معرفی عارفان
1.26K subscribers
35K photos
12.9K videos
3.24K files
2.8K links
چه گفتم در وفا افزا جفا و جور افزودی
جفا کن جور کن جانا،غلط گفتم خطا کردم

فیض
Download Telegram
سلام و ادب و احترام
جمعه هست ، ماه رمضان و نوروز در پیش است و دوستان بشدت سرگرم دل‌تکانی و خانه‌تکانی هستند و بعضاً ممکن است خسته نیز باشند ، حکایتی شیرین از مثنوی را جهت رفع خستگی تقدیم می‌کنم طولانی هست در سه قسمت تقدیم می‌شود ولی شیرین هست .

👇👇👇


مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم »
بخش ۸۰ - حکایت آن سه مسافر مسلمان و ترسا و جهود و آن کی به منزل قوتی یافتند و ترسا و جهود سیر بودند گفتند این قوت را فردا خوریم مسلمان صایم بود گرسنه ماند از آنک مغلوب بود
( #قسمت_اول )



۱

یک حکایت بشنو اینجا ، ای پسر ،

تا نگردی ممتحن ، اندر هنر ،

۲

آن جهود و مؤمن و ترسا ، مگر ،

همرهی کردند با هم ، در سفر ،

۳

با دو گمرَه ، همرَه آمد مؤمنی ،

چون خِرَد ،، با نفس و با آهرمنی ،

۴

مرغزی و رازی ، افتند از سفر ،

همره و هم‌سفره ، پیشِ هم‌دگر ،

۵

در قفس افتند ، زاغ و جغد و باز ،

جفت شد در حبس ، پاک و بی‌نماز ،

۶

کرده منزل ، شب به یک کاروانسرا ،

اهلِ شرق و ، اهلِ غرب و ، ماوَرا ،

۷

مانده در کاروانسرا ، خُرد و شگرف ،

روزها با هم ، ز سرما و ز برف ،

۸

چون ، گشاده شد رَه و ، بگشاد بند ،

بِسکِلَند و ، هر یکی ، جایی رَوَند ،

۹

چون ، قفس را ، بشکند شاهِ خِرَد ،

جمعِ مرغان ، هر یکی ، سویی پَرَد ،

۱۰

پَر گشاید پیش ازین ، بر شوق و یاد ،

در هوایِ جنسِ خود ، سویِ معاد ،

۱۱

پَر گشاید ، هر دَمی با اشک و آه ،

لیک ، پریدن ،،، ندارد روی و راه ،

۱۲

راه شد ، هر یک پَرَد مانندِ باد ،

سویِ آن ،،، کز یادِ آن ، پَر می‌گشاد ،

۱۳

آن طرف ، که بود اشک و آهِ او ،

چونک فرصت یافت ، باشد راهِ او ،

۱۴

در تنِ خود بنگر ، این اجزایِ تن ،

از کجاها گِرد آمد در بدن؟ ،

۱۵

آبی و ، خاکی و ، باد و ، آتشی ،

عرشی و ، فرشی و ، رومی و ، گشی ،

۱۶

از امیدِ عود ، هر یک ، بسته طرف ،

اندرین کاروانسرا ، از بیمِ برف ،

۱۷

برفِ گوناگون ، جمودِ هر جماد ،

در شتایِ بعدِ آن خورشیدِ داد ،

۱۸

چون ، بتابد تَفِ آن خورشید چشم ،

کوه ،،، گردد ، گاه ، ریگ و ، گاه ، پشم ،

۱۹

در گداز آید ، جماداتِ گران ،

چون گدازِ تن ، به وقتِ نَقلِ جان ،

۲۰

چون ، رسیدند این سه همرَه ، منزلی ،

هدیه‌شان آوَرد حلوا ،،، مُقبلی ،

۲۱

بُرد حلوا ، پیشِ آن هر سه غریب ،

مُحسنی ، از مطبخِ اِنّی قریب ،

۲۲

نانِ گرم و ، صحنِ حلوایِ عسل ،

بُرد آنک ، در ثوابش بود اَمَل ،

۲۳

الکیاسه والادب لاهل المدر ،

الضیافه والقری لاهل الوبر ،

۲۴

الضیافة للغریب والقری ،

اودع الرحمن فی اهل القری ،

۲۵

کل یوم فی القری ضیف حدیث ،

ما له غیر الاله من مغیث ،

۲۶

کل لیل فی القری وفد جدید ،

ما لهم ثم سوی الله محید ،

۲۷

تخمه بودند آن دو بیگانه ،،، ز خور ،

بود صایم ،،، روز آن مؤمن ، مگر ،

۲۸

چون ، نمازِ شام ،،، آن حلوا رسید ،

بود مؤمن ،،، مانده در جوعِ شدید ،

۲۹

آن دو کس گفتند : ، ما ، از خور ، پُریم ،

امشبش بنهیم و ،،، فردایَش خوریم ،

۳۰

صبر گیریم ، امشب از خور ، تن زنیم ،

بهرِ فردا ، لوت را ، پنهان کنیم ،

#تن زنیم = خودداری کنیم

۳۱

گفت مؤمن : امشب ، این خورده شود ،

صبر را بنهیم ،،، تا فردا بُوَد ،

۳۲

پس ، بِدو گفتند : زین حکمت‌گری ،

قصدِ تو آن است ،،، تا ، تنها خوری ،

۳۳

گفت : ای یاران ،،، نه که ما سه تنیم؟ ،

چون خلاف افتاد ،،، تا ، قسمت کنیم ،

۳۴

هرکه خواهد ، قِسمِ خود ، بر جان زند ،

هرکه خواهد ، قِسمِ خود ، پنهان کند ،

۳۵

آن دو گفتندش : ز قسمت ، در گذر ،

گوش کن ، قسّامِ فی‌النار ، از خبر ،

۳۶

گفت : قسام آن بُوَد ،،، کو ، خویش را ،

کرد قسمت ،،، بر هوا و ، بر خدا ،

۳۷

ملکِ حق و ،،، جمله ، قِسمِ اوستی ،

قِسم ،،، دیگر را دهی ، دوگوستی ،

۳۸

این اَسَد ، غالب شدی هم بر سگان ،

گر نبودی نوبتِ آن بَدرَگان ،

۳۹

قصدشان آن ،،، کآن مسلمان ، غم خورَد ،

شب ، بر او ،،، در بی‌نوایی بگذرد ،

۴۰

بود مغلوب او ، به تسلیم و رضا ،

گفت : سمعا طاعة ، اصحابنا ،



#صایم = روزه‌دار

#صایم بود = روزه بود - روزه داشت



ادامه دارد 👇👇👇