مادران
نیمه شب،
از نالهی مرغی که در ژرفای ظلمت
بال و پر میزد
ز جا جستم.
نالهی آن مرغ زخمی همچنان از دور میآمد
لحظهای در بهت بنشستم
ناله آن مرغ زخمی همچنان از دور میآمد.
ماه غمگین
ابر سنگین
خانه در غربت
نالهی آن مرغ زخمی همچنان از دور میآمد
لحظههایی شهر سرشار از صدای نالهی مرغان زخمی شد
اوج این موسیقی غمناک، در افلاک، میپیچید!
مانده بودم سخت در حیرت که آیا هیچکاری میتوانستم؟
آسمان، هستی، خدا، شب، برگها
چیزی نمیگفتند
آه در هر خانهی این شهر،
مادران با گریه میخفتند،
دانستم!
#فریدون_مشیری
از دفتر: #تا_صبح_تابناک_اهورایی
نیمه شب،
از نالهی مرغی که در ژرفای ظلمت
بال و پر میزد
ز جا جستم.
نالهی آن مرغ زخمی همچنان از دور میآمد
لحظهای در بهت بنشستم
ناله آن مرغ زخمی همچنان از دور میآمد.
ماه غمگین
ابر سنگین
خانه در غربت
نالهی آن مرغ زخمی همچنان از دور میآمد
لحظههایی شهر سرشار از صدای نالهی مرغان زخمی شد
اوج این موسیقی غمناک، در افلاک، میپیچید!
مانده بودم سخت در حیرت که آیا هیچکاری میتوانستم؟
آسمان، هستی، خدا، شب، برگها
چیزی نمیگفتند
آه در هر خانهی این شهر،
مادران با گریه میخفتند،
دانستم!
#فریدون_مشیری
از دفتر: #تا_صبح_تابناک_اهورایی
#گرمای_عشق
جان زنده است اگر چه به رنج از تنم هنوز
با خون این و آن نفسی میزنم هنوز
از خون تابناک و طربناک و پاک خود
یک یا دو قطره شعله کشد در تنم هنوز
گرمای عشق تاخته تا مغز استخوان
شعرم شرار اوست اگر روشنم هنوز
برگی به شاخسار حیاتم نمانده است
خار چمن گرفته به کف دامنم هنوز
از صحبت و صفای تو دل برنمیکنم
وز دست دل به جانِ تو جان میکنم هنوز.
#فریدون_مشیری
از دفتر: #تا_صبح_تابناک_اهورایی
جان زنده است اگر چه به رنج از تنم هنوز
با خون این و آن نفسی میزنم هنوز
از خون تابناک و طربناک و پاک خود
یک یا دو قطره شعله کشد در تنم هنوز
گرمای عشق تاخته تا مغز استخوان
شعرم شرار اوست اگر روشنم هنوز
برگی به شاخسار حیاتم نمانده است
خار چمن گرفته به کف دامنم هنوز
از صحبت و صفای تو دل برنمیکنم
وز دست دل به جانِ تو جان میکنم هنوز.
#فریدون_مشیری
از دفتر: #تا_صبح_تابناک_اهورایی