با رفتن کمر جاده نمیشکند و با مردن زندگی از زادن باز نمیایستد. با شکست و فروافتادن، قلّه سر خم نمیکند و با غریبانه در آسمان عزیمت به تیر ضحّاکان زمان غبار شدن، آسمان از بلندای خویش فرو نمیغلتد و به قامت پستان تن در نمیدهد.
با خفتن روح چشمان بیداری نمیبندد،
و آنگاه که نیستی پرده میپیچد
هستی جز برهنهرقصیدن نمیداند.
همه رفتگان به آهنگ خودند و همه آمدگان؛
پس بر آن که خود آهنگ رفتن کرده گریستن خطاست،
و بر آن که خود ترانهی بازآمدن خوانده شادمانی بیاندازه.
حلمی - کتاب اخگران
#مرگ_و_میلاد
#برهنهرقصیدن
#آهنگ_خود
با خفتن روح چشمان بیداری نمیبندد،
و آنگاه که نیستی پرده میپیچد
هستی جز برهنهرقصیدن نمیداند.
همه رفتگان به آهنگ خودند و همه آمدگان؛
پس بر آن که خود آهنگ رفتن کرده گریستن خطاست،
و بر آن که خود ترانهی بازآمدن خوانده شادمانی بیاندازه.
حلمی - کتاب اخگران
#مرگ_و_میلاد
#برهنهرقصیدن
#آهنگ_خود
#مرگ
بدون مرگ، زندگی کردن ممکن نیست. اگر دقیقه به دقیقه، از لحاظ روانی و ذهنی، مرگی نداشته باشی، نمیتوانی زندگی را تجربه کنی.
این، تناقضی روشنفکرمآبانه نیست. برای اینکه زندگی را در تمامیت آن و هر روز تجربه کنی، چنانکه گویی هر روز #دلربایی تازهای دارد، باید بر دیروز بمیری، در غیر اینصورت یک زندگی #مکانیکی خواهی داشت، و ذهن مکانیکی هرگز نمیفهمد عشق چیست و آزادی چیست...
#کریشنا_مورتی
بدون مرگ، زندگی کردن ممکن نیست. اگر دقیقه به دقیقه، از لحاظ روانی و ذهنی، مرگی نداشته باشی، نمیتوانی زندگی را تجربه کنی.
این، تناقضی روشنفکرمآبانه نیست. برای اینکه زندگی را در تمامیت آن و هر روز تجربه کنی، چنانکه گویی هر روز #دلربایی تازهای دارد، باید بر دیروز بمیری، در غیر اینصورت یک زندگی #مکانیکی خواهی داشت، و ذهن مکانیکی هرگز نمیفهمد عشق چیست و آزادی چیست...
#کریشنا_مورتی
نسان سه گونه می میرد
#مرگ روح
#مرگ وجدان
#مرگ جسم...
#مرگ روح یعنی شکستن وقار و غرور یک انسان به دست دیگری!
#مرگ وجدان یعنی استفاده از انسانها برای مقاصد شخصی بدون هیچ گونه پشیمانی و ترحمی
#مرگ جسم یعنی ایستادن نفس و تپش قلب
دردناکترین مرگ ها، #مرگ روحست...
وحشتناک ترین مرگ ها، #مرگ وجدان،
و آسان ترین مرگ ها #مرگ جسم...
#مرگ روح
#مرگ وجدان
#مرگ جسم...
#مرگ روح یعنی شکستن وقار و غرور یک انسان به دست دیگری!
#مرگ وجدان یعنی استفاده از انسانها برای مقاصد شخصی بدون هیچ گونه پشیمانی و ترحمی
#مرگ جسم یعنی ایستادن نفس و تپش قلب
دردناکترین مرگ ها، #مرگ روحست...
وحشتناک ترین مرگ ها، #مرگ وجدان،
و آسان ترین مرگ ها #مرگ جسم...
#زندگی را هفت بار بنویس
و هر بار به یک رنگ
آزادی را هرگونه که خواستی
پیروزی را نخست ارغوانی
و آنگاه بنفش
#عشق را اول به رنگ گل لبخند
آخر به رنگ گل زخم
و #مرگ را قهوهای بنویس
#مفتون_امینی
#رنگ_سرایه
یداالله امینی متخلص به مفتون در ۲۱ خرداد ۱۳۰۵ در شهرستان شاهیندژ دهستان هولاسو که در کناره زرینه رود و آذربایجان قرارگرفتهاست به دنیا آمد
و هر بار به یک رنگ
آزادی را هرگونه که خواستی
پیروزی را نخست ارغوانی
و آنگاه بنفش
#عشق را اول به رنگ گل لبخند
آخر به رنگ گل زخم
و #مرگ را قهوهای بنویس
#مفتون_امینی
#رنگ_سرایه
یداالله امینی متخلص به مفتون در ۲۱ خرداد ۱۳۰۵ در شهرستان شاهیندژ دهستان هولاسو که در کناره زرینه رود و آذربایجان قرارگرفتهاست به دنیا آمد
ما بیشتر دلباخته #اشتیاقیم تا دلباخته آنچه اشتیاقِمان را برانگیخته است!
تا زندهای ، #زندگی کن! اگر زندگیات را به کمال دریابی، وحشت #مرگ از بین خواهد رفت ! وقتی کسی بهنگام زندگی نمیکند، نمیتواند بهنگام بمیرد.
از خود بپرس که آیا #زندگی را به کمال دریافتهای؟
آیا زندگی خودت را #زیستهای؟ یا با آن زنده بودهای؟
آیا آن را #برگزیدهای؟ یا زندگیات تو را برگزیده است؟
آیا آن را #دوست داری؟ یا از آن پشیمانی؟
این است #معنی زندگی را به کمال دریافتن...
📕 وقتی نیچه گریست
#اروین_د_یالوم
تا زندهای ، #زندگی کن! اگر زندگیات را به کمال دریابی، وحشت #مرگ از بین خواهد رفت ! وقتی کسی بهنگام زندگی نمیکند، نمیتواند بهنگام بمیرد.
از خود بپرس که آیا #زندگی را به کمال دریافتهای؟
آیا زندگی خودت را #زیستهای؟ یا با آن زنده بودهای؟
آیا آن را #برگزیدهای؟ یا زندگیات تو را برگزیده است؟
آیا آن را #دوست داری؟ یا از آن پشیمانی؟
این است #معنی زندگی را به کمال دریافتن...
📕 وقتی نیچه گریست
#اروین_د_یالوم
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
۲۶ آذرماه، سالروز وفات مولانا، وصال عاشق به معشوق "روز عرس" تهنیت باد.🎉🎊
تو از آن روزی که در هست آمدی
آتشی یا بادی یا خاکی بُدی
گَر بر آن حالت تو را بودی بقا
کِی رَسیدی مَر تو را این اِرْتقا؟
از مُبَدَّل هستی اَوَّل نَمانْد
هستیِ بهتر به جایِ آن نِشانْد
این بقاها از فناها یافتی
از فَنایش رو چرا برتافتی؟
زان فَناها چه زیان بودت که تا
بر بقا چَفْسیدهیی؟ ای نافِقا؟
چون دُوُم از اَوَّلینَت بهتراست
پس فنا جو و مُبَدِّل را پَرَست
صد هزاران حَشْر دیدی ای عَنود
تاکُنون هر لحظه از بَدْوِ وجود
از جَمادی بیخَبَر سویِ نَما
وَزْ نَما سویِ حَیات و اِبْتِلا
باز سویِ عقل و تَمییزاتِ خَوش
باز سویِ خارجِ این پنج و شَش
تا لبِ بَحْرْ این نِشان پایهاست
پَسْ نشانِ پا درونِ بَحْرْ لاست
در فَناها این بَقاها دیدهیی
بر بَقایِ جسمْ چون چَفْسیدهیی؟
#مثنوی_مولانا
دفتر پنجم، بخش ۳۷
#مرگ
#فنا
هر چیز به اصل خودش باز میگردد،
باید که به اصل و منبع خودش باز گردد. اگر زنـدگی را درک کنـی،
آنگـاه مـرگ را نیـز درک خواهی کرد.
#زندگی_یک_فراموشی_از_منبع_اصیل_است.
و
#مرگ_بار_دیگر_به_یـاد_آوردن_آن
زنـدگی دورشـدن از منبـع اصـیل اسـت و مرگ بازگشت به خانه
مرگ زشت نیست، مرگ زیباست
ولی مرگ فقط برای کسانی که یک زنـدگی بـی مـانع و سـرکوب نشـده و
تمام را زندگی کرده باشند زیباست
مرگ فقط برای کسانی زیباست که زندگی زیبایی را زندگی کرده باشند؛ کسانی کـه از زنـدگی کردن نترسیده اند، کسانی که شهامت زندگی کردن را داشته اند، کسانی که عشق ورزیده اند، رقصیده اند و جشـن گرفتـه انـد
اگـر زندگیت یک ضیافت باشد،
مرگ همچون ضیافت غایی است
بگذارید چنین بگویم:
زندگیت هرچه که باشد، مرگ فقط همـان چیز را برملا می کند
اگر در زندگی رنجور بوده ای،
مرگ آن رنج را آشکار می سازد.
مرگ یـک رسـوا کننده بـزرگ اسـت.
اگـر در زندگی شادمان بوده ای،
مرگ شادمانی را آشکار می کند.
اگر فقط یک زندگی جسمانی راحت را بـا لـذات جسـمانی زنـدگی کـرده باشی، آنگاه البته مرگ بسیار ناراحت کننده و ناخوشایند خواهد بود زیرا باید بدن را ترك کنی
بدن فقط یک منزلگاه موقتی اسـت؛
یک اقامتگاه یا سرای، که شب را در آن به سر می بریم و صبح باید آنجا را ترک کنیم
بدن اقامتگاه دائمی نیست، وطن شما نیست
بنابراین اگر فقط یک زندگی بدنی داشته ای و هرگز چیزی را #ورای_بدن نشناخته ای؛ مرگ بسیار بسیار زشت، ناخوشـایند و درد آور خواهد بود. آنگاه مرگ یک تشویش خواهد بود
ولی اگر قدری فراتر از بدن زندگی کرده باشی، اگر عاشق شعر و موسیقی بـوده اي و اگر عشق ورزی کرده ای و اگر به گل ها و ستارگان نگاه کرده باشی و چیزی از جهان غیر مادی در معرفت تو وارد شده باشد، مـرگ چندان بد نخواهد بود و چنان دردناک نخواهد بود
می توانی با بی تفاوتی آن را درک کنی، ولی هنوز نمی تواند برایت یـک ضـیافت باشد
اگر در درونت چیزي از ماورا را زندگی کرده باشی، اگر وارد #هیچ_بودنت در مرکز وجودت شده باشی، جایی که دیگر یـک بـدن نیستی و دیگر یک ذهن نیستی، جایی که لذات جسمانی کاملاً دور هستند و لذات ذهنی نیز وجود ندارنـد؛ تمـام لـذات موسـیقی و شعر و ادبیات و نقاشی همه چیز پشت سر رها شده باشد
و تو فقط یک آگاهی و معرفت خالص باشی
آنگاه مرگ یک ضیافت عظـیم خواهد بود، یک ادراک بزرگ، یک الهام عظیم.
اگر چیزی از ماورا را در درونت شناخته باشـی، مـرگ آن مـاورا را در کائنـات برایـت آشکار خواهد ساخت، آنگاه مرگ دیگر یک مرگ نیست بلکه ملاقاتی با خداوند است
یک وعده دیدار با خداوند.
#اشو
#کتاب_هنر_مرد
باید که به اصل و منبع خودش باز گردد. اگر زنـدگی را درک کنـی،
آنگـاه مـرگ را نیـز درک خواهی کرد.
#زندگی_یک_فراموشی_از_منبع_اصیل_است.
و
#مرگ_بار_دیگر_به_یـاد_آوردن_آن
زنـدگی دورشـدن از منبـع اصـیل اسـت و مرگ بازگشت به خانه
مرگ زشت نیست، مرگ زیباست
ولی مرگ فقط برای کسانی که یک زنـدگی بـی مـانع و سـرکوب نشـده و
تمام را زندگی کرده باشند زیباست
مرگ فقط برای کسانی زیباست که زندگی زیبایی را زندگی کرده باشند؛ کسانی کـه از زنـدگی کردن نترسیده اند، کسانی که شهامت زندگی کردن را داشته اند، کسانی که عشق ورزیده اند، رقصیده اند و جشـن گرفتـه انـد
اگـر زندگیت یک ضیافت باشد،
مرگ همچون ضیافت غایی است
بگذارید چنین بگویم:
زندگیت هرچه که باشد، مرگ فقط همـان چیز را برملا می کند
اگر در زندگی رنجور بوده ای،
مرگ آن رنج را آشکار می سازد.
مرگ یـک رسـوا کننده بـزرگ اسـت.
اگـر در زندگی شادمان بوده ای،
مرگ شادمانی را آشکار می کند.
اگر فقط یک زندگی جسمانی راحت را بـا لـذات جسـمانی زنـدگی کـرده باشی، آنگاه البته مرگ بسیار ناراحت کننده و ناخوشایند خواهد بود زیرا باید بدن را ترك کنی
بدن فقط یک منزلگاه موقتی اسـت؛
یک اقامتگاه یا سرای، که شب را در آن به سر می بریم و صبح باید آنجا را ترک کنیم
بدن اقامتگاه دائمی نیست، وطن شما نیست
بنابراین اگر فقط یک زندگی بدنی داشته ای و هرگز چیزی را #ورای_بدن نشناخته ای؛ مرگ بسیار بسیار زشت، ناخوشـایند و درد آور خواهد بود. آنگاه مرگ یک تشویش خواهد بود
ولی اگر قدری فراتر از بدن زندگی کرده باشی، اگر عاشق شعر و موسیقی بـوده اي و اگر عشق ورزی کرده ای و اگر به گل ها و ستارگان نگاه کرده باشی و چیزی از جهان غیر مادی در معرفت تو وارد شده باشد، مـرگ چندان بد نخواهد بود و چنان دردناک نخواهد بود
می توانی با بی تفاوتی آن را درک کنی، ولی هنوز نمی تواند برایت یـک ضـیافت باشد
اگر در درونت چیزي از ماورا را زندگی کرده باشی، اگر وارد #هیچ_بودنت در مرکز وجودت شده باشی، جایی که دیگر یـک بـدن نیستی و دیگر یک ذهن نیستی، جایی که لذات جسمانی کاملاً دور هستند و لذات ذهنی نیز وجود ندارنـد؛ تمـام لـذات موسـیقی و شعر و ادبیات و نقاشی همه چیز پشت سر رها شده باشد
و تو فقط یک آگاهی و معرفت خالص باشی
آنگاه مرگ یک ضیافت عظـیم خواهد بود، یک ادراک بزرگ، یک الهام عظیم.
اگر چیزی از ماورا را در درونت شناخته باشـی، مـرگ آن مـاورا را در کائنـات برایـت آشکار خواهد ساخت، آنگاه مرگ دیگر یک مرگ نیست بلکه ملاقاتی با خداوند است
یک وعده دیدار با خداوند.
#اشو
#کتاب_هنر_مرد
#مرگ
آفتاب آرام آرام غروب کرد
و نشانی از ظهر نبود
برفراز ده به نظاره نشستم
نیمروز، خانه به خانه پیدا بود
غروب به آهستگی در تاریکی محو میشد
ردّی از شبنم بر چمنها نبود
تنها قطره ای بر پیشانیام فروافتاد
و بر صورتم غلتید
پاهایم، هنوزغرق خواب بودند
انگشتانم بیدار
اما جسمم
اینچنین کوچک چرا به نظر میآمد؟
پیشترها، روشنایی را خوب میشناختم
بهتر از این دم، که میدیدمش
این مرگ است که مرا در بر گرفته
اما دانستنش بیتابم نمیکند
#امیلی_دیکنسون