وقتی تو میگریی
بهار نمیآید
و زمستان ادامه خواهد داشت
وقتی تو میگریی
بذرهای روینده
میان دستهای روستایی ما
نابود میشود.
#خسرو_گلسرخی
بهار نمیآید
و زمستان ادامه خواهد داشت
وقتی تو میگریی
بذرهای روینده
میان دستهای روستایی ما
نابود میشود.
#خسرو_گلسرخی
خاطرۀ #خسرو_گلسرخی از #صمد_بهرنگی
هروقت به کتابفروشی میآمد، کارش این بود که مواظب خرید دانشآموزان باشد. نمیگذاشت بچهها کتاب مبتذل عشقی بخرند. یادم نمیرود که صمد روزی به کتابفروشی آمده بود، به جوانی که میخواست کتاب جنایی بخرد خیلی اصرار کرد که منصرف بشود، جوان نپذیرفت. اصرار صمد فایدهای نکرد. صمد چون معلم بود میدانست که چطور حرف بزند. هرطوری بود آدرس جوان را گرفت. جوان کتاب دلخواه خود را خرید و رفت، ولی صمد کتابهایی که میخواست او بخواند را خودش خرید و برای جوان پست کرد.
همین جوان،بارها به کتابفروشی آمد و سراغ صمد را گرفت، ولی صمد رفته بود. «صمد» به «ارس» پیوسته بود.
هروقت به کتابفروشی میآمد، کارش این بود که مواظب خرید دانشآموزان باشد. نمیگذاشت بچهها کتاب مبتذل عشقی بخرند. یادم نمیرود که صمد روزی به کتابفروشی آمده بود، به جوانی که میخواست کتاب جنایی بخرد خیلی اصرار کرد که منصرف بشود، جوان نپذیرفت. اصرار صمد فایدهای نکرد. صمد چون معلم بود میدانست که چطور حرف بزند. هرطوری بود آدرس جوان را گرفت. جوان کتاب دلخواه خود را خرید و رفت، ولی صمد کتابهایی که میخواست او بخواند را خودش خرید و برای جوان پست کرد.
همین جوان،بارها به کتابفروشی آمد و سراغ صمد را گرفت، ولی صمد رفته بود. «صمد» به «ارس» پیوسته بود.
ﺍﯾﻦ ﺳﺮﺯﻣﯿﻦ ﻣﻦ ﭼﻪ ﺑﯽﺩﺭﯾﻎ ﺑﻮﺩ
ﮐﻪ ﺳﺎﯾﻪ ﻣﻄﺒﻮﻉ ﺧﻮﯾﺶ ﺭﺍ
ﺑﺮ ﺷﺎﻧﻪﻫﺎﯼ ﺫﻭﺍﻻﮐﺘﺎﻑ ﭘﻬﻦ ﮐـــﺮﺩ
ﻭ ﺑﺎﻍﻫﺎ ﻣﯿﺎﻥ ﻋﻄﺶ ﺳﻮﺧﺖ
ﻭ ﺍﺯ ﺷﺎﻧﻪﻫﺎ ﻃﻨﺎﺏ ﮔﺬﺭ ﮐـــﺮﺩ
ﺍﯾﻦ ﺳﺮﺯﻣﯿﻦ ﻣﻦ ﭼﻪ ﺑﯽﺩﺭﯾﻎ ﺑـــﻮﺩ
به مناسبت سالروز درگذشت #خسرو_گلسرخی
عکس : #خسرو_گلسرخی و فرزندش #دامون
ﮐﻪ ﺳﺎﯾﻪ ﻣﻄﺒﻮﻉ ﺧﻮﯾﺶ ﺭﺍ
ﺑﺮ ﺷﺎﻧﻪﻫﺎﯼ ﺫﻭﺍﻻﮐﺘﺎﻑ ﭘﻬﻦ ﮐـــﺮﺩ
ﻭ ﺑﺎﻍﻫﺎ ﻣﯿﺎﻥ ﻋﻄﺶ ﺳﻮﺧﺖ
ﻭ ﺍﺯ ﺷﺎﻧﻪﻫﺎ ﻃﻨﺎﺏ ﮔﺬﺭ ﮐـــﺮﺩ
ﺍﯾﻦ ﺳﺮﺯﻣﯿﻦ ﻣﻦ ﭼﻪ ﺑﯽﺩﺭﯾﻎ ﺑـــﻮﺩ
به مناسبت سالروز درگذشت #خسرو_گلسرخی
عکس : #خسرو_گلسرخی و فرزندش #دامون
نه آنکه فکر کنی سرد است
که من در تهاجمِ کولاک
یک جا تمام هیمههای جهان را
انبار کردهام
در پشت خانهام
و در تفکر یک باغ آتشم
به تنهایی
من هیمهام، برادر خوبم
بشکن مرا
برای اجاق سرد اتاقت
آتشم بزن
من هیمهام
برادر خوبم...
#خسرو_گلسرخی
که من در تهاجمِ کولاک
یک جا تمام هیمههای جهان را
انبار کردهام
در پشت خانهام
و در تفکر یک باغ آتشم
به تنهایی
من هیمهام، برادر خوبم
بشکن مرا
برای اجاق سرد اتاقت
آتشم بزن
من هیمهام
برادر خوبم...
#خسرو_گلسرخی
ای کاش
هزار تیغ ِ برهنه
بر اندوه تو می نشست
تا بتوانم
بشارتِ روشنی فردا را
بر فراز پلک هایت
نگاه کنم …
#خسرو_گلسرخی
هزار تیغ ِ برهنه
بر اندوه تو می نشست
تا بتوانم
بشارتِ روشنی فردا را
بر فراز پلک هایت
نگاه کنم …
#خسرو_گلسرخی
#خسرو_گلسرخی (۲ بهمن ۱۳۲۲–۲۹ بهمن ۱۳۵۲) شاعر، روزنامهنگار و نویسنده مارکسیست بود. او در سال ۱۳۴۷ سردبیر بخش هنری روزنامه کیهان بود. گلسرخی از جنبشهای چریکی حمایت میکرد. گلسرخی به همراه گروهی دیگر در سال ۱۳۵۱ به اتهام طرح ترور ولیعهد بازداشت شدند. گلسرخی در دادگاهی که به صورت زنده پخش شد از عقاید مارکسیستی خود دفاع کرد. با حکم دادگاه او و کرامتالله دانشیان اعدام شدند. گلسرخی در قطعه ۳۳ بهشت زهرا دفن شدهاست. پس از انقلاب مجموعه اشعاری از او با نام «خستهتر از همیشه» و «ای سرزمین من» منتشر شد.
#سالمرگ🥀
#سالمرگ🥀