معرفی عارفان
1.26K subscribers
35.6K photos
13.2K videos
3.25K files
2.82K links
چه گفتم در وفا افزا جفا و جور افزودی
جفا کن جور کن جانا،غلط گفتم خطا کردم

فیض
Download Telegram
معرفی عارفان
سلام و ادب و احترام جمعه هست ، ماه رمضان و نوروز در پیش است و دوستان بشدت سرگرم دل‌تکانی و خانه‌تکانی هستند و بعضاً ممکن است خسته نیز باشند ، حکایتی شیرین از مثنوی را جهت رفع خستگی تقدیم می‌کنم طولانی هست در سه قسمت تقدیم می‌شود ولی شیرین هست . 👇👇👇 مولانا…
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم »
بخش ۸۰ - حکایت آن سه مسافر مسلمان و ترسا و جهود و آن کی به منزل قوتی یافتند و ترسا و جهود سیر بودند گفتند این قوت را فردا خوریم مسلمان صایم بود گرسنه ماند از آنک مغلوب بود
( #قسمت_دوم )




۴۱

پس بخفتند آن شب و ، برخاستند ،

بامدادان ، خویش را ، آراستند ،

۴۲

روی شستند و ، دهان و ،،، هر یکی ،

داشت اندر وِرد ،،، راه و مَسلَکی ،

۴۳

یک زمانی ، هر کسی آوَرد رو ،

سویِ وِردِ خویش ،،، از حق ، فضل‌جو ،

۴۴

مؤمن و ترسا ، جهود و گبر و مُغ ،

جمله را ،،، رو ، سویِ آن سلطان اُلغ ،

۴۵

بلک ، سنگ و خاک و کوه و آب را ،

هست واگشتِ نهانی ،،، با خدا ،

۴۶

این سخن پایان ندارد ،،، هر سه یار ،

رو ، به‌هم کردند ، آن دَم ، یاروار ،

۴۷

آن یکی گفتا که : هر یک ، خوابِ خویش ،

آنچ دید او دوش ،،، گو ، آوَر به پیش ،

۴۸

هرکه خوابش بهتر ،،، این را ، او خورَد ،

قِسمِ هر مفضول را ،،، اَفضَل بَرَد ،

۴۹

آنک ، اندر عقل ، بالاتر رَوَد ،

خوردنِ او ،،، خوردنِ جمله بُوَد ،

۵۰

فوق آمد ، جانِ پُر انوارِ او ،

باقیان را ،،، بس بُوَد تیمارِ او ،

۵۱

عاقلان را ، چون بقا آمد اَبَد ،

پس ، به معنی ،،، این جهان باقی بُوَد ،

۵۲

پس ، جهود آوَرد آنچه دیده بود ،

تا ، کجا شب روحِ او ، گردیده بود ،

۵۳

گفت : در رَه ، موسی‌اَم آمد به پیش ،

گربه ، بیند دُنبه ،،، اندر خوابِ خویش ،

۵۴

در پیِ موسی ، شدم تا کوهِ طور ،

هر سه‌مان ،،، گشتیم ناپیدا ، ز نور ،

۵۵

هر سه سایه ،،، محو شد ، زان آفتاب ،

بعد از آن ، زان نور ، شد یک فتحِ باب ،

۵۶

نورِ دیگر ، از دلِ آن نور ، رُست ،

پس ، ترقی جُست ،،، آن ثانیش ، چُست ،

۵۷

هم ، من و ،، هم موسی و ،،، هم ، کوهِ طور ،

هر سه ، گم گشتیم ،،، زان اِشراقِ نور ،

۵۸

بعد از آن دیدم ، که کُه ، سه شاخ شد ،

چونک ، نورِ حق ،،، در او نفاخ شد ،

۵۹

وصفِ هیبت ، چون تجلی زد بر او ،

می‌سکست از هم ، همی‌شد سوبه‌سو ،

۶۰

آن یکی شاخِ کُه ، آمد سویِ یَم ،

گشت شیرین ، آبِ تلخِ هم‌چو سَم ،

۶۱

آن یکی شاخش ، فرو شد در زمین ،

چشمهٔ دارو ، برون آمد مَعین ،

۶۲

که شفای جمله رنجوران ، شد آب ،

از همایونیِ وحیِ مستطاب ،

۶۳

آن یکی شاخِ دگر ، پَرّید زود ،

تا جوارِ کعبه ، که عرفات بود ،

۶۴

باز ، از آن صعقه ، چو با خود آمدم ،

طور ، بر جا بُد ،،، نه افزون و ، نه کم ،

۶۵

لیک ، زیرِ پایِ موسی ، هم‌چو یخ ،

می‌گدازید او ، نماندَش شاخ و شَخ ،

۶۶

با زمین هموار شد کُه ، از نهیب ،

گشت بالایَش ، از آن هیبت ،،، نشیب ،

۶۷

باز ، با خود آمدم ، زان انتشار ،

باز ، دیدم طور و موسی ، برقرار ،

۶۸

وآن بیابان ، سر به سر ، در ذیلِ کوه ،

پُر خلایق ، شکلِ موسی در وجوه ،

۶۹

چون عصا و خرقهٔ او ،،، خرقه‌شان ،

جمله ، سویِ طور ،،، خوش دامن‌کشان ،

۷۰

جمله ، کف‌ها در دعا ، افراخته ،

نغمهٔ اَرنی ، به‌هم درساخته ،

۷۱

باز ، آن غشیان ، چو از من رفت ، زود ،

صورتِ هر یک ، دگرگونم نمود ،

۷۲

انبیا ، بودند ایشان ، اهلِ وُد ،

اتحادِ انبیااَم ، فهم شد ،

۷۳

باز ، املاکی همی دیدم ، شگرف ،

صورتِ ایشان ، بُد از اجرامِ برف ،

۷۴

حلقهٔ دیگر ، ملایک مستعین ،

صورتِ ایشان ، به جمله ، آتشین ،

۷۵

زین نسق می‌گفت آن شخصِ جهود ،

بس جهودی ، کآخرش محمود بود ،

۷۶

هیچ کافر را ، به خواری منگرید ،

که مسلمان مُردنش ، باشد امید ،

۷۷

چه خبر داری ز ختمِ عمرِ او؟ ،

تا ، بگردانی از او ، یک‌باره رو؟ ،

۷۸

بعد از آن ، ترسا در آمد در کلام ،

که ، مسیحَم رو نمود اندر منام ،

#مسیحم = مسیح مرا - مرا مسیح

۷۹

من شدم با او ،،، به چارُم‌آسمان ،

مرکز و مثوایِ خورشیدِ جهان ،

۸۰

خود ، عجب‌هایِ قلاعِ آسمان ،

نسبتش نَبوَد به آیاتِ جهان ،

۸۱
هر کسی دانند ، ای فخر البنین ،

که فزون باشد فنِ چرخ ، از زمین ،





ادامه دارد 👇👇👇