معرفی عارفان
1.26K subscribers
35.4K photos
13.1K videos
3.25K files
2.81K links
چه گفتم در وفا افزا جفا و جور افزودی
جفا کن جور کن جانا،غلط گفتم خطا کردم

فیض
Download Telegram

هرگز حسد نبردم بر منصبی و مالی
الا بر آن که دارد با دلبری وصالی

دانی کدام دولت در وصف می‌نیاید
چشمی که باز باشد هر لحظه بر جمالی

خرم تنی که محبوب از در فرازش آید
چون رزق نیکبختان بی محنت سؤالی

همچون دو مغز بادام اندر یکی خزینه
با هم گرفته انسی وز دیگران ملالی

دانی کدام جاهل بر حال ما بخندد
کاو را نبوده باشد در عمر خویش حالی

بعد از حبیب بر من نگذشت جز خیالش
وز پیکر ضعیفم نگذاشت جز خیالی

اول که گوی بردی من بودمی به دانش
گر سودمند بودی بی دولت احتیالی

سال وصال با او یک روز بود گویی
و اکنون در انتظارش روزی به قدر سالی

ایام را به ماهی یک شب هلال باشد
وآن ماه دلستان را هر ابرویی هلالی

صوفی نظر نبازد جز با چنین حریفی
سعدی غزل نگوید جز بر چنین غزالی

#حضرت_سعدی
ای که از سرو روان قد تو چالاکترست

دل به روی تو ز روی تو طربناکترست

دگر از حربه خونخوار اجل نندیشم

که نه از غمزه خونریز تو ناباکترست

چست بودست مرا کسوت معنی همه وقت

باز بر قامت زیبای تو چالاکترست

نظر پاک مرا دشمن اگر طعنه زند

دامن دوست بحمدالله از آن پاکترست

تا گل روی تو در باغ لطافت بشکفت

پردهٔ صبر من از دامن گل چاکترست

پای بر دیده سعدی نه اگر بخرامی

که به صد منزلت از خاک درت خاکترست

#حضرت_سعدی
تو را نادیدن ما غم نباشد
که در خیلت به از ما کم نباشد

من از دست تو در عالم نهم روی
ولیکن چون تو در عالم نباشد

مبادا در جهان دلتنگ رویی
که رویت بیند و خرم نباشد

من اول روز دانستم که این عهد
که با من می‌کنی محکم نباشد

مکن یارا دلم مجروح مگذار
که هیچم در جهان مرهم نباشد

#حضرت_سعدی


🌸🍃
تو را نادیدن ما غم نباشد
که در خیلت به از ما کم نباشد

من از دست تو در عالم نهم روی
ولیکن چون تو در عالم نباشد

مبادا در جهان دلتنگ رویی
که رویت بیند و خرم نباشد

من اول روز دانستم که این عهد
که با من می‌کنی محکم نباشد

مکن یارا دلم مجروح مگذار
که هیچم در جهان مرهم نباشد

#حضرت_سعدی

🌸🍃
دلی که عاشق و صابر بود مگر سنگ است
ز عشق تا به صبوری هزار فرسنگ است

برادران طریقت نصیحتم مکنید
که توبه در ره عشق آبگینه بر سنگ است

دگر به خفیه نمی‌بایدم شراب و سماع
که نیکنامی در دین عاشقان ننگ است

چه تربیت شنوم یا چه مصلحت بینم
مرا که چشم به ساقی و گوش بر چنگ است

به یادگار کسی دامن نسیم صبا
گرفته‌ایم و دریغا که باد در چنگ است

به خشم رفتهٔ ما را که می‌برد پیغام
بیا که ما سپر انداختیم اگر جنگ است

بکش چنان که توانی که بی مشاهده‌ات
فراخنای جهان بر وجود ما تنگ است

ملامت از دل سعدی فرونشوید عشق
سیاهی از حبشی چون رود که خودرنگ است

#حضرت_سعدی
پای سرو بوستانی در گِلست
سرو ما را پای معنی در دلست
هر که چشمش بر چنان روی اوفتاد
طالعش میمون و فالش مقبلست

نیکخواهانم نصیحت می‌کنند
خشت بر دریا زدن بی‌حاصلست
ای برادر ما به گرداب اندریم
وان که شنعت می‌زند بر ساحلست

شوق را بر صبر قوت غالبست
عقل را با عشق دعوی باطلست
نسبت عاشق به غفلت می‌کنند
وان که معشوقی ندارد غافلست

دیده باشی تشنه مستعجل به آب
جان به جانان همچنان مستعجلست
بذل جاه و مال و ترک نام و ننگ
در طریق عشق اول منزلست

گر بمیرد طالبی دربند دوست
سهل باشد زندگانی مشکلست
عاشقی می‌گفت و خوش خوش می‌گریست
جان بیاساید که جانان قاتلست

سعدیا نزدیک رای عاشقان
خلق مجنونند و مجنون عاقلست

#حضرت_سعدی
وصال دوست به جان گر میسرت گردد
بخر که دیر به دست اوفتد چنین ارزان



#حضرت_سعدی
امید وصل تو جانم به رقص می‌آرد
چو باد صبح که در گردش آورد ریحان


#حضرت_سعدی
تو کوه جودی و من در میان ورطهٔ فقر
مگر به شرطهٔ اقبالت اوفتم به کران
دو چیز خواهمت از کردگار فرد عزیز
دوام دولت دنیا و ختم بر ایمان
خلاف نیست در آثار بر و معروفت
که دیر سال بماند تو دیرسال بمان
فلک مساعد و اقبال یار و بخت قرین
تنت درست و امیدت روا و حکم روان


#حضرت_سعدی
دو چیز حاصل عمرست نام نیک و ثواب
وزین دو درگذری کل من علیها فان


#حضرت_سعدی