معرفی عارفان
1.26K subscribers
35.4K photos
13.1K videos
3.25K files
2.81K links
چه گفتم در وفا افزا جفا و جور افزودی
جفا کن جور کن جانا،غلط گفتم خطا کردم

فیض
Download Telegram
نیازِ عاشقان معشوق را بر ناز می‌دارد

تو سر تا پا وفا بودی، تو را من بی‌وفا کردم

#ملک_قمی
ز هستیِ دل ما تا نشانه خواهد بود
نشانِ ناوَکِ جورِ زمانه خواهد بود

اساس حُسن فروچین و غمزه را سَردِه
که دست‌پرور این کارخانه خواهد بود

همای همّت عاشق بلندپرواز است
کجا فریفته‌ی آب و دانه خواهد بود؟

ز نغمه‌ی پَرِ تیر تو دل به رقص آمد
دگر که پیش خدنگت نشانه خواهد بود؟

به سینه عشق تو افروخته‌ست شعله‌ی آه
که دوزخ از تَفِ آن، یک زبانه خواهد بود

گمان مبر که ز هجران کناره‌گیر شوم
که با خیال تو، جان در میانه خواهد بود

مکن جفا و مران زاین دَرم، که تا جان است
«مَلک» مجاور این آستانه خواهد بود...

#ملک_قمی
رسمی که هیچ آه نگویند و جان دهند
ما در میانِ مردمِ عالم گذاشتیم....

#ملک_قمی
تو تابِ شکوه نداری و من تحملِ جور

هـزار بـار فـزون امتحانِ هـم کردیم

#ملک_قمی
نیاز عاشقان ... معشوق را بر ناز میدارد
تو سر تا پا وفا بودی ... تو را من بی وفا کردم ...


#ملک_قمی
خلوتِ حُسن که عصمت کندش دربانی
محرمی نیست به غیر از نظرِ پاک آنجا

#ملک_قمی
مگو به مشربِ ما وصل بِهْ ز هجران است
که پیشِ صاف‌دلان قُرب و بُعد یکسان است

#ملک_قمی
به هر کس که خواهی شوی آشنا
به نیک و بدِ او نظر کن تمام

اگر خوب‌خلق است و پاکیزه‌رای
بدو بگذران روزگاری به کام

وگر ناپسند است اطوارِ او
سلامٌ علیکم، علیک السّلام

#ملک_قمی
چند آزار کنی، گر ز مَنَت عاری هست
بِهْ ازین شیوه‌ای و بهتر ازین کاری هست

رخصتم دِه که دل از سینه برون اندازم
اگر از نالهٔ او در دلت آزاری هست

ساکن دیرم و شادم که اگر هیچم نیست
بانگ ناقوسی و سررشتۀ زنّاری هست

غایتش گوش مکن، رخصتِ حرفی می‌ده
تا بدانند مرا قدرت گفتاری هست

مصریان! مژده شما را که ز کنعانِ وصال
یوسفی آمده و گرمی بازاری هست

گر غمینیم ز عشق تو چه شد؟ شکرِ خدای
که اگر هست غمی، همچو تو غمخواری هست

یوسفی نیست به‌بازارِ محبّت، ورنه
هر طرف نقدی و هر گوشه خریداری هست

ای که داری هوسِ صحبتِ ما، خوش باشد
جگرِ پاره‌ای و دیدهٔ خونباری هست

در طربخانهٔ عشّاق اگر چیزی نیست
صحبت گرمی و کیفیت دیداری هست

از کم‌و‌بیش «ملک» شِکوه نه آئینِ وفاست
هیچ اگر نیست، غم و محنت بسیاری هست.

#ملک_قمی

دیوان ملک قمی
تصحیح: مشاهده مرغوب
دانشگاه علیگره هند ۲۰۱۲
غزل ۲۰۶
چند آزار کنی، گر ز مَنَت عاری هست
بِهْ ازین شیوه‌ای و بهتر ازین کاری هست

رخصتم دِه که دل از سینه برون اندازم
اگر از نالهٔ او در دلت آزاری هست

ساکن دیرم و شادم که اگر هیچم نیست
بانگ ناقوسی و سررشتۀ زنّاری هست

غایتش گوش مکن، رخصتِ حرفی می‌ده
تا بدانند مرا قدرت گفتاری هست

مصریان! مژده شما را که ز کنعانِ وصال
یوسفی آمده و گرمی بازاری هست

گر غمینیم ز عشق تو چه شد؟ شکرِ خدای
که اگر هست غمی، همچو تو غمخواری هست

یوسفی نیست به‌بازارِ محبّت، ورنه
هر طرف نقدی و هر گوشه خریداری هست

ای که داری هوسِ صحبتِ ما، خوش باشد
جگرِ پاره‌ای و دیدهٔ خونباری هست

در طربخانهٔ عشّاق اگر چیزی نیست
صحبت گرمی و کیفیت دیداری هست

از کم‌و‌بیش «ملک» شِکوه نه آئینِ وفاست
هیچ اگر نیست، غم و محنت بسیاری هست.

#ملک_قمی

دیوان ملک قمی
تصحیح: مشاهده مرغوب
دانشگاه علیگره هند ۲۰۱۲
غزل ۲۰۶
رسمی که هیچ آه نگویند و جان دهند
ما در میان مردم عالم گذاشتیم

#ملک قمی
دی در نظرم آن گلِ رو بود و دگر هیچ
فکرم همگی دیدن او بود و دگر هیچ

دوشینه که مهمان شده‌بود آن بتِ شبگرد
در مجلس ما جام و سبو بود و دگر هیچ

جز بر رخ او دیدهٔ من دیده نیفکنْد
منظور من آن روی نکو بود و دگر هیچ

هر کس به تمنّای تو خوشدل به‌هوایی
ما را هوسِ آن سرِ کو بود و دگر هیچ

زندانیِ غم بودم و در سلسلهٔ عشق
در گردنم آن حلقهٔ مو بود و دگر هیچ

در مجلس او غیرِ"ملک"بار نمی‌یافت
پیداست که من بودم و او بود و دگر هیچ.

#ملک_قمی
#هیچ