امشب منم و وصال آن سرو بلند
کز لعل لبش چاشنئی یافته قند
ای شب اگرت هزار کارست مرو
وی صبح گرت هزار شادی است مخند
#اثیر_اخسیکتی(الواصل)
به نقل از غزلان الهند، میر غلام علی آزاد بلگرامی، به تصحیح سیروس شمیسا، انتشارت صدای معاصر، تهران:۱۳۸۲ ص ۱۵۲
کز لعل لبش چاشنئی یافته قند
ای شب اگرت هزار کارست مرو
وی صبح گرت هزار شادی است مخند
#اثیر_اخسیکتی(الواصل)
به نقل از غزلان الهند، میر غلام علی آزاد بلگرامی، به تصحیح سیروس شمیسا، انتشارت صدای معاصر، تهران:۱۳۸۲ ص ۱۵۲
امشب منم و وصال آن سرو بلند
کز لعل لبش چاشنئی یافته قند
ای شب اگرت هزار کارست مرو
وی صبح گرت هزار شادی است مخند
#اثیر_اخسیکتی(الواصل)
کز لعل لبش چاشنئی یافته قند
ای شب اگرت هزار کارست مرو
وی صبح گرت هزار شادی است مخند
#اثیر_اخسیکتی(الواصل)
دل بر تو بدل نمیگزیند چه کنم؟
جز با غم تو نمینشیند چه کنم؟
واین دیده که امروز تو را میبیند
فردا -که مبادا که نبیند- چه کند؟
#اثیر_اخسیکتی
جز با غم تو نمینشیند چه کنم؟
واین دیده که امروز تو را میبیند
فردا -که مبادا که نبیند- چه کند؟
#اثیر_اخسیکتی
تیر شده را باز به شست آوردن
بر لشکر تقدیر، شکست آوردن
خورشید بلند را به پست آوردن
بتوان، نتوان ترا به دست آوردن!
#اثیر_اخسیکتی
بر لشکر تقدیر، شکست آوردن
خورشید بلند را به پست آوردن
بتوان، نتوان ترا به دست آوردن!
#اثیر_اخسیکتی
ای سروِ چمان، با تو نشستم یک چند
آسوده به سایهی تو از بیمِ گزند
کِی دانستم که تندبادی باشی
کآن سرو چنان ز بیخ بر باید کند
#اثیر_اخسیکتی.
آسوده به سایهی تو از بیمِ گزند
کِی دانستم که تندبادی باشی
کآن سرو چنان ز بیخ بر باید کند
#اثیر_اخسیکتی.
ای سروِ چمان، با تو نشستم یک چند
آسوده به سایهی تو از بیمِ گزند
کِی دانستم که تندبادی باشی
کآن سرو چنان ز بیخ بر باید کند
#اثیر_اخسیکتی
آسوده به سایهی تو از بیمِ گزند
کِی دانستم که تندبادی باشی
کآن سرو چنان ز بیخ بر باید کند
#اثیر_اخسیکتی
امید وصل غم روز هجر چون شب شمع
ز سوز سینه لبم خشک و دیده تر دارد
امید وصل ز دل پرس و درد هجر زجان
که هر کسی ز غم خویشتن خبر دارد
#اثیر_اخسیکتی
امشب منم و وصال آن سرو بلند
کز لعل لبش چاشنئی یافته قند
ای شب اگرت هزار کارست مرو
وی صبح گرت هزار شادی است مخند
#اثیر_اخسیکتی(الواصل)
کز لعل لبش چاشنئی یافته قند
ای شب اگرت هزار کارست مرو
وی صبح گرت هزار شادی است مخند
#اثیر_اخسیکتی(الواصل)