گر پرتوی فتد ز ضمیرش به اُمّهات
اسرارِ غیب کشف کند نطفه در شکم
بازآورند دانه به خرمن سپاهِ مور
چون عدلِ او لوایِ علامت کند عَلَم
تا عقل پی بَرَد به زمانِ کمالِ او
اندیشه اعتبار کند در زمان، قِدَم
بر آب اگر ز آتشِ مهرت وزد نسیم
مِنبعد شخصِ خاک نیابد ز آب نم
ای وای! نامهیِ سیهِ ما، اگر به حشر
عفوِ تو بر صحیفهیِ نسیان نهد رَقَم
حاشا که بارِ معصیتش پشت خم کند
هر قامتی که شد ز پیِ طاعتِ تو خَم
#قیدی_شیرازی
اسرارِ غیب کشف کند نطفه در شکم
بازآورند دانه به خرمن سپاهِ مور
چون عدلِ او لوایِ علامت کند عَلَم
تا عقل پی بَرَد به زمانِ کمالِ او
اندیشه اعتبار کند در زمان، قِدَم
بر آب اگر ز آتشِ مهرت وزد نسیم
مِنبعد شخصِ خاک نیابد ز آب نم
ای وای! نامهیِ سیهِ ما، اگر به حشر
عفوِ تو بر صحیفهیِ نسیان نهد رَقَم
حاشا که بارِ معصیتش پشت خم کند
هر قامتی که شد ز پیِ طاعتِ تو خَم
#قیدی_شیرازی