معرفی عارفان
1.26K subscribers
35.3K photos
13.1K videos
3.25K files
2.81K links
چه گفتم در وفا افزا جفا و جور افزودی
جفا کن جور کن جانا،غلط گفتم خطا کردم

فیض
Download Telegram
معرفی عارفان
داستان رستم و سهراب #گرفتن_سهراب_دژ_سپید_را فردوسی « شاهنامه » سهراب » بخش ۱۱ ( #قسمت_اول ) ۱ چو خورشید بر زد سر ، از بُرز ‌کوه ، میان‌ها ببستند ، توران‌گروه ، ۲ سپهدار سهراب ، نیزه به‌دست ، یکی بارهٔ تیزتَگ ، برنشست ، ۳ بِدان بُد که گُردانِ دژ…
داستان رستم و سهراب
#گرفتن_سهراب_دژ_سپید_را
فردوسی « شاهنامه » سهراب »
بخش ۱۱
( #قسمت_دوم )




۱۲

مرا ، چشم‌زخمی عجب ، رو نمود ،

که دَهر ، آنچنان صیدی ، از من ربود ،

۱۳

غریب‌آهوئی ، آمدم در کمند ،

که از بند جَست و ،، مرا کرد بند ،

#آمدم = آمد مرا ، مرا آمد

۱۴

پری‌پیکری ، ناگهان رو نمود ،

دلم را ربود و ،، غمم را فزود ،

۱۵

به‌ناگاه ، پنهان شد آن دلرُبا ،

شدم من ، به داغِ غمش مبتلا ،

۱۶

زهی چشم بندی ،، که آن پُر فُسون ،

به تیغم نَخَست و ، مرا ریخت خون ،

* نَخَست = زخمی نکرد

۱۷

مرا ، تلخ شد زندگی ، بی رُخَش ،

تنم ، شد اسیرِ شِکَرپاسخش ،

۱۸

ندانم ، چه کرد آن فسونگر به من ،

که ناگَه ، مرا بست راهِ سخن ،

۱۹

به آن رزم و آن روی و آن گفتگوی ،

نبینم دگر ، دلبری همچو اوی ،

۲۰

از آن گفتنش ، هر گَه آرَم به یاد ،

ز داغش ، شود سوز و دردم ، زیاد ،

۲۱

مرا ، محنتی بی‌کران رو نمود ،

که از یار دوری ،،، مرا گشت سود ،

۲۲

به‌زاری ، مرا خود بباید گریست ،

که دلدارِ خود را ، ندانم که کیست ،



بخش ۱۲ : « یکی نامه فرمود پس شهریار »

بخش ۱۰ : « چو برگشت سهراب ، گژدهم پیر »




ادامه دارد 👇👇👇