ای انکه خدای خویش خوانیم تو را
طاعت به سزا کجا توانیم تو را
گویند خدای را به حاجات بخوان
حاضرتر از آنی که بخوانیم تو را
#ناشناس
به نام خدای همه
طاعت به سزا کجا توانیم تو را
گویند خدای را به حاجات بخوان
حاضرتر از آنی که بخوانیم تو را
#ناشناس
به نام خدای همه
یارب زتوآنچه من گدا می خواهم
افزون ز هزار پادشاه می خواهم
هرکس زدر تو حاجتی می خواهد
من آمده ام ،زتو ،تورا می خواهم
#ناشناس
به نام خدای همه
افزون ز هزار پادشاه می خواهم
هرکس زدر تو حاجتی می خواهد
من آمده ام ،زتو ،تورا می خواهم
#ناشناس
به نام خدای همه
یک صبح دل انگیز دگر را دیدیم!
از شاخه ی صبح مهربانی چیدیم
دستان سپاسمان به سویت ای دوست
دلگرم عنایت تو چون خورشیدیم!
#ناشناس
به نام خدای همه
از شاخه ی صبح مهربانی چیدیم
دستان سپاسمان به سویت ای دوست
دلگرم عنایت تو چون خورشیدیم!
#ناشناس
به نام خدای همه
سلام و عرض ادب و احترام خدمت شما سپاس از حضورتان 🙏
#اصلاحیه
#اشعارجعلی
هفت شهر عشق را عطار گشت
ما هنوز اندر خم یک کوچهایم
#ناشناس
#مولانا❌
از مولوی نیست🕊
#اصلاحیه
#اشعارجعلی
هفت شهر عشق را عطار گشت
ما هنوز اندر خم یک کوچهایم
#ناشناس
#مولانا❌
از مولوی نیست🕊
سالک واقعی آن است که نه بدنبال مقام مادی است و نه خواهان مقام معنوی است.
او از این دام ها رهیده است. نمی دانم مگر بندگی ناب چه عیبش است که برخی حتی عبادات و اذکارشان را به بهانه رسیدن به مقامی معنوی انجام می دهند؟
ای دوست میدانی بالاترین مقام کدام است؟!
رها کردن هر مقام است.
مقامی است در کیفیت بندگی ناب
هر لحظه تسلیم بودن را به ظهور رساندن است.
#ناشناس
او از این دام ها رهیده است. نمی دانم مگر بندگی ناب چه عیبش است که برخی حتی عبادات و اذکارشان را به بهانه رسیدن به مقامی معنوی انجام می دهند؟
ای دوست میدانی بالاترین مقام کدام است؟!
رها کردن هر مقام است.
مقامی است در کیفیت بندگی ناب
هر لحظه تسلیم بودن را به ظهور رساندن است.
#ناشناس
🏴🏴🏴🏴
خـدایـا ...
با تـو که باشم
تمام دورهـا نزدیکنـد
و نـاممکـن ها،ممکن
خـدایـا...
آیـنـده پـنـهان اسـت
اما مهـم نـیـست
هـمـیـن کـافـیـست
کـه تـو راه را می بـیـنی و من تو را
#ناشناس
به نام خدای همه
خـدایـا ...
با تـو که باشم
تمام دورهـا نزدیکنـد
و نـاممکـن ها،ممکن
خـدایـا...
آیـنـده پـنـهان اسـت
اما مهـم نـیـست
هـمـیـن کـافـیـست
کـه تـو راه را می بـیـنی و من تو را
#ناشناس
به نام خدای همه
🔵 به هوش باشیم 🔵
( ۱۹۶ )
⭕️جعلیاتِ نا آگاهان⭕️
در
❗️صفحاتِ مجازی❗️
⭕️جعلیاتِ افرادِ سودجو⭕️
🚫بنام بزرگان🚫
تاری بزن با ساز دل، آتش بزن بر راز دل
وانگه همین پیمانه را، لبریز کن با ناز دل
چنگی به دلداری زنی، سازی به غمخواری بزن
دلدار را پیمانه شو، سرریز شو باسازدل
این روزها داد دلم، گویی به آسمان رسد
چون ابر می آید ز دور، باران بخوان آوازه دل
بر چهرهء گلگون گل، رنگی زمستی نقش کن
تا چهچهه بلبل شود، بر گوش او آغاز دل
آید به گوشم نغمه ای، از دور دست زندگی
شهردلم آشوب شد، سویم بیا سرباز دل
با عشق راضی میشوی، دلدارشو اینک مگو
پیمانه ای دیگر بریز، تا من شوم شهباز دل
✅ #شاعر_اصلی
✍ #ناشناس
#جعل_شده بنام 👇
❌ #مولانا ❌
❌ #اشعار_جعلی_را_بشناسیم
❌ #متون_جعلی_را_بشناسیم
❌ #اشعار_جعلی_منتشر_نکنیم
🥀🌸🥀🌸🥀
( ۱۹۶ )
⭕️جعلیاتِ نا آگاهان⭕️
در
❗️صفحاتِ مجازی❗️
⭕️جعلیاتِ افرادِ سودجو⭕️
🚫بنام بزرگان🚫
تاری بزن با ساز دل، آتش بزن بر راز دل
وانگه همین پیمانه را، لبریز کن با ناز دل
چنگی به دلداری زنی، سازی به غمخواری بزن
دلدار را پیمانه شو، سرریز شو باسازدل
این روزها داد دلم، گویی به آسمان رسد
چون ابر می آید ز دور، باران بخوان آوازه دل
بر چهرهء گلگون گل، رنگی زمستی نقش کن
تا چهچهه بلبل شود، بر گوش او آغاز دل
آید به گوشم نغمه ای، از دور دست زندگی
شهردلم آشوب شد، سویم بیا سرباز دل
با عشق راضی میشوی، دلدارشو اینک مگو
پیمانه ای دیگر بریز، تا من شوم شهباز دل
✅ #شاعر_اصلی
✍ #ناشناس
#جعل_شده بنام 👇
❌ #مولانا ❌
❌ #اشعار_جعلی_را_بشناسیم
❌ #متون_جعلی_را_بشناسیم
❌ #اشعار_جعلی_منتشر_نکنیم
🥀🌸🥀🌸🥀
عاقبت خاک شود حسن جمال من و تو
خوب و بد می گذرد وای به حال من و تو
قرعه امروز به نام من و فردا دگری
می خورد تیر اجل بر پر و بال من و تو
مال دنیا نشود سد ره مرگ کسی
گیرم که کل جهان باشد از آن من و تو
هر مرد شتربان اویس قرنی نیست
هر شیشه ی گلرنگ عقیق یمنی نیست
هر سنگ و گلی گوهر نایاب نگردد
هر احمد و محمود رسول مدنی نیست
بر مرده دلان پند مده خویش میازار
زیرا که ابوجهل مسلمان شدنی نیست
جایی که برادر به برادر نکند رحم
بیگانه برای تو برادر شدنی نیست!
✅ #شاعر_اصلی
✍ #ناشناس
#جعل_شده بنامِ 👇👇
❌ #مولانا ❌
خوب و بد می گذرد وای به حال من و تو
قرعه امروز به نام من و فردا دگری
می خورد تیر اجل بر پر و بال من و تو
مال دنیا نشود سد ره مرگ کسی
گیرم که کل جهان باشد از آن من و تو
هر مرد شتربان اویس قرنی نیست
هر شیشه ی گلرنگ عقیق یمنی نیست
هر سنگ و گلی گوهر نایاب نگردد
هر احمد و محمود رسول مدنی نیست
بر مرده دلان پند مده خویش میازار
زیرا که ابوجهل مسلمان شدنی نیست
جایی که برادر به برادر نکند رحم
بیگانه برای تو برادر شدنی نیست!
✅ #شاعر_اصلی
✍ #ناشناس
#جعل_شده بنامِ 👇👇
❌ #مولانا ❌
فرخ صباح آن که تو بر وی نظر کنی
فیروز روز آن که تو بر وی گذر کنی
ای آفتاب روشن و ای سایه همای
ما را نگاهی از تو تمام است اگر کنی.
#ناشناس
به نام خدای همه
فیروز روز آن که تو بر وی گذر کنی
ای آفتاب روشن و ای سایه همای
ما را نگاهی از تو تمام است اگر کنی.
#ناشناس
به نام خدای همه
فرخ صباح آن که تو بر وی نظر کنی
فیروز روز آن که تو بر وی گذر کنی
ای آفتاب روشن و ای سایه همای
ما را نگاهی از تو تمام است اگر کنی.
#ناشناس
به نام خدای همه
فیروز روز آن که تو بر وی گذر کنی
ای آفتاب روشن و ای سایه همای
ما را نگاهی از تو تمام است اگر کنی.
#ناشناس
به نام خدای همه
گفتم ای یار مکن با دل عاشق بازی
گفت حق است که با آتش ما دم سازی
گفتم این عدل نباشد که دلم ریش شود
گفت این سادگی توست که دل می بازی
گفتم آخر تو بگو عدل خداوند کجاست؟
گفت آنجاست که تو در ره خود سر بازی
گفتم این عشق نباشد که پرستم خود را
گفت پس جان بده چون کرده ای آتش بازی...
#ناشناس
گفت حق است که با آتش ما دم سازی
گفتم این عدل نباشد که دلم ریش شود
گفت این سادگی توست که دل می بازی
گفتم آخر تو بگو عدل خداوند کجاست؟
گفت آنجاست که تو در ره خود سر بازی
گفتم این عشق نباشد که پرستم خود را
گفت پس جان بده چون کرده ای آتش بازی...
#ناشناس
دید مجنون را ، یکی صحرانَوَرد ،
در میانِ بادیه ، بنشسته فَرد ،
کرده ، صفحه ریگ و ،،، انگشتان ، قَلَم ،
میزند حرفی بهدستِ خود ، رَقَم ،
گفت : ای مجنونِ شیدا ،،، چیست این؟ ،
مینویسی نامه؟ ،،، بهرِ کیست این ،
گفت : مشقِ نامِ لیلی میکنم ،
خاطرِ خود را ، تسلّی میکنم ،
چون ، میسر نیست بر من ، کامِ او ،
عشقبازی میکنم ، با نامِ او ،
#ناشناس
در میانِ بادیه ، بنشسته فَرد ،
کرده ، صفحه ریگ و ،،، انگشتان ، قَلَم ،
میزند حرفی بهدستِ خود ، رَقَم ،
گفت : ای مجنونِ شیدا ،،، چیست این؟ ،
مینویسی نامه؟ ،،، بهرِ کیست این ،
گفت : مشقِ نامِ لیلی میکنم ،
خاطرِ خود را ، تسلّی میکنم ،
چون ، میسر نیست بر من ، کامِ او ،
عشقبازی میکنم ، با نامِ او ،
#ناشناس
غزل «مدهوش»
ای بی دلان ، آتش منم ، طورش منم ، سینا منم ،
از بهرِ آن دلبردهدل ، چوپان منم ، موسی منم ،
آوارهی کویَش منم ، سرمستِ گیسویش منم ،
مدهوشِ از بویش منم ، شوریده در دنیا منم ،
عاشق به لبهایش منم ، بس خام و بس رامش منم ،
پربسته در دامش منم ، اندر قفس ، عنقا منم ،
پیدا منم ، پنهان منم ، آسوده و حیران منم ،
سرگشته از جانان منم ، هر لحظه در نجوا منم ،
خوش منظرست و دلفریب ، آن دلسِتانِ بی رقیب ،
هستم در این گلشن غریب ، چون بُلبلی تنها منم ،
مست از می نابش منم ، سرزنده از جامش منم ،
در میکده یارش منم ، مغبچهی نوپا منم ،
وامق منم ، عُذرا منم ، مجنون پیِ لیلا منم ،
دیوانهی تنها منم ، آواره در صحرا منم ،
خواهان و دلخواهَش منم ، کنعانیِ چاهَش منم ،
سَرمَستِ دَر راهَش منم ، مُشتاقِ بی پروا منم ،
من قطرهآبی بیقرار ، او بَحرِ سرشار از قرار ،
هستم بِدُنبالِ قرار ، جوشان پِیِ دریا منم ،
از رُخ حِجابش میکَنَد ، نوری به گیتی میدَمَد ،
بر مُردهها جان میدهد ، مبهوتِ آن عیسی منم ،
زیورزنان هر دلبری ، آید به بزمِ ما ، ولی ،
بر حُسنِ مادرزادیِ ، سیمایِ او ، شیدا منم ،
سائل منم ، دارا منم ، مَفـهــومِ استــغنا منم ،
هم کور و هم بینا منم ، نابود و بس پایا منم ،
رقصان «امیرم» از صنم ، مسرورم و عاری زِغم ،
مستغرقم در دلبرم ، در عاشقی ، معنا ، منم...
#ناشناس
ای بی دلان ، آتش منم ، طورش منم ، سینا منم ،
از بهرِ آن دلبردهدل ، چوپان منم ، موسی منم ،
آوارهی کویَش منم ، سرمستِ گیسویش منم ،
مدهوشِ از بویش منم ، شوریده در دنیا منم ،
عاشق به لبهایش منم ، بس خام و بس رامش منم ،
پربسته در دامش منم ، اندر قفس ، عنقا منم ،
پیدا منم ، پنهان منم ، آسوده و حیران منم ،
سرگشته از جانان منم ، هر لحظه در نجوا منم ،
خوش منظرست و دلفریب ، آن دلسِتانِ بی رقیب ،
هستم در این گلشن غریب ، چون بُلبلی تنها منم ،
مست از می نابش منم ، سرزنده از جامش منم ،
در میکده یارش منم ، مغبچهی نوپا منم ،
وامق منم ، عُذرا منم ، مجنون پیِ لیلا منم ،
دیوانهی تنها منم ، آواره در صحرا منم ،
خواهان و دلخواهَش منم ، کنعانیِ چاهَش منم ،
سَرمَستِ دَر راهَش منم ، مُشتاقِ بی پروا منم ،
من قطرهآبی بیقرار ، او بَحرِ سرشار از قرار ،
هستم بِدُنبالِ قرار ، جوشان پِیِ دریا منم ،
از رُخ حِجابش میکَنَد ، نوری به گیتی میدَمَد ،
بر مُردهها جان میدهد ، مبهوتِ آن عیسی منم ،
زیورزنان هر دلبری ، آید به بزمِ ما ، ولی ،
بر حُسنِ مادرزادیِ ، سیمایِ او ، شیدا منم ،
سائل منم ، دارا منم ، مَفـهــومِ استــغنا منم ،
هم کور و هم بینا منم ، نابود و بس پایا منم ،
رقصان «امیرم» از صنم ، مسرورم و عاری زِغم ،
مستغرقم در دلبرم ، در عاشقی ، معنا ، منم...
#ناشناس
گفتمش : دل میخری؟ ، پرسید : چند ؟ ،
گفتمش : دل مالِ تو ،،، تنها ، بخند ،
خنده كرد و ، دل ز دستانم ربود ،
تا ، به خود باز آمدم ، او رفته بود ،
دل ، ز دستش ، رویِ خاک افتاده بود ،
جایِ پایش ، رویِ دل ، جا مانده بود ،
#ناشناس
گفتمش : دل مالِ تو ،،، تنها ، بخند ،
خنده كرد و ، دل ز دستانم ربود ،
تا ، به خود باز آمدم ، او رفته بود ،
دل ، ز دستش ، رویِ خاک افتاده بود ،
جایِ پایش ، رویِ دل ، جا مانده بود ،
#ناشناس