معرفی عارفان
1.26K subscribers
35K photos
12.9K videos
3.24K files
2.8K links
چه گفتم در وفا افزا جفا و جور افزودی
جفا کن جور کن جانا،غلط گفتم خطا کردم

فیض
Download Telegram
باز آ که فراق جان گداز آمده است
اندیشهٔ مردنم فراز آمده است

باز آ که ز ناچشیده داروی وصال
دردی که نرفته بود باز آمده است

#عرفی_شیرازی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
می کش و مست عشوه کن، نرگس می پرست را
میکده ی کرشمه کن، گوشه ی چشم مست را

آمده فوج تازه ای ، جمله شهادت آرزو
خیز و شراب و دشنه ده ،غمزه ی تیز مست را

خیز و سماع شوق کن، چند به حکم عافیت
در شکنی به گوش دل، زمزمه ی الست را

زلف شکن فروش را ، بر دل من متاع کش
یاد زمانه ده ز نو، قاعده ی شکست را

#عرفی_شیرازی
گفتی: «‌ز عشق یافت دلت روشنی؟»
- بلی!
آتش به خانمان زده را خانه روشن است...

#عرفی_شیرازی
گر نمی ارزم به وصلت ز آرزو منعم مکن

در دل عاشق هزاران مطلب نایاب هست

از خیالت هر شبم بام در دل روشن است

ماه گو طالع مشو در کوی من مهتاب هست

#عرفی_شیرازی
‌من از شرمِ گنه خاموش و او در انتظار از لطف
که بگشایم منِ مجرم زبانِ عذرخواهی را

#عرفی_شیرازی
چون دست نمی دَهد وصالت

دست من و دامن خیالت...

#عرفی_شیرازی
تاج زر گر بودش فتنه ی از بهر خود است
فتنه این است که در زیر کلاه نمد است

معنی تجربه بشناس و ره تجربه گیر
تا بدانی که تو را ظلم عدالت مدد است

در میانی خزف و گوهرم اندیشه به جاست
من که دی هر که نکو یافتم امروز بد است

گر شود جام بدل شخص مبدل نشود
هر کجا یا صنم آمد به زبان یا صمد است

حسد تهمت آزادی سروم بگداخت
این مرادی است که بر تهمت او هم حسد است

رقم هندسه عرفی منه اشعار مرا
هر جه زین باغ بروید گل سر سبد است

#عرفی شیرازی
منزلگه دل‌ها همه کاشانهٔ عشق است
هرجا که دلی گم شده در خانهٔ عشق است

ویرانهٔ جاوید بماند دل بی‌عشق
آن دل شود آباد که ویرانهٔ عشق است

فرزانه درآید به پری‌خانهٔ مقصود
هرکس که در این بادیه دیوانهٔ عشق است

پیمانهٔ زهر فلکم تلخ نسازد
این حوصله تلخی‌کش پیمانهٔ عشق است

هرکس به لبش گرم شود چشم تبسم
با او ننشینند که بیگانهٔ عشق است

عرفی دل و دین باخته‌ای دلخوش او باش
این‌ها ثمر کاشتن دانهٔ عشق است


#عرفی_شیرازی
"عرفی"از هر دو جهان میرمد الّا درِ دوست
همه‌جا وحشی ازانست که رامست اینجا.

#عرفی_شیرازی
بودند به هم گرم نگاهِ من و معشوق
بیگانگی آموزِ حیا را که خبر کرد؟

#عرفی‌_شیرازی
عرفی چه حالت است که در شهرِ بختِ ما
نازاده‌کودکان به رحم پیر می‌شوند

#عرفی_شیرازی
چو گردم تنگدل شرح غمت هم با غمت گویم
که در شرعِ محبت کفر باشد محرمی دیگر

هم از غم تنگدل گشتم هم از شادی، که را خوانم؟
که بنماید دلم را ره به سوی عالمی دیگر...

قدم چون رنجه فرمودی به بالینم، مرو در دَم
به غایت مشرفم بر مرگ، بنشین یک دمی دیگر!

#عرفی_شیرازی
من که از کشته شدن هم دلم آرام نیافت


جای آن است که منت کشِ قاتل باشم

#عرفی_شیرازی
خاموشی من، قفل نهان خانه ی عشق است
افسانه ی من، گریه ی مستانه ی عشق است

دیوانه دل من ، که درو فتنه زند جوش
گنجی است، که آرایش ویرانه ی عشق است

شوریده شد از ناخن عشق، این دل صد شاخ
این زلف پریشان شده، از شانه ی عشق است

صد دشنه خورد عقل، که خاری کشد از پای
این ها گل آن است، که بیگانه ی عشق است

از منطق و حکمت، نگشاید اثر شوق
این ها  همه آرایش، افسانه ی عشق است

هر شمع، که در انجمن دهر، بر افروخت
گر آتش طور است، که پروانه ی عشق است

"عرفی"! دل افتاده ام از کعبه چه جویی؟
دیری است که او، فرش صنم خانه ی عشق است

#عرفی شیرازی
گفتی زِ عشق یافت دلت روشنی، بلی

آتش به خانمان زده را، خانه روشن است...


#عرفی_شیرازی
هرگز مگو که کعبه ز بتخانه خوشتر است
هر جا که هست جلوه‌ی جانانه خوشتر است

با برهمن حدیث محبت رواست، لیک
در دام طایر حرم این دانه خوشتر است

تسبیح و زهد خوش بود اما در این دو روز
جشن گل است، شیشه و پیمانه خوشتر است

گر در بهشت باده کشی فتنه گل کند
ساغر کشی به گوشه‌ی میجانه خوشتر است

گر شرط دوستی بشناسی به حسن شمع
اول محبت تو به پروانه خوشتر است

در صحبتی که شرم و ادب نیست فیض نیست
زان رو مرو به صحبت بیگانه خوشتر است

با نوش نیش مردم چشمم کرشمه‌هاست
هم صحبتی به مردم دیوانه خوشتر است

کفران نعمت گله مندان بی ادب
در کیش من ز شکر گدایانه خوشتر است

عرفی منال بیهده، احوال دل مگو
کز ناله‌های بی اثر، افسانه خوشتر است

#عرفی_شیرازی
گر نخٖل وفا بـر ندهد چشم تری هست
تا ریشه در آب است امید ثمری هست

آن دل که پـریشان شود از ناله ی بلبل
در دامنش آویز که با وی خبری هست

#عرفی_شیرازی