معرفی عارفان
1.26K subscribers
35K photos
12.9K videos
3.24K files
2.8K links
چه گفتم در وفا افزا جفا و جور افزودی
جفا کن جور کن جانا،غلط گفتم خطا کردم

فیض
Download Telegram
کجا گریختی ای قبلهٔ امید، شتابان
کشید شوق‌ِ تو آخر مرا به کوه و بیابان

چه دلفروز شبی بود کز فروغ‌ِ نگاهت
دلم به عشق‌ِ تو روشن شد ای ستارهٔ تابان

کجا به یاد‌ِ من افتی تو نازنین، که نیاید
به خواب‌ِ کاخ‌نشینان خیال‌ِ کلبه خرابان

هوای‌ِ وصل‌ِ تو آسوده خاطرم نگذارد
ز خویش بیخبرستم، به جانب‌ِ تو شتابان

سفر به طول کشید، ای سوادِ شهر کجایی؟
که تنگدل شده‌ایم از فراخنای‌ِ بیابان

عجب که باغ و خیابان ز من نشان ندهندت
که در فراق‌ِ تو پیچان به گِرد‌ِ خویشم و تابان

به دوستی که روا نیست ای فرشتهٔ رحمت
یکی به کوه و بیابان، یکی به باغ و خیابان

بیا که هجر‌ِ تو بیمِهر، آذرم به تن افکند
ز آب‌ِ دیده و آذر، کسی ندیده به آبان

«امید» سر به بیابان‌ِ رِی گذاشت ز حسرت
کجا گریختی ای قبلهٔ امید، شتابان

در راه‌ِ خراسان به تهران _ مهر‌ِ ۱۳۲۷
#مهدی_اخوان_ثالث
#کجا؟
#ارغنون
معرفی عارفان
داستان رستم و سهراب #نوشدارو_خواستن_رستم_از_کاوس_و_ندادن_او فردوسی « شاهنامه » « سهراب » بخش ۲۲ ( #قسمت_اول ) ۱ به گودرز گفت آن‌زمان پهلوان : ، که ای گُردِ با نامِ روشن‌روان ، ۲ پیامی ز من ، سویِ کاوس ، بَر ، بگویَش ، که ما را ،،، چه آمد به سر ، ۳…
داستان رستم و سهراب
#نوشدارو_خواستن_رستم_از_کاوس_و_ندادن_او
فردوسی « شاهنامه » « سهراب »
بخش ۲۲
( #قسمت_دوم )





۱۵

همان نیز ، سهرابِ برگشته‌بخت ،

که سوگند خوردی ، به تاج و به تخت ،

۱۶

بِدین نیزه‌ات ، گفت : ، بیجان کنم ،

سرت بر سرِ دار ، پیچان کنم ،

۱۷

کجا ، گُنجد او ،،، در جهانِ فراخ ،

بِدان فرّ و ، آن بُرز و ، آن یال و شاخ ،


#کجا = اگر

۱۸

کجا ، باشد او پیشِ تختم بپای؟ ،

کجا ، رانَد او زیرِ فرّ همای؟ ،


#کجا = در دو مصرع این بیت به معنی کِی می‌باشد

۱۹

نخواهم به‌نیکی سویِ او ، نگاه ،

اگر تاجبخش است و ،،، گر ، رزم‌خواه ،

۲۰

به دشنام ، چندی مرا بر شمرد ،

به پیشِ سپه ، آبرویَم ببُرد ،

۲۱

چو فرزندِ او زنده باشد ،،، مرا ،

یکی خاک باشد ، به‌دست اندرا ،

۲۲

سخنهایِ سهراب ، نشنیده‌ای؟ ،

نه مردِ بزرگِ جهان‌دیده‌ای؟ ،

۲۳

کز ایرانیان ، سر بِبُرّم هزار؟ ،

کنم زنده ، کاوس کی را ، به دار؟ ،

۲۴

اگر مانَد او زنده ، اندر جهان ،

بپیچند از وی ، کِهان و مِهان ،

۲۵

کسی ، دشمنِ خویشتن پروَرَد ،

به گیتی‌درون ، نامِ بَد گستَرَد ،

۲۶

چو بشنید گودرز ، برگشت زود ،

برِ رستم آمد ، به‌کردارِ دود ،

۲۷

بِدو گفت : ، خویِ بدِ شهریار ،

درختیست ، حنظل همیشه به بار ،

۲۸

به تندی ، به‌گیتی وِرا یار نیست ،

همان ، رنجِ کس را ، خریدار نیست ،

۲۹

ترا رفت باید ، به نزدیکِ اوی ،

که روشن کنی ، جانِ تاریکِ اوی ،





#پایان_بخش ۲۲



بخش ۲۳ : « بفرمود رستم که تا پیشکار »

بخش ۲۱ : « دگرباره اسبان ببستند سخت »




ادامه دارد 👇👇👇