معرفی عارفان
1.25K subscribers
35.6K photos
13.2K videos
3.25K files
2.82K links
چه گفتم در وفا افزا جفا و جور افزودی
جفا کن جور کن جانا،غلط گفتم خطا کردم

فیض
Download Telegram
📎 #برای_یادگیری (۷) 📎

#قواعد_قافیه (الف)

#حداقل_حروف_مشترک_لازم برای #قافیه تابع دو #قاعده است:
قاعدە‌ی ۱: هر یک از مصوت‌های /ا/،/و/ به تنهایی #اساس_قافیه قرار می‌گیرند. مثلا در #شعر زیر واژه‌های ما و تمنّا #هم_قافیه هستند و #حرف_مشترک_قافیه تنها #مصوت /ا/ است:
سال‌ها دل طلب جام جم از ما می‌کرد
و آنچه خود داشت ز بیگانه تمنا می‌کرد

در #بیت زیر:
ای چشم تو دل‌فریب و جادو
در چشم تو خیره چشم آهو

مصوّت /و/ #حرف_قافیه است.

قاعده‌ی ۲: هر مصوت با یک یا دو #صامت بعدش قافیه قرار می‌گیرد: مصوّت + صامت (+صامت).
کی شعر تر انگیزد خاطر که حزین باشد؟
یک نکته از این معنی گفتیم و همین باشد

در این شعر /ین/ (مصوّت + صامت) #حروف_قافیه است،

و در شعر زیر:
مزرع سبز فلک دیدم و داس مه نو
یادم از کشته‌ی خویش آمد و هنگام درو

/ ـــُ‌ و/ (مصوّت + صامت) #حرف_قافیه است.

و در شعر زیر:
کسی دانه‌ی نیک‌مردی نکاشت
کزو خرمن کام دل برنداشت

/اشت/ (مصوت + صامت + صامت) حروف قافیه است

و در این شعر ـــَ ست:
نکونام و صاحب‌دل و حق‌پرست
خط عارضش خوش تر از خط دست


📚 از کتاب قافیه و عروض پیش‌دانشگاهی
📎 #برای_یادگیری ۸ 📎

#قواعد_قافیه (ب) (۱)

دو قاعده‌ی کلی قافیه #استثناهایی دارند که آن‌ها را می‌توان در #هفت_مورد طبقه‌بندی کرد:

تبصره‌ی ۱: به #آخر_واژه_های_قافیه ممکن است یک یا چند #حرف #الحاق شود. حرف یا #حروف_الحاقی نیز جزء #حروف_مشترک_قافیه اند و رعایت آن‌ها لازم است؛ مثلا در شعر زیر به آخر بهار و یار، «ان» الحاق شده است:
بگذار تا بگریم چون ابر در بهاران
کز سنگ ناله خیزد روز وداع یاران
ار + ان، #حروف_قافیه است: ار حروف #اصلی (طبق قاعدهی 2) و ان حروف #الحاقی.

در شعر زیر:
ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی
دل بی تو به جان آمد وقت است که باز آیی
ا + یی #حرف_قافیه است: ا حرف اصلی (طبق قاعده‌ی 1) و یی حروف الحاقی.


تبصره‌ی ۲: بعضی از واژه‌ها به #مصوت ـــِـ (هـ بیان حرکت) یا مصوت ی ختم می‌شوند. مانند: جامه(=جامِ)، پرده(=پرد ِ)، بازی، سی. این ــِـ و ی گرچه جزء #کلمه_ی_قافیه یعنی حروف اصلی هستند،
امّا از نظر #قافیه، الحاقی به شمار می‌آیند:
کسان شهد نوشند و مرغ و بَر ِ (=بَره)
مرا روی نان می نبیند تَر ِ (=تَره)
ــَـ ر ِ، حروف قافیه است: ــَـ ر، اصلی (طبق قاعده‌ی ۲) و ــِـ در #حکم الحاقی.

یکی مشکلی برد پیش عَلی
مگر مشکلش را کند منجَلی
ــَـ لی حروف قافیه است: ــَـ ل، اصلی (طبق قاعده‌ی ۲) و ی در حکم الحاقی.

#توجه شود که ی در واژه‌های #علی و #منجلی اصلی است اما از نظر قواعد قافیه، شاعران فارسی‌زبان، آن را در حکم الحاقی منظور کرده‌اند، گویی #اصل کلمات عل و منجل بوده است.

📚 از کتاب قافیه و عروض پیش‌دانشگاهی
📎 #برای_یادگیری (۱۰) 📎

#قواعد_قافیه (ب)(۳)

تبصرە‌ی ۳: رعایت #قواعد_دوگانه_ی_قافیه #الزامی است. فقط یک #استثناء دارد. اگر در قاعده‌ی ۲ #مصوت #کوتاه باشد و #قافیه، #حروف_الحاقی داشته باشد، این مصوت کوتاه می‌تواند #متفاوت باشد؛ مثلا گَشت (گردید) با کُشت (قتل کرد) #قافیه نمی‌شود؛ زیرا مصوت اولی ضمه و مصوت دومی فتحه است. ولی اگر به #آخر این دو #کلمه حرف یا حروفی؛ مثلا ـــِـــ (هـ بیان حرکت) #الحاق شود، این دو کلمه قافیه می‌شوند:
سراسر همه دشت پر کُشته بود
زمین چون گل ارغوان گَشته بود

همین‌طور منظَر با تصوُّر قافیه نمی‌شود ولی در صورت افزوده‌شدن #حرف_الحاقی مثلا ی قافیه‌شدن آن‌ها اشکال ندارد:
آمدمت که بنگرم باز نظر به خود کنم
سیر نمی‌شود نظر بس که لطیف منظری

گفتم اگر نبینمت مهر فرامشم شود
می‌روی و مقابلی، غایب و در تصوری

(#سعدی)

واژه‌ی بنده (=بند ِ) نیز با ژنده (=ژند ِ) قافیه می‌شود؛ چون کسره‌ی آخر در #حکم الحاقی است.

تبصرە‌ی ۴: #پسوند و #پیشوند گرچه #واژه نیستند اما گاهی در قافیه‌ی شعر در حکم #واژه_ی_قافیه قرار گرفته‌اند:
چنان صورتش بسته تمثالگَر
که صورت نبندد از آن خوب‌تَر

«گر» و «تر» پسوند هستند و باید الحاقی به حساب آیند، امّا خود، واژه‌ی قافیه قرار گرفته‌اند.
همچنین در شعر:
گرفتم که خود هستی از عیب پاک
تعنت مکن بر من عیب‌ناک

ناک پسوند است، اما واژه‌‌ی قافیه قرار گرفته و با کلمه‌ی «پاک» قافیه شده است. در شعر زیر:
دلم جز مهر مه‌رویان طریقی بر نمی‌گیرد
زهر در می‌دهم پندش ولیکن در نمی‌گیرد

«بَر» و «دَر» پیشوند هستند اما واژه‌ی قافیه قرار گرفته‌اند.
در صورتی پسوند یا پیشوند، واژه‌ی قافیه #محسوب می‌شود که #تکرار نشود؛ مثلا در این بیت مولوی:
نک بهاران شد، صلا ای لولیان
بانگ نای و سبزه و آب روان

که گرچه #حروف_مشترک تنها حروف الحاقی «ان» است اما پسوند «ان» در واژه‌ی «لولیان» نشانه‌ی #جمع است و در واژه‌ی «روان» نشانه‌ی #صفت_حالیه و قافیه درست است. ولی در این بیت #دقیقی:
شب سیاه بدان زلفکان تو مانَد
سپید روز به پاکی رخان تو مانَد

«ان» در هر دو واژه‌ی «زلفکان» و «رخان» نشانه‌ی جمع است و چون تکرار شده لذا قافیه درست نیست.


📚 از کتاب قافیه و عروض پیش‌دانشگاهی
📎 #برای_یادگیری (۱۱) 📎

#قواعد_قافیه (ب)(۴)

تبصرە‌ی ۵: اگر قبل از #حروف_قافیه (در قاعده‌ی ۱ و ۲) #حرف یا #حروف دیگری #مشترک باشد،  آن‌ها #جزء_حروف_قافیه نیستند و #رعایت آن‌ها لازم نیست. مثلا در شعر:
به خردی بخورد از بزرگان قفا
خدا دادش اندر بزرگی صفا

ــَــ‌فا، #حروف_مشترک است اما فقط #مصوت «ا» #حرف_قافیه است و رعایت حروف مشترک دیگر #ضرورت ندارد. به عبارت دیگر «قفا» و «صفا» با واژه‌هایی مثل «ما» و «فضا» #قافیه می‌شود. در شعر زیر:
بشنو این نی چون حکایت می‌کند
وز جدایی‌هـا شکایت می‌کند

ــَــ‌ت، حروف مشترک است اما فقط ــَــ‌ت حروف قافیه است و رعایت حروف مشترک اضافی یعنی «ایـ» ضرورت ندارد. به عبارت دیگر «حکایت» و «شکایت» با واژه‌هایی مثل «نعمَت» و «فرصَت» هم قافیه می‌شود.

تبصره‌ی ۶: اگر #واژه_های_قافیه #لفظاً یکسان ولی در #معنا #متفاوت باشند، #قافیه درست است و #جناس هم دارد:
ز هر ناحیت کاروان‌ها روان (=رونده)
به دیدار آن صورت بی‌روان (=روح)

تبصرە‌ی ۷: گاه حروف قافیه در بیش از یک #واژه قرار می‌گیرد:
چراغ روی تو را شمع گشت پروانه
مرا ز خال تو با حال خویش پروا، نه

در مصراع دوم، پروا+نه (پروا نیست) با پروانه #قافیه شده که #حروف_قافیه در آن «ا+نه» است.


📚 از کتاب قافیه و عروض پیش‌دانشگاهی
📎 #برای_یادگیری (۱۴) 📎

#قواعد_قافیه (ب)(۷)

#قافیه در #شعر_نو

شاعران نوپرداز برای قافیه #اهمیت زیادی قائل‌اند. اما #ضوابط آن در شعر نو #نضج درستی نگرفته است و آنچه در این مورد گفته شده است بیشتر جنبه‌ی #ذوقی دارد.
قافیه‌ی شعر نو بر خلاف #شعر_کلاسیک در #آخر_ابیات نمی‌آید بلکه بستگی به مطلب دارد. به‌علاوه #الزاما هر مطلب #قافیه_دار نیست.
از طرفی وقتی که #شعر حاوی مطالب #پراکنده و #وصف_های_جداگانه است یا جنبه‌ی #امری و #دعایی دارد، قافیه را لازم نمی‌دانند.

مثال:

از تهی سرشار
جویبار لحظه‌ها جاری است
چون سبوی تشنه کاندر خواب بیند آب و اندر آب بیند سنگ
دوستان و دشمنان را می‌شناسم "من"
زندگی را دوست می‌دارم
مرگ را "دشمن"
وای اما با که باید گفت این؟ من دوستی دارم
که به دشمن باید از او التجا "بردن"
جوی‌بار لحظه‌ها جاری


در #شعر_نو قافیه، محدودیت‌های شعر کلاسیک را ندارد و #شاعر خود را #اسیر قافیه نمی‌سازد، بلکه معمولاً در هر مطلب دو یا چند مصرع قافیه‌دار می‌آید.



📚 از کتاب قافیه و عروض پیش‌دانشگاهی
📎 #برای_یادگیری (۱) 📎

اکثر صاحب‌نظران #ادبیات، #شعر را سخنی #موزون و #قافیه_دار گفته‌اند و منطقیان نیز گرچه معتقدند که شعر سخنی #خیال_انگیز است امّا وجود #وزن و یا وزن و #قافیه را برای شعر ضروری دانسته‌اند، حتی #خواجه_نصیرالدین_طوسی وزن را به دلیل خیال‌انگیز بودن از #فصول_ذاتی_شعر می‌شمرد. اصولا شعر همیشه و نزد همه‌ی مردم موزون بوده و تنها در #سده_ی_اخیر، #اشعار_بی_وزن هم گفته شده است. اشعار بی‌وزن گرچه خیال‌انگیز باشند امّا #شور و #افسون #اشعار_موزون را ندارند.

📚 از کتاب قافیه و عروض پیش‌دانشگاهی
📎 #برای_یادگیری (۲) 📎

منظور از #خیال_انگیز ی شعر
اگر بگویید «خورشید طلوع کرد» تنها خبر از طلوع خورشید داده‌اید امّا اگر بگویید «گل خورشید شکفت» علاوه بر دادن خبر، سخن شما #خیال_انگیز و #موزون و زیباست. چون شما #پیوند_نهانی زیبایی میان خورشید و گل را یافته و خورشید را به گل #تشبیه کرده‌اید.
این سخن موزون نیز هست زیرا بخش(#هجا)های آن با نظمی کنار هم نشسته‌اند و اگر می‌گفتید «گل خورشید شکفته شد» این سخن تنها خیال‌انگیز بود امّا از نعمت #وزن بهره‌ای نداشت.
وزن به شعر، زیبایی سحرانگیزی می‌بخشد و آن را #شورانگیز می‌سازد. اگر وزن شعری را برهم بزنیم خواهیم دید که تا چه میزان از #زیبایی و #تأثیر آن در نفوس کاسته می‌شود.
آشنایی با وزن شعر برای همه خوب است به‌ویژه کسانی که با شعر و شاعری سر و کار دارند، زیرا #اوزان_شعر_فارسی از نظر #خوش_آهنگی و زیبایی و #کثرت و #تنوع و #نظم در جهان #بی_نظیر است.
#قافیه نیز به زیبایی و خوش‌آهنگی شعر می‌افزاید و گوش را نوازش می‌دهد و شادی‌آورست.

📚 از کتاب قافیه و عروض پیش‌دانشگاهی
📎 #برای_یادگیری (۳)📎

#حرف: شاعر با #واژه به سرودن شعر و آفرینش زیبایی می‌پردازد. واژه خود از واحدهای کوچک‌تری به نام #حرف درست می‌شود. لازم است بدانیم که در #قافیه_و_وزن شعر #صورت_ملفوظ حرف (یا #واج، همان که در آموزش فارسی ابتدایی به آن «#صدا» می‌گویند) مورد نظر است نه #شکل_مکتوب (البته در جای خود به این شکل هم پرداخته می‌شود):
مثلا واژه‌ی «#خواهر» به صورت «خاهَر» تلفظ می‌شود و پنج حرف (=واج) دارد (خـ، ا، ه‍‍، —َ، ر) و واژه‌ی «#نامه» به صورت «نامِ» تلفظ می‌شود و چهار حرف دارد (نـ، ا، مـ، —ِ ).

📚 از کتاب قافیه و عروض پیش‌دانشگاهی، صفحه‌ی ۴
Forwarded from Soheyla
این شاعر خوش ذوق و قریحه شاهزاده خانمی است به نام «جهان ملک خاتون» که در قرن هشتم در شیراز می زیسته است. جهان ملک خاتون شاعری شاهزاده و اصیل از خاندان اینجو است و با شاعران مشهوری چون حافظ و عبید معاصر و معاشر بوده است. جهان ملک زنی ظریف و خوش ذوق و سخت شیفتۀ شعر و شاعری بود و بویژه در سرودن غزل مهارتی یافته بود و در شعر جهان تخلّص می کرد. وی دختر شاه مسعود اینجو -برادر بزرگ شاه شیخ ابواسحاق- و زن امین الدین جهرمی -ندیم شاه شیخ ابواسحاق- بود. ▫️◽️▫️🖌

بی شک جهان در عهد حکومت پدر و بعد از کشته شدن او تحت حمایت عموی خود شاه شیخ ابواسحاق مانند یک شاهزاده خانم تربیت شده و با دانش و ادب آن زمان تا آنجا که آموختن آنها برای یک زن مقدور و جایز بوده آشنا شده، و در محافل پرشوری که بخصوص در درگاه عمویش رونقی داشته حضور یافته است. پس از کشته شدن عمویش (ابواسحاق) به فرمان مبارزالدین دوران تاریک و ریاکارانۀ #محتسب را تحمل کرد. اما با سپری شدن دوران محتسب زندگی دوباره برای جهان ملک همچون حافظ شوق انگیز و امیدبخش می شود و او نیز به شاه شجاع امید می بندد و مدایح فراوانی دربارۀ او می سراید. تاریخ تولد و وفات جهان ملک روشن نیست، اما می توان گفت که وی بعد از سال ۷۲۵ ولادت یافته و تا سال ۷۸۴ زندگی کرده است.🖋♻️

♦️شعر جهان ملک خاتون:♦️

#جهان در حد خود شاعری توانا و از شاعران بزرگ و متعدد قرن هشتم است که شهرت حافظ نام آنان را تحت الشعاع قرار داده است. #دیوان_او مشتمل بر #پانزده_هزاربیت است.🔸🔹♦️

مهارت جهان بیشتر در سرودن #غزل است #ودرشیوه_غزل_سرایی_به_سعدی_نظرداشته_وفصاحت_سخنش_به_فصاحت_درخشان_سعدی_بسیارنزدیک_شده_است.

جهان ملک از ارادت خود به سعدی چنین یاد کرده است:

🔸💢به رسم تضمین این بیت دلکش آوردم / ز شعر شیخ که جانم به طبع دارد دوست

ز دست دشمنم ای دوستان شکایت نیست / شکایتم همه از دوستان دشمن خوست💢🔸

شعر #جهان_فصیح_ودرحوزه_خودآگاه_است،

اما او به شیوۀ معاصران خود بویژه #حافظِ توجه داشته و همچنان که در غزلهای فراوانی به استقبال غزلهای سعدی رفته، در دیوان او غزلهایی هست که ارتباط و مصاحبت او را با حافظ آشکار می کند.

برای نمونه،غزلی مشهور از حافظ با مطع:

💢یوسف گمگشته بازآید به کنعان غم مخور / کلبۀ احزان شود روزی گلستان غم مخور💢

🔹🔶با غزلی از جهان ملک با مطع:🔶🔹

🔆💢ای دل ار سرگشته ای از جور دوران غم مخور / باشد احوال جهان افتان وخیزان غم مخور💢🔆

نه تنها در #وزن و #ردیف و #قافیه، بلکه در #مفهوم و #مضمون نیز بسیار به هم شبیه هستند.

این شباهتها بگونه ای است که نمیتوان آن را به تصادف حمل کرد و بی تردید می توان گفت که یکی از این دو شاعر از شعر دیگری استقبال کرده است ولی به یقین نمی توان تصریح کرد که حافظ به استقبال شعر جهان رفته یا جهان به استقبال شعر حافظ آمده است.♻️

البته باید گفت غزلهای حافظ عرفانی و سنگینتر از غزلهای جهان است. سراسر #غزلهای_حافظ دارای ایهام است، اما #غزلهای_جهان_ملک #فصیح و روانتر است. شاید بتوان گفت تشابه شعر جهان و حافظ بیشتر #ظاهری است تا #محتوایی، اما این تشابه در مقایسۀ شعر #جهان و #سعدی بیشتر #محتوایی و #درونی است تا #ظاهری.

نمونه هایی از صنایع ادبی در غزلیات جهان ملک:

#تشبیه: شمع جمعی تو و پروانۀ رخسار تو دل / نیست در مجلس ما بی رخ تو نور و صفا

در آن زلفین پیچاپیچ یارم / دل مسکین چو مرغی پایبند است

#جناس: سرو روان به قدش نسبت نمی توان کرد / کردن چرا که ما را هم روح و هم روان است

دُرد دَردت تا به کی نوشیم ما / سرّ عشقت تا به کی پوشیم ما

#نغمه_حروف: صنما، سنگ دلا، سروقدا، مه رویا / دلبرا، حوروشا، لاله رخا، گل بویا

ای طبیب من چو دردم را تو درمانی بگو / کز چه رو آخر تو را پروای این رنجور نیست

#تکرار: ای شده غم یار من، من شده ام یار غم / غم شده غمخوار من، من شده غمخوار غم

گر فتد بر چشم من چشم تو ای چشم و چراغ / چشمه های خون دل بینی ز چشم من روان

#مبالغه: بار عشقی که ز هجران تو بر جان من است / بر دل کوه نهی کوه به آواز آید

#ایهام: گرچه از کار جهان چشم وفا نتوان داشت / در جهان یار وفادار جهان است جهان🖌
Forwarded from ~zفیضی~
#اصلاحیه

#اشعارجعلی

✳️ مطلبی از دکتر اسماعیل امینی در باب انتساب جعلی شعری به « قیصر امین پور »

می‌گوید :

برایم پیام آمده است:

« شعر زیبایی از  قیصر ‌امین پور عزیز :

( گاهی گمان نمی‌کنی ولی خوب می‌شود/ 
گاهی نمی‌شود، که نمی‌شود، که نمی‌شود.../ گاهی بساط عیش خودش جور می‌شود/ گاهی دگر تهیه به دستور می‌شود.../ گه جور می‌شود خود آن بی‌مقدمه/ گه با دو صد مقدمه ناجور می‌شود.../ گاهی هزار دوره دعا بی‌اجابت است/ گاهی نگفته قرعه به نام تو می‌شود...» )

می نویسم، دوستِ عزیز!
این شعر، متعلق به مرحوم #قیصر _امین‌پور نیست.

جواب می‌دهند : مطمئنید؟

جواب می‌دهم : بله؛ صد درصد.

چند دقیقه‌ای خبری از صاحب پیام نیست.

بعد دوباره پیدایش می‌شود،

این بار با توپِ پُر و خشمگین از اینکه فکر می‌کند در گروهِ « شاعران نمی‌دانم چی چی» پیشِ چشمِ همه ، بی‌سوادی‌اش را
به رُخ کشیده‌ام. می‌نویسد:

« ولی من مطمئنم که این شعر از #قیصر _امین‌پور است»

می‌پرسم، از کجا مطمئنید؟؟

و همان طور که انتظار دارم، تنها مرجع و سَنَدِ ایشان ، برای استنادِ این شعر به #قیصر ، تعداد بالایِ پاسخ‌هایِ گوگل است.

هرچه می‌گویم همه مجموعه‌های #قیصر همگی منتشر شده و به جای جست‌وجو در گوگل می‌توانید به جست‌وجو در کتاب‌هایِ شاعر بپردازید، فایده‌ای ندارد!

حتی استدلال‌های مُفَصَل درباره‌یِ مشکلاتِ این « مثلاً شعر» ابتدایی اَعَم از مشکلاتِ #وزن و به خصوص #قافیه توضیح می‌دهم،

دوستان حاضر نیستند از انتسابِ شعر به #قیصر که شعرهایش به لحاظِ استواری در لوازمِ فنّی و زبانیِ شعر، کم‌نظیر است کوتاه بیایند.

تازه وقتی که از سماجتِ من به تنگ می‌آیند و خودشان می‌فهمند که به هرحال شاعری با اندازه و بزرگیِ #قیصر می‌دانسته است که کلماتی مانند ( خوب و جور ) با هم قافیه نمی‌شوند!
با این جمله‌ی مُشَعشَعانِه سر و تَهِ قضیه را هم می‌آورند که :
«به هرحال از هرکسی هست، زیباست و حرفِ دل است»

و این به هرحال از هرکسی که هست،
یعنی اینکه برای ما این شاعر و آن شاعر فرقی نمی‌کند !! ( دقیقا حماقت )

چون ما وسیله‌ای بی اختیار برای کپی کردنِ هر متنی از گوگل و اشتراک‌گذاری آن در گروه‌های مختلف هستیم و ما که یک کلمه شعر و داستان نخوانده‌ایم،

برای‌ِمان چه اهمیتی دارد که #قیصر _امین‌پور اینها را نوشته است یا #دختربچه‌ای_هفده‌ساله در فلان شهرستان؛

سطحِ سلیقه و سوادِ ما همین است.
ما تعهدی نسبت به ادبیات و شاعران نداریم ما فقط هدف‌ِمان لذت بردن است.
حالا حقوقِ شاعران زیرپا گذاشته میشه یا نه به ما ربطی پیدا نمی‌کنه !!

#فاجعه‌بار این است که این اتفاق در گروه‌هایی روی می‌دهد که اسم و عنوانِ شعر و ادبیات را هم یدک می‌کشند.

این ماجرایِ تکراری و پایان پذیر فقط ثابت می‌کند، حتی کسانی که مدعیِ شعر و ادبیات هستند، نیز نه تنها آثارِ بسیاری از #بزرگان_شعر_معاصر را نخوانده‌اند بلکه سطحِ بینش و سوادِشان از حد و حدودِ «جست و جوی گوگلی» فراتر نرفته است.

به راستی باید برای بیماریِ هولناک « فقرِ معرفت» در ادبیات‌ِ امروزِ ایران نگران بود‼️