تو ، چه دانی؟ ،
که ما ، چه مرغانیم؟ ،
هر نَفَس ،
زیرِ لب ، چه میخوانیم؟ ،
چون بهدست آوَرَد ،
کسی ، ما را ،
ما ، گهی گنج ،،
گاه ، ویرانیم ،
تا ، در این صورتیم ،
از کس ، ما ،
هم ، نَرَنجیم و ،،،
هم ، نَرَنجانیم ،
#مولانا
که ما ، چه مرغانیم؟ ،
هر نَفَس ،
زیرِ لب ، چه میخوانیم؟ ،
چون بهدست آوَرَد ،
کسی ، ما را ،
ما ، گهی گنج ،،
گاه ، ویرانیم ،
تا ، در این صورتیم ،
از کس ، ما ،
هم ، نَرَنجیم و ،،،
هم ، نَرَنجانیم ،
#مولانا
تو زندگی هرکسی فقط یه نفره که میتونه
تیکههای شکسته را مثل پازل کنار هم بچینه
حتی اگه خودش شکسته باشه...
بقول حضرت #مولانا :
"زخمی که زند دستت بر عاشق سرمستت
نتواند غیر تو تدبیر دوا کردن... "
تو زندگی هرکسی فقط یه نفره که میتونه
تیکههای شکسته را مثل پازل کنار هم بچینه
حتی اگه خودش شکسته باشه...
بقول حضرت #مولانا :
"زخمی که زند دستت بر عاشق سرمستت
نتواند غیر تو تدبیر دوا کردن... "
از اوّلِ امروز ، حریفانِ خرابات ،
مهمانِ تواَند ،، ای شه و سلطانِ خرابات ،
امروز ، چه روز است؟ ،، بگو ، روزِ سعادت ،
این قبله ، دلِ کیست؟ ،، بگو ، جانِ خرابات ،
هرگز دلِ عشاق ، به فرمانِ کسی نیست ،
کو ، مستِ خراب است ، به فرمانِ خرابات ،
#کو = که او
صد زُهره ، ز اسرار ،، به آواز در آمد ،
کز ابر ، برآ ،،، ای مَهِ تابانِ خرابات ،
#مولانا
🌸🌸🌸🌸سلام🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸شب بخیر🌸🌸🌸
مهمانِ تواَند ،، ای شه و سلطانِ خرابات ،
امروز ، چه روز است؟ ،، بگو ، روزِ سعادت ،
این قبله ، دلِ کیست؟ ،، بگو ، جانِ خرابات ،
هرگز دلِ عشاق ، به فرمانِ کسی نیست ،
کو ، مستِ خراب است ، به فرمانِ خرابات ،
#کو = که او
صد زُهره ، ز اسرار ،، به آواز در آمد ،
کز ابر ، برآ ،،، ای مَهِ تابانِ خرابات ،
#مولانا
🌸🌸🌸🌸سلام🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸شب بخیر🌸🌸🌸
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
هشتم مهر، سالروز بزرگداشت #مولانا جلالالدین را به همه دوستداران شمس و مولانا تبریک میگوییم.
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
خوب گویم و خوش گویم، از اندرون روشن و منوّرم،آبی بودم بر خود میجوشیدم، و میپیچیدم و بوی میگرفتم، تا وجود مولانا بر من زد، روان شد، اکنون میرود خوش و تازه و خرّم...
#شمس_تبریزی
هفتم مهرماه
بزرگداشت شمس تبریزی بر همه ی
دوستداران #شمس و #مولانا خجسته باد
#شمس_تبریزی
هفتم مهرماه
بزرگداشت شمس تبریزی بر همه ی
دوستداران #شمس و #مولانا خجسته باد
ننگ عالم شدن از بهر تو ننگی نبود
با دل مرده دلان حاجت جنگی نبود
عشق شیرینی جانست و همه چاشنی است
چاشنی و مزه را صورت و رنگی نبود
عشق شاخیست ز دریا که درآید در دل
جای دریا و گهر سینه تنگی نبود
ساحل نفس رها کن به تک دریا رو
کاندر این بحر تو را خوف نهنگی نبود
صورت هر دو جهان جمله ز آیینه عشق
بنماید چو که بر آینه زنگی نبود
کار روبه نبود عشق که هر روبه را
حمله شیر نر و کبر پلنگی نبود
#مولانا
با دل مرده دلان حاجت جنگی نبود
عشق شیرینی جانست و همه چاشنی است
چاشنی و مزه را صورت و رنگی نبود
عشق شاخیست ز دریا که درآید در دل
جای دریا و گهر سینه تنگی نبود
ساحل نفس رها کن به تک دریا رو
کاندر این بحر تو را خوف نهنگی نبود
صورت هر دو جهان جمله ز آیینه عشق
بنماید چو که بر آینه زنگی نبود
کار روبه نبود عشق که هر روبه را
حمله شیر نر و کبر پلنگی نبود
#مولانا
عاشق دلبر مرا شرم و حیا چرا بود
چونک جمال این بود رسم وفا چرا بود
این همه لطف و سرکشی قسمت خلق چون شود
این همه حسن و دلبری بر بت ما چرا بود
درد فراق من کشم ناله به نای چون رسد
آتش عشق من برم چنگ دوتا چرا بود
لذت بیکرانه ایست عشق شدست نام او
قاعده خود شکایتست ور نه جفا چرا بود
از سر ناز و غنج خود روی چنان ترش کند
آن ترشی روی او روح فزا چرا بود
آن ترشی روی او ابرصفت همیشود
ور نه حیات و خرمی باغ و گیا چرا بود
#مولانا
چونک جمال این بود رسم وفا چرا بود
این همه لطف و سرکشی قسمت خلق چون شود
این همه حسن و دلبری بر بت ما چرا بود
درد فراق من کشم ناله به نای چون رسد
آتش عشق من برم چنگ دوتا چرا بود
لذت بیکرانه ایست عشق شدست نام او
قاعده خود شکایتست ور نه جفا چرا بود
از سر ناز و غنج خود روی چنان ترش کند
آن ترشی روی او روح فزا چرا بود
آن ترشی روی او ابرصفت همیشود
ور نه حیات و خرمی باغ و گیا چرا بود
#مولانا
ای آنکه کنی کون و مکانرا محدث
پاکی و منزهی ز نسیان و حدث
جز فکر تو در سرم همه عین خطاست
جز ذکر تو بر زبان ضلالست و عبث
#مولانا
- دیوان شمس
- رباعیات
- رباعی شمارهٔ ۴۵۷
پاکی و منزهی ز نسیان و حدث
جز فکر تو در سرم همه عین خطاست
جز ذکر تو بر زبان ضلالست و عبث
#مولانا
- دیوان شمس
- رباعیات
- رباعی شمارهٔ ۴۵۷
وقت آن شد که ز خورشید ضیایی برسد
سوی زنگی شب از روم لوایی برسد
به برهنه شده عشق قبایی بدهند
وز شکرخانه آن دوست نوایی برسد
این همه کاسه زرین ز بر خوان فلک
بهر آنست که یک روز صلایی برسد
بره و خوشه گردون ز برای خورش است
تا ز خرمنگه آن ماه عطایی برسد
عاشقان را که جز این عشق غذایی دگرست
کاسه کدیه ایشان به ابایی برسد
نوخرانی که رهیدند ز بازار کهن
کهنه کاسد ایشان به بهایی برسد
مه پرستان که ستاره همه شب میشمرند
آخر این کوشش و اومید به جایی برسد
رو ترش کرده چو ابری که ببارید جفا
از وفا رست جفا هم به وفایی برسد
آنک دانست یقین مادر گلها خارست
همچو گل خندد چون خار جفایی برسد
خضری گرد جهان لاف زد از آب حیات
تا به گوش دل ما طبل بقایی برسد
گر ز یاران گل آلود بریدی مگری
چون ز گل دور شود آب صفایی برسد
دل خود زین دودلان سرد کن و پاک بشوی
دل خم شسته شود چون به سقایی برسد
ناسزا گفتن از آن دلبر شیرین عجبست
ناسزا گفت که تا جان به سزایی برسد
یار چون سنگ دلان خانه ما را بشکست
تا که هر خانه شکسته به سرایی برسد
دوش در خواب بدیدم صلاح الدین را
گسترد سایه دولت چو همایی برسد
#مولانا
#غزل_شماره(۷۹۵)
سوی زنگی شب از روم لوایی برسد
به برهنه شده عشق قبایی بدهند
وز شکرخانه آن دوست نوایی برسد
این همه کاسه زرین ز بر خوان فلک
بهر آنست که یک روز صلایی برسد
بره و خوشه گردون ز برای خورش است
تا ز خرمنگه آن ماه عطایی برسد
عاشقان را که جز این عشق غذایی دگرست
کاسه کدیه ایشان به ابایی برسد
نوخرانی که رهیدند ز بازار کهن
کهنه کاسد ایشان به بهایی برسد
مه پرستان که ستاره همه شب میشمرند
آخر این کوشش و اومید به جایی برسد
رو ترش کرده چو ابری که ببارید جفا
از وفا رست جفا هم به وفایی برسد
آنک دانست یقین مادر گلها خارست
همچو گل خندد چون خار جفایی برسد
خضری گرد جهان لاف زد از آب حیات
تا به گوش دل ما طبل بقایی برسد
گر ز یاران گل آلود بریدی مگری
چون ز گل دور شود آب صفایی برسد
دل خود زین دودلان سرد کن و پاک بشوی
دل خم شسته شود چون به سقایی برسد
ناسزا گفتن از آن دلبر شیرین عجبست
ناسزا گفت که تا جان به سزایی برسد
یار چون سنگ دلان خانه ما را بشکست
تا که هر خانه شکسته به سرایی برسد
دوش در خواب بدیدم صلاح الدین را
گسترد سایه دولت چو همایی برسد
#مولانا
#غزل_شماره(۷۹۵)