من است
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM


شاهکار ملوک ضرابی و گوگوش در رادیو ملی ایران را ببینید
..
با دوست ما نشسته
که ای دوست
دوست کو ؟

               کو کو  همی زنیم
                ز مستی به کوی
                دوست ...

  مولانا
همدیگر را دوست داشته باشیم
به همدیگر عشق بورزیم
اما نه چسبیده به هم
بگذاریم باد میان ما بوزد ...

جبران خليل جبران
یارب !
چه فرخ طالعٖند
آنان که در بازار عشق

دردی  خریدند و
غمِ دنیای دون بفروختند

                              شیخ بهایی
حتی اگر نقطه‌ها مدام عوض شوند، کل همان است. به جای دزدی که از این دنیا می رود، دزدی دیگر به دنیا می‌آید. جای هر انسان درستکاری را انسانی درستکار می‌گیرد. کل هیچگاه دچار خلل نمی‌شود، همه چیز سرجایش می‌ماند، در مرکزش... هیچ چیز هم از امروز تا فردا به یک شکل نمی‌ماند، تغییر می‌کند.
به جای هر صوفی‌ای که می‌میرد، صوفی‌ای دیگر می‌زاید.
ملت ما ملت عشق است، طریق ما طریق عشق. در زنجیره‌ی بی‌پایان دل‌ها تنها یک حلقه ایم.
اگر جایی از زنجیر بگسلد، فورا حلقه‌ای دیگر به آن افزوده می‌شود. به جای هر شمس تبریزی که می‌رود، در عصری دیگر، در مکانی دیگر، با اسمی دیگر، شمسی دیگر می‌آید.
یکی شمس به دنیا می‌آید.
یکی شمس از دنیا می‌رود.

📕ملت عشق
الیف شافاک
انسان کامل نسبت به حق به مثابه ی مردمک چشم است نسبت به چشم...

همانگونه که چشم با مردمک می بیند ، انسان نیز مجلایی ست که حق خویش را با آن می نگرد ، زیرا او آیینه ی خداست ، او همان عقلی ست که کمال صفات حق با آن ادراک می شود، و وجودی ست که بوسیله ی او سِرِّ حق که سَر از او در آورده منکشف می شود...

"فصوص الحکم "
"محی الدین ابن عربی"
‍ اکنون می بین که درون تو حبّ دنیا غالب است
یا عشق بهشت
یا عشق خدای تعالی!؟
می دان که تورا باکدام قوم حشرکنند،
اگر بر راه عاشقانی و محبّ عاشقانی، تو را با ایشان حشر کنند،
و اگر بر راه صالحانی و محبّ صادقانی تو را با ایشان در بهشت برند،
و اگر بر راه دنیا و اهل عادتی، تو را با ایشان حشر کنند.
و این هم یقین گردد ان شاءالله .!

عین القضات همدانی