#به نام خداوند بخشنده مهربان
#تقدیم به ملت فرهیخته کشورمان ایران زمین
#اساس راه دین را بر ادب دان
#مقرّب از ادب گشتند مردان
#ادب شد اصل کار و وصل هجران
#هم او شد مایهٔ هر درد و درمان
#نشاید بی ادب این ره بسر برد
#نشاید هیچکس را داشتن خورد
#بچشم حرمت و تعظیم در پیر
#نگه کن در همه کین هست توقیر
#بروزی هر که باشد مهتر از تو
#چنان میدان که هست او بهتر از تو
#بجان میکوش در تعظیم هر پیر
#که تا در دل نیابی زحمت از پیر
#ادب با خالق و خلقان نگهدار
#که تاکشت امیدت بر دهد بار
#نگهدار ادب شو در همه حال
#که تا مقبول باشد از تو اعمال
#چو اعمال تو با آداب باشد
#ترا صد گونه فتح الباب باشد
#همیشه بی ادب مهجور باشد
#مدام از حضرت حق دور باشد
#عمل چون با ادب هم یار نبود
#عمل را نزد حضرت بار نمود
#بترک یک ادب محجوب گردی
#یقین با صد هنر معیوب گردی
#چو باشی با ادب یابی معانی
#چو باشی بی ادب زو باز مانی
#ادب آمد درین ره اصل هر کار
#همی گویم ادب زنهار زنهار
# بیان الارشاد؛عطار نیشابوری رحمه الله علیه
#عزیزان؛هموطنان گرامی،بزرگواران،با سلام و درود و احترام و ادب
#متاسفانه در فضای مجازی و حقیقی کشورمان به علتهای گوناگون اجتماعی،بی پروائی در بی ادبی و تکرارحرفهای زشت و نامربوط و فحاشی های گوناگون به افراد حقیقی و حقوقی و انتشار فیلمها و صوتهای نامربوط و سخیف
#بسیار زیاد است و زیادتر شده است ؛که امیداست این پیام و این شعر زیبا از عطارنیشابوری اسطوره ی عاشق پیشه؛گشته هفت شهر عشق فرهنگ و هنر و علم و معرفت کشورمان ایران عزیز را آویزه روح و گوش و جانمان نمائیم
#و بیائیم هرجایی که هستیم،جلوگیری از هر بی ادبی و بی پروائی کلامی و رفتاری و غیره به هر شکلشش نمائیم که جدا بی ادبی و بی پروائی درکلام و رفتار،نابود_کننده_فرهنگ_و_تمدن_یک_کشور_و_ملت_است!
#عزیزانم،با عرض پوزش از همگی شما،خواهشی که داریم،حتی اگر به دشمنان خودتان هم چه در فضای مجازی و چه فضای حقیقی برخورد نمودید،ادب را مراعات نمائیم که هر شخصی به زیر زبانش و انعکاس رفتارش نهفته شده است!
#بزرگواران درگروههایی که هستید،اگر به شما کسی ادب می کند و سلام می کند،هرگز روی برنگردانید از این رفتار پسندیده که اگر حتی دوستی نیز میان شما نباشد،شما رابه یکدیگر نزدیک میکند وباعث گسترش نیکویی در رفتار و اخلاقها
#در هر فضائی می شود !متاسفانه در بسیاری از فضای مجازی که وارد می شویم،آنقدر حرفهای رکیک و زشت و فیلمها و صوتهای زشت وجود دارد که اگر انسانی عاقل باشد،به طور کلی از فضای مجازی باید خارج شود بدون هیچ تعارفی!
#عزیزان ،این را بدانید،حرفها و فیلمها و صوتهایی که منتشر می نمائیم،همه به دست کودکان و فرزندان و خواهران و مادران و خانواده های خودمان می رسد و آنان نیز در همان لحظه درحال بهره بردن ازاین فضای مجازی هستند!
#تمنا می کنیم،عزیزان بزرگوار،نسبت به این موضوع بسیار اندیشه کنیم و بسیار تاکید نمائیم !
#امید است که انتشار این شعر زیبا باعث گسترش و مورد عمل و فکر و گسترش محبت همگان قرار گیرد!!!!
#باسپاس از محبت یکایک ۸۲میلیون ایرانی فرهیخته و فهیم.......
#تقدیم به ملت فرهیخته کشورمان ایران زمین
#اساس راه دین را بر ادب دان
#مقرّب از ادب گشتند مردان
#ادب شد اصل کار و وصل هجران
#هم او شد مایهٔ هر درد و درمان
#نشاید بی ادب این ره بسر برد
#نشاید هیچکس را داشتن خورد
#بچشم حرمت و تعظیم در پیر
#نگه کن در همه کین هست توقیر
#بروزی هر که باشد مهتر از تو
#چنان میدان که هست او بهتر از تو
#بجان میکوش در تعظیم هر پیر
#که تا در دل نیابی زحمت از پیر
#ادب با خالق و خلقان نگهدار
#که تاکشت امیدت بر دهد بار
#نگهدار ادب شو در همه حال
#که تا مقبول باشد از تو اعمال
#چو اعمال تو با آداب باشد
#ترا صد گونه فتح الباب باشد
#همیشه بی ادب مهجور باشد
#مدام از حضرت حق دور باشد
#عمل چون با ادب هم یار نبود
#عمل را نزد حضرت بار نمود
#بترک یک ادب محجوب گردی
#یقین با صد هنر معیوب گردی
#چو باشی با ادب یابی معانی
#چو باشی بی ادب زو باز مانی
#ادب آمد درین ره اصل هر کار
#همی گویم ادب زنهار زنهار
# بیان الارشاد؛عطار نیشابوری رحمه الله علیه
#عزیزان؛هموطنان گرامی،بزرگواران،با سلام و درود و احترام و ادب
#متاسفانه در فضای مجازی و حقیقی کشورمان به علتهای گوناگون اجتماعی،بی پروائی در بی ادبی و تکرارحرفهای زشت و نامربوط و فحاشی های گوناگون به افراد حقیقی و حقوقی و انتشار فیلمها و صوتهای نامربوط و سخیف
#بسیار زیاد است و زیادتر شده است ؛که امیداست این پیام و این شعر زیبا از عطارنیشابوری اسطوره ی عاشق پیشه؛گشته هفت شهر عشق فرهنگ و هنر و علم و معرفت کشورمان ایران عزیز را آویزه روح و گوش و جانمان نمائیم
#و بیائیم هرجایی که هستیم،جلوگیری از هر بی ادبی و بی پروائی کلامی و رفتاری و غیره به هر شکلشش نمائیم که جدا بی ادبی و بی پروائی درکلام و رفتار،نابود_کننده_فرهنگ_و_تمدن_یک_کشور_و_ملت_است!
#عزیزانم،با عرض پوزش از همگی شما،خواهشی که داریم،حتی اگر به دشمنان خودتان هم چه در فضای مجازی و چه فضای حقیقی برخورد نمودید،ادب را مراعات نمائیم که هر شخصی به زیر زبانش و انعکاس رفتارش نهفته شده است!
#بزرگواران درگروههایی که هستید،اگر به شما کسی ادب می کند و سلام می کند،هرگز روی برنگردانید از این رفتار پسندیده که اگر حتی دوستی نیز میان شما نباشد،شما رابه یکدیگر نزدیک میکند وباعث گسترش نیکویی در رفتار و اخلاقها
#در هر فضائی می شود !متاسفانه در بسیاری از فضای مجازی که وارد می شویم،آنقدر حرفهای رکیک و زشت و فیلمها و صوتهای زشت وجود دارد که اگر انسانی عاقل باشد،به طور کلی از فضای مجازی باید خارج شود بدون هیچ تعارفی!
#عزیزان ،این را بدانید،حرفها و فیلمها و صوتهایی که منتشر می نمائیم،همه به دست کودکان و فرزندان و خواهران و مادران و خانواده های خودمان می رسد و آنان نیز در همان لحظه درحال بهره بردن ازاین فضای مجازی هستند!
#تمنا می کنیم،عزیزان بزرگوار،نسبت به این موضوع بسیار اندیشه کنیم و بسیار تاکید نمائیم !
#امید است که انتشار این شعر زیبا باعث گسترش و مورد عمل و فکر و گسترش محبت همگان قرار گیرد!!!!
#باسپاس از محبت یکایک ۸۲میلیون ایرانی فرهیخته و فهیم.......
معرفی عارفان
داستان رستم و سهراب #پرسیدن_سهراب_نام_سرداران_ایران_را_از_هجیر فردوسی « شاهنامه » سهراب » بخش ۱۶ ( #قسمت_دهم ) ( #پایان_این_بخش ) ۱۴۵ اگر ، من شَوَم کشته ، بر دستِ اوی ، نگردد سیه ، روز و ،،، خون ، آبِ جوی ، ۱۴۶ چو من ، هست گودرز را ، سالخورد ، دگر…
داستان رستم و سهراب
#تاختن_سهراب_بر_لشکر_کاوس
فردوسی « شاهنامه » سهراب »
بخش ۱۷
( #قسمت_اول )
۱
چو بشنید گفتارهای درشت ،
سرِ پُر دلان ، زود بنمود پشت ،
۲
نهان کرد ازو روی و ، چیزی نگفت ،
عجب ماند از آن گفتهای ( #گفتههای ) درشت ،
۳
ز بالا ، زدش تند یک پشتِ دست ،
بیفکندش ، آمد به جایِ نشست ،
۴
بسی کرد اندیشههایِ دراز ،
ز هرگونهای ، کرد پیکار ،، ساز ،
۵
ببست از پیِ کینه ، آنگَه کمر ،
نهاد از سرِ سَروَری ، تاجِ زر ،
۶
زِره را و ، خفتان ،،، بپوشید شاد ،
یکی تَرگِ رومی ، به سر برنهاد ،
۷
گرفتش سنان و کمان و کمند ،
گرانگُرز را ،، پَهلَوِ دیوبند ،
۸
ز تندی ، به جوش آمدش خون و رگ ،
نشست از برِ بارهٔ تیزتَگ ،
۹
به آوَردگَه ، رفت چون پیلِ مست ،
چو کوهِ روان ، اسبش از جا بجَست ،
۱۰
بُرون آمد و ، رایِ ناوَرد کرد ،
برآوَرد بر چهرهٔ ماه ،، گَرد ،
۱۱
بیامد دَمان ، تا به قلبِ سپاه ،
رسید او ، به نزدیکِ کاوسشاه ،
۱۲
وزانپس ، دَمان شد به پردهسرای ،
بهنیزه ، برآوَرد بالا ز جای ،
۱۳
به کردارِ گوران ،، ز چنگالِ شیر ،
رَمیدند از وی ،،، سرانِ دلیر ،
۱۴
ز پای و ، رکاب و ،،، ز دست و ، عنان ،
ز بازوی و ،، آن آبداده سنان ،
۱۵
کس از نامدارانِ ایرانسپاه ،
نیارست کردن ، بِدو در ، نگاه ،
۱۶
وزانپس ، دلیران شدند انجمن ،
بگفتند : ، کاینت گَوِ پیلتن ،
۱۷
نشاید نگه کردن آسان بِدوی ،
که یارَد شدن پیشِ او ،، جنگجوی؟ ،
۱۸
وزانپس ، خروشید سهرابِ گُرد ،
همی شاه کاوس را ، بر شمرد ،
#همی شاه کاوس را برشمرد = کاوس شاه را مخاطب قرار داد - به کاوس شاه خطاب کرد
بخش ۱۸ : « به آوردگه رفت و نیزه گرفت »
بخش ۱۶ : « چو خورشید برداشت زرّینسپر »
ادامه دارد 👇👇👇
#تاختن_سهراب_بر_لشکر_کاوس
فردوسی « شاهنامه » سهراب »
بخش ۱۷
( #قسمت_اول )
۱
چو بشنید گفتارهای درشت ،
سرِ پُر دلان ، زود بنمود پشت ،
۲
نهان کرد ازو روی و ، چیزی نگفت ،
عجب ماند از آن گفتهای ( #گفتههای ) درشت ،
۳
ز بالا ، زدش تند یک پشتِ دست ،
بیفکندش ، آمد به جایِ نشست ،
۴
بسی کرد اندیشههایِ دراز ،
ز هرگونهای ، کرد پیکار ،، ساز ،
۵
ببست از پیِ کینه ، آنگَه کمر ،
نهاد از سرِ سَروَری ، تاجِ زر ،
۶
زِره را و ، خفتان ،،، بپوشید شاد ،
یکی تَرگِ رومی ، به سر برنهاد ،
۷
گرفتش سنان و کمان و کمند ،
گرانگُرز را ،، پَهلَوِ دیوبند ،
۸
ز تندی ، به جوش آمدش خون و رگ ،
نشست از برِ بارهٔ تیزتَگ ،
۹
به آوَردگَه ، رفت چون پیلِ مست ،
چو کوهِ روان ، اسبش از جا بجَست ،
۱۰
بُرون آمد و ، رایِ ناوَرد کرد ،
برآوَرد بر چهرهٔ ماه ،، گَرد ،
۱۱
بیامد دَمان ، تا به قلبِ سپاه ،
رسید او ، به نزدیکِ کاوسشاه ،
۱۲
وزانپس ، دَمان شد به پردهسرای ،
بهنیزه ، برآوَرد بالا ز جای ،
۱۳
به کردارِ گوران ،، ز چنگالِ شیر ،
رَمیدند از وی ،،، سرانِ دلیر ،
۱۴
ز پای و ، رکاب و ،،، ز دست و ، عنان ،
ز بازوی و ،، آن آبداده سنان ،
۱۵
کس از نامدارانِ ایرانسپاه ،
نیارست کردن ، بِدو در ، نگاه ،
۱۶
وزانپس ، دلیران شدند انجمن ،
بگفتند : ، کاینت گَوِ پیلتن ،
۱۷
نشاید نگه کردن آسان بِدوی ،
که یارَد شدن پیشِ او ،، جنگجوی؟ ،
۱۸
وزانپس ، خروشید سهرابِ گُرد ،
همی شاه کاوس را ، بر شمرد ،
#همی شاه کاوس را برشمرد = کاوس شاه را مخاطب قرار داد - به کاوس شاه خطاب کرد
بخش ۱۸ : « به آوردگه رفت و نیزه گرفت »
بخش ۱۶ : « چو خورشید برداشت زرّینسپر »
ادامه دارد 👇👇👇