Rahe Meykhane ~ Musico.IR
MohammadReza Shajarian ~ Musico.IR
ره میخانه و مسجد کدام است
که هر دو بر من مسکین حرام است
نه در مسجد گذارندم که رند است
نه در میخانه کین خمار خام است
میان مسجد و میخانه راهی است
بجوئید ای عزیزان کین کدام است
به میخانه امامی مست خفته است
نمیدانم که آن بت را چه نام است
مرا کعبه خرابات است امروز
حریفم قاضی و ساقی امام است
برو عطار کو خود میشناسد
که سرور کیست سرگردان کدام است
#عطار
#زنده یاد استاد شجریان
که هر دو بر من مسکین حرام است
نه در مسجد گذارندم که رند است
نه در میخانه کین خمار خام است
میان مسجد و میخانه راهی است
بجوئید ای عزیزان کین کدام است
به میخانه امامی مست خفته است
نمیدانم که آن بت را چه نام است
مرا کعبه خرابات است امروز
حریفم قاضی و ساقی امام است
برو عطار کو خود میشناسد
که سرور کیست سرگردان کدام است
#عطار
#زنده یاد استاد شجریان
آتش
همایون شجریان ، هوشنگ ابتهاج
خداااا
اوج آواز و ترانه
اوج رقص و پایکوبی
اوج جشن زندگی است خدا به مردم غمگین تعلق ندارد خدا از ان کسانی هست که اهل عشق و خنده اند
یادشان گرامی قلمشان ادامه ❤️
#زنده یادان استاد شجریان و ابتهاج
اوج آواز و ترانه
اوج رقص و پایکوبی
اوج جشن زندگی است خدا به مردم غمگین تعلق ندارد خدا از ان کسانی هست که اهل عشق و خنده اند
یادشان گرامی قلمشان ادامه ❤️
#زنده یادان استاد شجریان و ابتهاج
Bi Saranjam
Viguen
بی سرانجام... #زنده_یاد_ویگن
شعر #زنده_یاد_تورج_نگهبان
🎼بابک افشار
در حریرِ گیسوانت
دل زمانی خانه می کرد
شِکوه ها از بی قراری
با منِ دیوانه می کرد
با نگاهِ تو نگاهم
روزگاری آشنا بود
در سکوتِ مبهمِ ما
بر جهان فریادِ ما بود
می شکفت از خنده یِ تو
صد چمن گُل در خیالم
از دو چشمِ مستِ تو هر شب
می شد افسون شورِ حالم
هر سحَر با یادت از خواب
چشمِ خود را می گشودم
روزگاری با خیالِ تو
عاشقی دیوانه بودم
ای دو چشمِ مستِ شهلا
که تو را
دیده ام هر روز و هر شب
همه جا
بعد از این نازِ تو دیگر نکِشم
می کنم خود را زِ دامِ
تو رها
ای سراپا نقشِ نومیدی
ای سراسر بی وفایی
حیف از آن احساسِ پاکِ من
با تو، حیف از آشنایی.
#شبتون_دلارام........
شعر #زنده_یاد_تورج_نگهبان
🎼بابک افشار
در حریرِ گیسوانت
دل زمانی خانه می کرد
شِکوه ها از بی قراری
با منِ دیوانه می کرد
با نگاهِ تو نگاهم
روزگاری آشنا بود
در سکوتِ مبهمِ ما
بر جهان فریادِ ما بود
می شکفت از خنده یِ تو
صد چمن گُل در خیالم
از دو چشمِ مستِ تو هر شب
می شد افسون شورِ حالم
هر سحَر با یادت از خواب
چشمِ خود را می گشودم
روزگاری با خیالِ تو
عاشقی دیوانه بودم
ای دو چشمِ مستِ شهلا
که تو را
دیده ام هر روز و هر شب
همه جا
بعد از این نازِ تو دیگر نکِشم
می کنم خود را زِ دامِ
تو رها
ای سراپا نقشِ نومیدی
ای سراسر بی وفایی
حیف از آن احساسِ پاکِ من
با تو، حیف از آشنایی.
#شبتون_دلارام........
دیلمان
@ostad_shajariyan
تو ﻣﯽﺩﺍﻧﯽﺍﺯ ﻣﺮﮒ ﻧﻤﯽﺗﺮﺳﻢ
ﻓﻘﻂ، ﺣﻴﻒ ﺍﺳﺖﻫﺰﺍﺭ ﺳﺎﻝ ﺑﺨﻮﺍﺑﻢ
ﻭ ﺧﻮﺍﺏِ ﺗﻮ ﺭﺍ ﻧﺒﻴﻨﻢ...
#زنده_یاد_عباس_معروفی
سیمین دانشور به من گفت:
«غصه یعنی سرطان!
غصه نخوری یک وقت، معروفی!»
و من غصه خوردم.
این جا در بیمارستانِ شریته برلین، حالا یازده جراحی را پشت سر گذاشتهام، از دوشنبه وارد مرحلهی پرتو درمانی میشوم؛ در تونلی تاریک به نقطههای روشنی فکر میکنم که اگر برخیزم، هفت کتابِ نیمهکارهام را تمام کنم و باز چند تا درخت بکارم.
هفت جراح و متخصصِ زبده، عمل جراحی را انجام دادند. جراح فک و دهان گفت:
«بدن شما چهل ساله است، هیچ بیماری و خللی در تن شما نیست؛ سرطان لنفاوی هم یک بدبیاری بوده. پش گِهبت.»
گفتم:
«در طبِ ایرانی به این بدبیاری میگویند غمباد.»
خندید.
🏴 با دریغ و درد، #عباس_معروفی ، روزنامه نگار، ناشر، شاعر، نمایش نامه و داستان نویسِ خلّاق و خالقِ رمانِ جاودانه ی سمفونی مردگان، درگذشت.
( زاده ی ۲۷ اردیبهشت ۱۳۳۶ - تهران
درگذشته ی ۱۰ شهریور ۱۴۰۱ - آلمان)
روانش هماره شاد و یادش جاودانه گرامی باد.🖤🙏🥀
ﻓﻘﻂ، ﺣﻴﻒ ﺍﺳﺖﻫﺰﺍﺭ ﺳﺎﻝ ﺑﺨﻮﺍﺑﻢ
ﻭ ﺧﻮﺍﺏِ ﺗﻮ ﺭﺍ ﻧﺒﻴﻨﻢ...
#زنده_یاد_عباس_معروفی
سیمین دانشور به من گفت:
«غصه یعنی سرطان!
غصه نخوری یک وقت، معروفی!»
و من غصه خوردم.
این جا در بیمارستانِ شریته برلین، حالا یازده جراحی را پشت سر گذاشتهام، از دوشنبه وارد مرحلهی پرتو درمانی میشوم؛ در تونلی تاریک به نقطههای روشنی فکر میکنم که اگر برخیزم، هفت کتابِ نیمهکارهام را تمام کنم و باز چند تا درخت بکارم.
هفت جراح و متخصصِ زبده، عمل جراحی را انجام دادند. جراح فک و دهان گفت:
«بدن شما چهل ساله است، هیچ بیماری و خللی در تن شما نیست؛ سرطان لنفاوی هم یک بدبیاری بوده. پش گِهبت.»
گفتم:
«در طبِ ایرانی به این بدبیاری میگویند غمباد.»
خندید.
🏴 با دریغ و درد، #عباس_معروفی ، روزنامه نگار، ناشر، شاعر، نمایش نامه و داستان نویسِ خلّاق و خالقِ رمانِ جاودانه ی سمفونی مردگان، درگذشت.
( زاده ی ۲۷ اردیبهشت ۱۳۳۶ - تهران
درگذشته ی ۱۰ شهریور ۱۴۰۱ - آلمان)
روانش هماره شاد و یادش جاودانه گرامی باد.🖤🙏🥀
ﺩﺭ ﺷﯿﺸﻪ ی ﺷﺒﻨﻢ ﺁﻓﺘﺎﺑﺖ ﻧﮑﻨﻨﺪ
ﻣﯽ ﺗﺎﺑﯽ ﻭ ﺁﯾﻨﻪ، ﺣﺴﺎﺑﺖ ﻧﮑﻨﻨﺪ
ﺗﺎ ﺳﯿﻨﻪ، ﺑﺮﺍﺯﻧﺪﻩ ﯼ ﺯﺧﻤﯽ ﻧﮑﻨﯽ
ﺑﺮ ﻗﻠﻪ ی ﻋﺎﺷﻘﯽ، ﻋﻘﺎﺑﺖ ﻧﮑﻨﻨﺪ
#زنده_یاد_شیون_فومنی
ﻣﯽ ﺗﺎﺑﯽ ﻭ ﺁﯾﻨﻪ، ﺣﺴﺎﺑﺖ ﻧﮑﻨﻨﺪ
ﺗﺎ ﺳﯿﻨﻪ، ﺑﺮﺍﺯﻧﺪﻩ ﯼ ﺯﺧﻤﯽ ﻧﮑﻨﯽ
ﺑﺮ ﻗﻠﻪ ی ﻋﺎﺷﻘﯽ، ﻋﻘﺎﺑﺖ ﻧﮑﻨﻨﺪ
#زنده_یاد_شیون_فومنی
پشت شیشه مغازههایی که پردهی نقاشی گذاشته بودند میایستادم، مدتی خیره نگاه میکردم ، افسوس میخوردم که چرا نقاش نشدم، تنها کاری بود که دوست داشتم و خوشم میآمد.
با خودم فکر میکردم میدیدم تنها میتوانستم در نقاشی یک دلداری کوچکی برای خودم پیدا بکنم.
#صادق_هدایت
📚 #زنده_به_گور ص۱۷
با خودم فکر میکردم میدیدم تنها میتوانستم در نقاشی یک دلداری کوچکی برای خودم پیدا بکنم.
#صادق_هدایت
📚 #زنده_به_گور ص۱۷
عالمی را پرسیدند:
خوب بودن را کدام روز بهتر است؟
عالم فرمود :
یک روز قبل از مرگ
دیگران حیران شدند و گفتند :
ولی زمان مرگ را هیچکس نمیداند
عالم فرمود :
پس هر روز زندگی را روز آخر فکر کن
و خوب باش شاید فردایی نباشد
#زنده_یاد_علی_اکبر_دهخدا
خوب بودن را کدام روز بهتر است؟
عالم فرمود :
یک روز قبل از مرگ
دیگران حیران شدند و گفتند :
ولی زمان مرگ را هیچکس نمیداند
عالم فرمود :
پس هر روز زندگی را روز آخر فکر کن
و خوب باش شاید فردایی نباشد
#زنده_یاد_علی_اکبر_دهخدا