This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
چون جان و دلم خون شد، در دردِ فراقِ تو
بر بویِ وصالِ تو، دل بر سرِ جان تا کی؟!
ساز آواز : #درد_فراق
آواز : #محمدرضا_شجریان
نی نواز : #جمشید_عندلیبی
شعر : #عطار
با مهر آمد و با مهر رفت آن آوای ماندگار ..
#_۱۷مهرماه_سالروز_درگذشت
#محمدرضا_شجریان_گرامیباد🌸
روحش شاد،یاد ونامش جاودان باد💐
در حلقهٔ سماع که دریایٖ حالت است
بر آتش سماع دلی بیقرار کو
در رقص و در سماع ز هستی فنا شده
اندر هوای دوست دلی ذرهوار کو
#عطار
بر آتش سماع دلی بیقرار کو
در رقص و در سماع ز هستی فنا شده
اندر هوای دوست دلی ذرهوار کو
#عطار
زندگی در این دنیا به حال آن عنکبوت میماند که با زحمت فراوان خانه ای از تار برای خود می تند تا مگسی در آن گرفتار شود و او خونش را بمکد و خشک کند. ناگهان صاحب خانه از گوشه ای می آید و با جاروبی عنکبوت و تار او را و مگسی را که در آن گرفتار شده است برهم میزند و نابود میکند .
#منطق_الطیر
#عطار
#منطق_الطیر
#عطار
وگفت: اصل ما در این طریق، خاموشی است.
وگفت: شوق، ثمرهء محبت بُوَد.
وگفت: محبّت را از آن نام محبت کردند که هر چه در دل بُوَد جز محبوب، محو گرداند.
وگفت: ادب، اعتمادگاه فُقَراست و آرایش اغنیا.
وگفت: اِخلاص، صدقِ نیّت است.
وگفت: هرکه وحشتِ غفلت، نچشیده باشد حلاوتِ اُنس نیابد.
وگفت: اندوهگین آن بُوَد که پروای آنش نَبُوَد که از اندوه پرسد.
#عطار_نیشابوری
#تذکرة_الاولیاء
#ذکربوعثمانحیری
وگفت: شوق، ثمرهء محبت بُوَد.
وگفت: محبّت را از آن نام محبت کردند که هر چه در دل بُوَد جز محبوب، محو گرداند.
وگفت: ادب، اعتمادگاه فُقَراست و آرایش اغنیا.
وگفت: اِخلاص، صدقِ نیّت است.
وگفت: هرکه وحشتِ غفلت، نچشیده باشد حلاوتِ اُنس نیابد.
وگفت: اندوهگین آن بُوَد که پروای آنش نَبُوَد که از اندوه پرسد.
#عطار_نیشابوری
#تذکرة_الاولیاء
#ذکربوعثمانحیری
چندین حجاب در ره تو خود عجب مدار
گر جان تو به حضرت جانان نمیرسد
جانان چو گنج زیر طلسم جهان نهاد
گنجی که هیچ کس به سر آن نمیرسد
#عطار_نیشابوری
گر جان تو به حضرت جانان نمیرسد
جانان چو گنج زیر طلسم جهان نهاد
گنجی که هیچ کس به سر آن نمیرسد
#عطار_نیشابوری
نقاش که بنگاشت رخ او به تعجب
از غایت حسن رخش انگشت گزان است
جانا نبرم جان ز تو زیرا که تو ترکی
وابروی تو در تیز زدن سخت کمان است
#عطار
از غایت حسن رخش انگشت گزان است
جانا نبرم جان ز تو زیرا که تو ترکی
وابروی تو در تیز زدن سخت کمان است
#عطار
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🍂🍃
سحرگاهی شدم سوی خرابات
که رندان را کنم دعوت به طامات
عصا اندر کف و سجاده بر دوش
که هستم زاهدی صاحب کرامات
برآمد آفتابی از درونم
درون من برون شد از سماوات
چو من فانی شدم زان جان کهنه
مرا افتاد با جانان ملاقات
همه ذرات عالم مست عشقند
فرو مانده میان نفی و اثبات
چه میگویی تو ای عطار آخر
که داند این رموز و این اشارات
#عطار_نیشابوری
سحرگاهی شدم سوی خرابات
که رندان را کنم دعوت به طامات
عصا اندر کف و سجاده بر دوش
که هستم زاهدی صاحب کرامات
برآمد آفتابی از درونم
درون من برون شد از سماوات
چو من فانی شدم زان جان کهنه
مرا افتاد با جانان ملاقات
همه ذرات عالم مست عشقند
فرو مانده میان نفی و اثبات
چه میگویی تو ای عطار آخر
که داند این رموز و این اشارات
#عطار_نیشابوری
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🕊
🍀
ز زلفت زنده میدارد صبا انفاس عیسی را
ز رویت میکند روشن خیالت چشم موسی را
سحرگه عزم بستان کن صبوحی در گلستان کن
به بلبل میبرد از گل صبا صد گونه بشری را
کسی با شوق روحانی نخواهد ذوق جسمانی
برای گلبن وصلش رها کن من و سلوی را
گر از پرده برون آیی و ما را روی بنمایی
بسوزی خرقهٔ دعوی بیابی نور معنی را
دل از ما میکند دعوی سر زلفت به صد معنی
چو دلها در شکن دارد چه محتاج است دعوی را
به یک دم زهد سی ساله به یک دم باده بفروشم
اگر در باده اندازد رخت عکس تجلی را
نگارینی که من دارم اگر برقع براندازد
نماندزینت و رونق نگارستان مانی را
دلارامی که من دانم گر از پرده برون آید
نبینی جز به میخانه ازین پس اهل تقوی را
شود در گلخن دوزخ طلب کاری چو عطارت
اگر در روضه بنمایی به ما نور تجلی را
#عطار
┄
🍀
ز زلفت زنده میدارد صبا انفاس عیسی را
ز رویت میکند روشن خیالت چشم موسی را
سحرگه عزم بستان کن صبوحی در گلستان کن
به بلبل میبرد از گل صبا صد گونه بشری را
کسی با شوق روحانی نخواهد ذوق جسمانی
برای گلبن وصلش رها کن من و سلوی را
گر از پرده برون آیی و ما را روی بنمایی
بسوزی خرقهٔ دعوی بیابی نور معنی را
دل از ما میکند دعوی سر زلفت به صد معنی
چو دلها در شکن دارد چه محتاج است دعوی را
به یک دم زهد سی ساله به یک دم باده بفروشم
اگر در باده اندازد رخت عکس تجلی را
نگارینی که من دارم اگر برقع براندازد
نماندزینت و رونق نگارستان مانی را
دلارامی که من دانم گر از پرده برون آید
نبینی جز به میخانه ازین پس اهل تقوی را
شود در گلخن دوزخ طلب کاری چو عطارت
اگر در روضه بنمایی به ما نور تجلی را
#عطار
┄