معرفی عارفان
1.26K subscribers
35K photos
12.9K videos
3.24K files
2.8K links
چه گفتم در وفا افزا جفا و جور افزودی
جفا کن جور کن جانا،غلط گفتم خطا کردم

فیض
Download Telegram
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
سالک آنست که چون از آفات فانی گشت دیگر به سر آن نشود و چون روی به حق آورد از حق نیفتد و هیچ حادثه ای را در او اثر نباشد.

#تذکرة_الأولیاء
#ذکر_شیخ_ابوالحسن_حصری


مفهوم: سالک از هر نقص و عیب و گناه که دست کشید دیگر تکرار نمیکند، چون به سمت حضرت حق روی آورد، روی برنمیگرداند و در اثر هیچ حادثه ای مسیر خود به سمت حق را تغییر نمیدهد.


و گفت:
«دین را از شیطان آن فتنه نیست که از دو کس: عالِمی بر دنیا حریص، و زاهدی از علمْ برهنه.»



#تذکرة_الأولیاء | ذکر ابوالحسن خرقانی


و گفت:
«دین را از شیطان آن فتنه نیست که از دو کس: عالِمی بر دنیا حریص، و زاهدی از علمْ برهنه.»



#تذکرة_الأولیاء | ذکر ابوالحسن خرقانی


و ازو(شیخ ابوبکر شِبلی)می آید که یک روز طهارت کرده، عزمِ مسجد کرد. به سرّش ندا کردند که «طهارتِ آن داری که بدین گستاخی در خانه‌ی ما خواهی آمد؟» این بشنید بازگشت. ندا آمد که «از درگاهِ ما بازمی گردی؟ کجا خواهی شد؟» نعره‌ای درگرفت. ندا آمد که «بر ما تشنیع می‌ زنی؟» بر جای بایستاد و خاموش شد. ندا آمد که «دعویِ تحمّل و صبر می کنی؟»گفت:«المُستغاثُ مِنکَ اِلیک.»


#تذکرة_الأولیاء
#عطار_نیشابوری
(مقدّمه، تصحیح و تعلیقات محمّدرضا شفیعی کدکنی،سخن،۱۳۹۸، ج۱،ص ۶۷۵)
پرسیدند از فقر ، گفت:
"فقیر آن است که مستغنی است از ما سِوی الله ، و ناظر است به الله"


#تذکرة_الأولیاء
ذکر_حسین_منصور_حلاج
#حکایت

و یک روز شیخ می‌رفت؛
جوانی قدم بر قدم وی می‌نهاد و می‌گفت:
«قدم بر قدم شیخ چنین نهند». و پوستینی در بر شیخ بود و گفت:
«یا شیخ! پاره‌ای از این پوستین به من ده، تا برکات تو به من رسد».
شیخ گفت: «اگر پوست بایزید در خود کشی، سودی ندارد تا عمل بایزید نکنی».


#تذکرة_الأولیاء
#ذکر_بایزید_بسطامی


جناب ابوالحسن خرقانی بر سر در خود نوشته بود: « هر كس كه در اين سرا درآيد نانش دهيد و از ايمانش مپرسيد. چه آن كس كه به درگاه باريتعالی به جان ارزد، البته بر خوان ابوالحسن به نان ارزد. »

آورده اند که در مجلس خرقانی سخن از کرامت می رفت و هر یک از حاضران چیزی می گفت. ایشان گفت: کرامت چیزی جز خدمت خلق نیست. چنان که دو برادر بودند و مادر پیری داشتند. یکی از آن دو پیوسته خدمت مادر می کرد و آن دیگر به عبادت خدا مشغول می بود.

آن شخص که به خدمت خدا مشغول بود و با خدمت خدایش خوش بود، برادر را گفت: امشب نیز خدمت خداوند بمن ایثار کن؛ چنان کرد. آن شب به خدمت خداوند سر به سجده نهاد، در خواب دید که آوازی آمد که برادر ترا بیامرزیدیم و تو را بدو بخشیدیم.

او گفت: آخر من به خدمت خدای مشغول بودم و او به خدمت مادر، روا نیست که او را بر من رجحان نهند و مرا به او بخشند. ندا آمد: زیرا که آنچه تو می‌کنی ما از آن بی‌نیازیم، ولیکن مادرت از آن بی‌نیاز نیست که برادرت خدمت او کند.

#تذکرة_الأولیاء



نقل است که روزی مرغی بيامد و بر دست شيخ نشست.
شيخ فرمود که: «اين مرغ چون از من ايمن است بر دست من نشست.»
و همچنين روزی آهوی  بيامد و از  ميان مردم بگذشت تا به خدمت شيخ رسيد. شیخ دست مبارک بر سر آهوی بماليد و گفت: «قصد ما کرده است.»  پس خادم را فرمود تا آهو به صحرا برد و رها کرد...

#تذکرة_الأولیاء




ایمان قلمرو امنیت است و مومن کسی است که هم خودش در امن و آرامش است و هم دیگری در کنار او امن و آرام .
ایمان  فضایی ست که پرنده آن را می بیند؛ ایمان هوایی است که آهو آن را می بوید؛ برای همین است که پرنده روی دست شیخ می نشیند چون او درخت ایمان است و دستانش شاخه های آسایش .
آهو می آید زیر سایه سار ایمان زیرا می داند دستهای او نوازش بهشت است نه آزاری و نه آسیبی.
هر آدمی می تواند از خودش بهشتی بسازد.

#عرفان_نظرآهاری
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
.
مقام زنان بزرگ در عرفان

نقل است که حسن بصری گفت: «شبانروزی پیش رابعه بودم و سخن طریقت و حقیقت می‌گفتم، چنان که نه بر خاطر من گذشت که من مَردَم، و نه بر خاطر او گذشت که: او زن است. آخرالامر چون برخاستم خود را مفلسی دیدم و او را مخلصی».


#تذکرة_الأولیاء
#ذكر_رابعه_عدویه
و گفت:
«پرهیز کردن بر عمل، دشوارتر است از عمل. و بسی بُوَد که مرد عملی نیک می‌کند تا وقتی که آن را در دیوان علانیه نویسند. پس بعد از آن چندان بدآن فخر کند و چندان از آن باز گوید که آن را در دیوانِ ریا نویسند».



#تذکرة_الأولیاء


و گفت:
«زاهدان، پادشاهانِ آخرت‌اند و عارفان، پادشاهانِ زاهدان‌اند».


#تذکرة_الأولیاء
#ذکر_ذوالنون_مصری
و گفت:
«طلب علم و اخبار از کسی لایق است که از علم، به معلوم شود و از خبر، به خبر؛ اما هرکه از برای مباهات، علمی خواند و بدآن رتبت و زینتِ خود طلب کند تا مخلوقی او را پذیرد، هر روز دورتر باشد و از او مهجورتر گردد».


#تذکرة_الأولیاء
#ذکر_بایزید_بسطامی