معرفی عارفان
داستان رستم و سهراب #کشته_شدن_سهراب_به_دست_رستم فردوسی « شاهنامه » « سهراب » بخش ۲۱ ( #قسمت_هفتم ) ۱۰۱ بهنزدِ هجیر آمد از دشتِ کین ، گریبانش بگرفت و ، زد بر زمین ، ۱۰۲ یکی خنجرِ آبگون ، برکشید ، سرش را ، همی خواست از تن بُرید ، ۱۰۳ بزرگان ، به…
داستان رستم و سهراب
#نوشدارو_خواستن_رستم_از_کاوس_و_ندادن_او
فردوسی « شاهنامه » « سهراب »
بخش ۲۲
( #قسمت_اول )
۱
به گودرز گفت آنزمان پهلوان : ،
که ای گُردِ با نامِ روشنروان ،
۲
پیامی ز من ، سویِ کاوس ، بَر ،
بگویَش ، که ما را ،،، چه آمد به سر ،
۳
به دشنه ، جگرگاهِ پورِ دلیر ،
دریدم ،،، که رستم مماناد دیر ،
۴
گَرَت هیچ یاد است ، کردارِ من ،
یکی رنجه کن دل ، به تیمارِ من ،
۵
از آن نوشدارو ، که در گنجِ تُست ،
کجا ، خستگان را ،،، کُنَد تندرست ،
۶
به نزدیکِ من ، با یکی جامِ می ،
سزد ، گر فرستی هم اکنون ، ز پی ،
۷
مگر ، کاو ، ببختِ تو ، بهتر شود ،
چو من ، پیشِ تختِ تو ، کِهتر شود ،
۸
بیامد سپهبد بهکردارِ باد ،
به کاوس ، یکسر پیامش بداد ،
۹
بِدو گفت کاوس : ، کز پیلتن ،
کرا بیشتر آب؟ ، نزدیکِ من؟ ،
#آب = آبرو - ارج - احترام
۱۰
نخواهم که او را ، بَد آید بهروی ،
که هستش ، بسی نزدِ من ، آبروی ،
۱۱
ولیکن ، اگر دارویِ نوشِ من ،
دِهَم ، زنده مانَد یلِ پیلتن ،
۱۲
شود پشتِ رستم ، بهنیروتَرا ،
هلاک آوَرَد بیگمانی ، مرا ،
#بهنیروتَرا = قویتر
۱۳
شنیدی که او گفت ، کاوس کیست؟ ،
گر ، او شهریار است ، پس طوس ، کیست؟ ،
۱۴
اگر ، یک زمان ،،، زو ، به من بَد رسد ،
نسازیم پاداشِ او ، جز به بَد ،
بخش ۲۳ : « بفرمود رستم که تا پیشکار »
بخش ۲۱ : « دگرباره اسبان ببستند سخت »
ادامه دارد 👇👇👇
#نوشدارو_خواستن_رستم_از_کاوس_و_ندادن_او
فردوسی « شاهنامه » « سهراب »
بخش ۲۲
( #قسمت_اول )
۱
به گودرز گفت آنزمان پهلوان : ،
که ای گُردِ با نامِ روشنروان ،
۲
پیامی ز من ، سویِ کاوس ، بَر ،
بگویَش ، که ما را ،،، چه آمد به سر ،
۳
به دشنه ، جگرگاهِ پورِ دلیر ،
دریدم ،،، که رستم مماناد دیر ،
۴
گَرَت هیچ یاد است ، کردارِ من ،
یکی رنجه کن دل ، به تیمارِ من ،
۵
از آن نوشدارو ، که در گنجِ تُست ،
کجا ، خستگان را ،،، کُنَد تندرست ،
۶
به نزدیکِ من ، با یکی جامِ می ،
سزد ، گر فرستی هم اکنون ، ز پی ،
۷
مگر ، کاو ، ببختِ تو ، بهتر شود ،
چو من ، پیشِ تختِ تو ، کِهتر شود ،
۸
بیامد سپهبد بهکردارِ باد ،
به کاوس ، یکسر پیامش بداد ،
۹
بِدو گفت کاوس : ، کز پیلتن ،
کرا بیشتر آب؟ ، نزدیکِ من؟ ،
#آب = آبرو - ارج - احترام
۱۰
نخواهم که او را ، بَد آید بهروی ،
که هستش ، بسی نزدِ من ، آبروی ،
۱۱
ولیکن ، اگر دارویِ نوشِ من ،
دِهَم ، زنده مانَد یلِ پیلتن ،
۱۲
شود پشتِ رستم ، بهنیروتَرا ،
هلاک آوَرَد بیگمانی ، مرا ،
#بهنیروتَرا = قویتر
۱۳
شنیدی که او گفت ، کاوس کیست؟ ،
گر ، او شهریار است ، پس طوس ، کیست؟ ،
۱۴
اگر ، یک زمان ،،، زو ، به من بَد رسد ،
نسازیم پاداشِ او ، جز به بَد ،
بخش ۲۳ : « بفرمود رستم که تا پیشکار »
بخش ۲۱ : « دگرباره اسبان ببستند سخت »
ادامه دارد 👇👇👇
معرفی عارفان
داستان رستم و سهراب #نوشدارو_خواستن_رستم_از_کاوس_و_ندادن_او فردوسی « شاهنامه » « سهراب » بخش ۲۲ ( #قسمت_اول ) ۱ به گودرز گفت آنزمان پهلوان : ، که ای گُردِ با نامِ روشنروان ، ۲ پیامی ز من ، سویِ کاوس ، بَر ، بگویَش ، که ما را ،،، چه آمد به سر ، ۳…
داستان رستم و سهراب
#نوشدارو_خواستن_رستم_از_کاوس_و_ندادن_او
فردوسی « شاهنامه » « سهراب »
بخش ۲۲
( #قسمت_دوم )
۱۵
همان نیز ، سهرابِ برگشتهبخت ،
که سوگند خوردی ، به تاج و به تخت ،
۱۶
بِدین نیزهات ، گفت : ، بیجان کنم ،
سرت بر سرِ دار ، پیچان کنم ،
۱۷
کجا ، گُنجد او ،،، در جهانِ فراخ ،
بِدان فرّ و ، آن بُرز و ، آن یال و شاخ ،
#کجا = اگر
۱۸
کجا ، باشد او پیشِ تختم بپای؟ ،
کجا ، رانَد او زیرِ فرّ همای؟ ،
#کجا = در دو مصرع این بیت به معنی کِی میباشد
۱۹
نخواهم بهنیکی سویِ او ، نگاه ،
اگر تاجبخش است و ،،، گر ، رزمخواه ،
۲۰
به دشنام ، چندی مرا بر شمرد ،
به پیشِ سپه ، آبرویَم ببُرد ،
۲۱
چو فرزندِ او زنده باشد ،،، مرا ،
یکی خاک باشد ، بهدست اندرا ،
۲۲
سخنهایِ سهراب ، نشنیدهای؟ ،
نه مردِ بزرگِ جهاندیدهای؟ ،
۲۳
کز ایرانیان ، سر بِبُرّم هزار؟ ،
کنم زنده ، کاوس کی را ، به دار؟ ،
۲۴
اگر مانَد او زنده ، اندر جهان ،
بپیچند از وی ، کِهان و مِهان ،
۲۵
کسی ، دشمنِ خویشتن پروَرَد ،
به گیتیدرون ، نامِ بَد گستَرَد ،
۲۶
چو بشنید گودرز ، برگشت زود ،
برِ رستم آمد ، بهکردارِ دود ،
۲۷
بِدو گفت : ، خویِ بدِ شهریار ،
درختیست ، حنظل همیشه به بار ،
۲۸
به تندی ، بهگیتی وِرا یار نیست ،
همان ، رنجِ کس را ، خریدار نیست ،
۲۹
ترا رفت باید ، به نزدیکِ اوی ،
که روشن کنی ، جانِ تاریکِ اوی ،
#پایان_بخش ۲۲
بخش ۲۳ : « بفرمود رستم که تا پیشکار »
بخش ۲۱ : « دگرباره اسبان ببستند سخت »
ادامه دارد 👇👇👇
#نوشدارو_خواستن_رستم_از_کاوس_و_ندادن_او
فردوسی « شاهنامه » « سهراب »
بخش ۲۲
( #قسمت_دوم )
۱۵
همان نیز ، سهرابِ برگشتهبخت ،
که سوگند خوردی ، به تاج و به تخت ،
۱۶
بِدین نیزهات ، گفت : ، بیجان کنم ،
سرت بر سرِ دار ، پیچان کنم ،
۱۷
کجا ، گُنجد او ،،، در جهانِ فراخ ،
بِدان فرّ و ، آن بُرز و ، آن یال و شاخ ،
#کجا = اگر
۱۸
کجا ، باشد او پیشِ تختم بپای؟ ،
کجا ، رانَد او زیرِ فرّ همای؟ ،
#کجا = در دو مصرع این بیت به معنی کِی میباشد
۱۹
نخواهم بهنیکی سویِ او ، نگاه ،
اگر تاجبخش است و ،،، گر ، رزمخواه ،
۲۰
به دشنام ، چندی مرا بر شمرد ،
به پیشِ سپه ، آبرویَم ببُرد ،
۲۱
چو فرزندِ او زنده باشد ،،، مرا ،
یکی خاک باشد ، بهدست اندرا ،
۲۲
سخنهایِ سهراب ، نشنیدهای؟ ،
نه مردِ بزرگِ جهاندیدهای؟ ،
۲۳
کز ایرانیان ، سر بِبُرّم هزار؟ ،
کنم زنده ، کاوس کی را ، به دار؟ ،
۲۴
اگر مانَد او زنده ، اندر جهان ،
بپیچند از وی ، کِهان و مِهان ،
۲۵
کسی ، دشمنِ خویشتن پروَرَد ،
به گیتیدرون ، نامِ بَد گستَرَد ،
۲۶
چو بشنید گودرز ، برگشت زود ،
برِ رستم آمد ، بهکردارِ دود ،
۲۷
بِدو گفت : ، خویِ بدِ شهریار ،
درختیست ، حنظل همیشه به بار ،
۲۸
به تندی ، بهگیتی وِرا یار نیست ،
همان ، رنجِ کس را ، خریدار نیست ،
۲۹
ترا رفت باید ، به نزدیکِ اوی ،
که روشن کنی ، جانِ تاریکِ اوی ،
#پایان_بخش ۲۲
بخش ۲۳ : « بفرمود رستم که تا پیشکار »
بخش ۲۱ : « دگرباره اسبان ببستند سخت »
ادامه دارد 👇👇👇