ای دل! تو را بگفتم کز عاشقی حذر کن
بگذار نیکوان را، وز عشقشان گذر کن
چون روی خوب بینی، دیده فرازِ هم نِه
چون تیر عشق بارد، شرم و خِرد سپر کن
فرمان من نبُردی، فرجام من نجُستی
پنداشتی که گویم هر ساعتی بَتَر کن!
هر گام عاشقی را صدگونه درد و رنج است
گر ایمنیت باید، از عاشقی حذر کن
ناکام من برفتی، در دام عشق ماندی
چون است روزگارت؟ ما را یکی خبر کن
اکنون به صبر کردن، نآید مراد حاصل
زاین چاره بازمانی؛ رو چارهی دگر کن...
#قطران_تبریزی
بگذار نیکوان را، وز عشقشان گذر کن
چون روی خوب بینی، دیده فرازِ هم نِه
چون تیر عشق بارد، شرم و خِرد سپر کن
فرمان من نبُردی، فرجام من نجُستی
پنداشتی که گویم هر ساعتی بَتَر کن!
هر گام عاشقی را صدگونه درد و رنج است
گر ایمنیت باید، از عاشقی حذر کن
ناکام من برفتی، در دام عشق ماندی
چون است روزگارت؟ ما را یکی خبر کن
اکنون به صبر کردن، نآید مراد حاصل
زاین چاره بازمانی؛ رو چارهی دگر کن...
#قطران_تبریزی
به هیچ چیز نباشند عاشقانْ خرسند
نهشان بههجر شکیب و نهشان بهوصلْ طرب
بهروزِ هجر بوَدْشان ز بهرِ وصلْ خروش
بهروزِ وصل بوَدشان ز بیمِ هجر کرب.
حکیم ابومنصور عضدی
#قطران_تبریزی
نهشان بههجر شکیب و نهشان بهوصلْ طرب
بهروزِ هجر بوَدْشان ز بهرِ وصلْ خروش
بهروزِ وصل بوَدشان ز بیمِ هجر کرب.
حکیم ابومنصور عضدی
#قطران_تبریزی
.
بهناز گفت که: بیمن چگونه بودت دل؟
بهشرم گفت که: بیمن چگونه بودت جان؟
جواب دادم و گفتم که: «ای بهشتیروی،
بلای جانِ من و فتنهی بتانِ جهان،
چو حلقهْ کرده جهانم بهزلف چون چنبر،
چو گویْ کرده جهانم بهجعد چون چوگان،
نزار بودم دائم ز دردِ فرقتِ تو
من آنچنان که تو بودی هزار هم چندان.»
#قطران_تبریزی
بهناز گفت که: بیمن چگونه بودت دل؟
بهشرم گفت که: بیمن چگونه بودت جان؟
جواب دادم و گفتم که: «ای بهشتیروی،
بلای جانِ من و فتنهی بتانِ جهان،
چو حلقهْ کرده جهانم بهزلف چون چنبر،
چو گویْ کرده جهانم بهجعد چون چوگان،
نزار بودم دائم ز دردِ فرقتِ تو
من آنچنان که تو بودی هزار هم چندان.»
#قطران_تبریزی
در هفتم مرداد بپیروزی موجود
بگذار بپیروزی سیصد مه مرداد
تا شادی و غم پیدا از نیک و بد آید
وز هر دو نباشند جدا بنده و آزاد
بی بد بزیاد آنکه دلش نیک تو خواهد
در غم بزیاد آنکه دلش نیست ز تو شاد
#قطران_تبریزی
#جشن_امردادگان
بگذار بپیروزی سیصد مه مرداد
تا شادی و غم پیدا از نیک و بد آید
وز هر دو نباشند جدا بنده و آزاد
بی بد بزیاد آنکه دلش نیک تو خواهد
در غم بزیاد آنکه دلش نیست ز تو شاد
#قطران_تبریزی
#جشن_امردادگان
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
تا آفریدگار مرا رای و هوش داد
بی کس ترم نیاید از خویشتن بیاد
آن روزگار شیرین چون باد بر گذشت
این روزگار تلخ همان بگذرد چو باد
گر باز روزگار مساعد شود مرا
از هر چم آرزوست بیابم تمام داد
#قطران_تبریزی
#یا_محول_الاحوال
بی کس ترم نیاید از خویشتن بیاد
آن روزگار شیرین چون باد بر گذشت
این روزگار تلخ همان بگذرد چو باد
گر باز روزگار مساعد شود مرا
از هر چم آرزوست بیابم تمام داد
#قطران_تبریزی
#یا_محول_الاحوال
نیک خو بودی، شدی نا نیک خو
مهربان بودی، شدی نامهربان
من همانم در هوای تو، ولیک
تو نه ای اندر هوایِ من همان
#قطران_تبریزی
مهربان بودی، شدی نامهربان
من همانم در هوای تو، ولیک
تو نه ای اندر هوایِ من همان
#قطران_تبریزی
به هیچ چیز نباشند عاشقانْ خرسند
نهشان بههجر شکیب و نهشان بهوصلْ طرب
بهروزِ هجر بوَدْشان ز بهرِ وصلْ خروش
بهروزِ وصل بوَدشان ز بیمِ هجر کرب
حکیم ابومنصور عضدی
#قطران_تبریزی
نهشان بههجر شکیب و نهشان بهوصلْ طرب
بهروزِ هجر بوَدْشان ز بهرِ وصلْ خروش
بهروزِ وصل بوَدشان ز بیمِ هجر کرب
حکیم ابومنصور عضدی
#قطران_تبریزی
ماهی ، دلِ من بُرد و ،، دلِ خویش ، بمن داد ،
من ، هستم از او خرّم و ،، او ، هست ز من شاد ،
بی من نکند شادی و ،،، بی من نخورد مِی ،
همواره ، چنان بوده و ،،، پیوسته ، چنین باد ،
#قطران_تبریزی
من ، هستم از او خرّم و ،، او ، هست ز من شاد ،
بی من نکند شادی و ،،، بی من نخورد مِی ،
همواره ، چنان بوده و ،،، پیوسته ، چنین باد ،
#قطران_تبریزی
بهناز گفت که: بیمن چگونه بودت دل؟
بهشرم گفت که: بیمن چگونه بودت جان؟
جواب دادم و گفتم که: «ای بهشتیروی،
بلای جانِ من و فتنهی بتانِ جهان،
چو حلقهْ کرده جهانم بهزلف چون چنبر،
چو گویْ کرده جهانم بهجعد چون چوگان،
نزار بودم دائم ز دردِ فرقتِ تو
من آنچنان که تو بودی هزار هم چندان.»
#قطران_تبریزی
بهشرم گفت که: بیمن چگونه بودت جان؟
جواب دادم و گفتم که: «ای بهشتیروی،
بلای جانِ من و فتنهی بتانِ جهان،
چو حلقهْ کرده جهانم بهزلف چون چنبر،
چو گویْ کرده جهانم بهجعد چون چوگان،
نزار بودم دائم ز دردِ فرقتِ تو
من آنچنان که تو بودی هزار هم چندان.»
#قطران_تبریزی