معرفی عارفان
1.12K subscribers
32.8K photos
11.8K videos
3.18K files
2.7K links
چه گفتم در وفا افزا جفا و جور افزودی
جفا کن جور کن جانا،غلط گفتم خطا کردم

فیض
Download Telegram
به کجا روم زدستت که نميدهی مجالی
نه ره گریز دارم ، نه طریق آشنایی

سخنی بگوی بامن که چنان اسیرعشقم
که به خویشتن ندارم زوجودت اشتغالی

#سعدی

.
من کیم کاندیشهٔ تو هم نفس باشد مرا
یا تمنای وصال چون تو کس باشد مرا

هر زمان ز امید وصل تو دل خود خوش کنم
باز گویم نه چه جای این هوس باشد مرا

#سنایی

.
شبی دانم که در زندان هجران
سحرگاهم به گوش آید خطابی

که سعدی چون فراق ما کشیدی
نخواهی دید در دوزخ عذابی


#سعدی

.
ای وصالت آرزوی عاشقان
وی خیالت پیش روی عاشقان...

هر کجا کردم نظر بالا و پست
جلوه ای از روی زیبای تو هست...

#مولانا

.
انصاف بین که پای به دامن کشیده‌ام
با جامه‌ای که تا سر زانو نمی‌رسد

#قدسی‌مشهدی
تصحیح و تعلیقات محمد قهرمان

اگر گمان می‌بری
برخی چیز‌ها را
برای تو می‌نویسم
در اشتباهی،
همه‌چیز را
برای تو می‌نویسم...

#ایلهان_برک
ترجمه‌ی #علیرضا_شعبانی
چو بوی گل چنان برچیده دامن می کشد دامن
که دارند آرزوی گرد او دامانِ خاطر ها

نوذر پرنگ
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🔻 سه غزل ناب از سیدکریم امیری فیروزکوهی با صدای شاعر
انتشار برای نخستین بار در وب | از مجموعه پژوهشی چراغداران فکر و فرهنگ و دایرةالمعارف بزرگ صوتی ایران

مپسند که دور از تو برای تو بمیرم
صید تو شدم تا که به پای تو بمیرم

هر عضو ز اعضای تو غارتگر دلهاست
ای آفت جان بهر کجای تو بمیرم

گر عمر ابد خواهم از آنست که خواهم
آنقدر نمیرم که به جای تو بمیرم

با من همه لطف تو هم از روی عتابست
تا هم ز جفا، هم ز وفای تو بمیرم

آخر دل حساس ترا کُشت «امیرا»
ای کُشته احساس، برای تو بمیرم

سید کریم امیری فیروزکوهی شاعر و ادیب نامی معاصر، به سال 1288شمسی در فیروزکوه زاده شد. در هفت سالگی با پدرش به تهران رفت و همزمان با تحصیل در مدرسه به فراگرفتن ادب، منطق و فلسفه، کلام، فقه و اصول پرداخت. امیری از همان آغاز به موسیقی و شعر و ادب علاقه داشت و سرانجام همین راه را برگزید و در موسیقی و شعر به مرتبه والایی رسید. او بعدها تخلص امیر را اختیار کرد.
عزم آن دارم که امشب نیم مست
پای کوبان کوزهٔ دردی به دست

سر به بازار قلندر در نهم
پس به یک ساعت ببازم هرچه هست

تا کی از تزویر باشم خودنمای
تا کی از پندار باشم خودپرست

پردهٔ پندار می‌باید درید
توبهٔ زهاد می‌باید شکست

وقت آن آمد که دستی بر زنم
چند خواهم بودن آخر پای‌بست

ساقیا در ده شرابی دلگشای
هین که دل برخاست غم در سر نشست

تو بگردان دور تا ما مردوار
دور گردون زیر پای آریم پست

مشتری را خرقه از سر برکشیم
زهره را تا حشر گردانیم مست

پس چو عطار از جهت بیرون شویم
بی جهت در رقص آییم از الست

جناب عطار
کیست که در کوی تو فتنهٔ روی نیست
وز پی دیدار تو بر سر کوی تو نیست

فتنه به بازار عشق بر سر کار است از آنک
راستی کار او جز خم موی تو نیست

روی تو جان پرورد خوی تو خونم خورد
آه که خوی بدت در خور روی تو نیست

با غم هجران تو شادم ازیرا مرا
طاقت هجر تو هست طاقت خوی تو نیست

روی من از هیچ آب بهره ندارد از آنک
آب من از هیچ روی بابت جوی تو نیست

بوی تو باد آورد دشمن بادی از آنک
جان چو خاقانیی محرم بوی تو نیست

جناب خاقانی
کیست که در کوی تو فتنهٔ روی نیست
وز پی دیدار تو بر سر کوی تو نیست

فتنه به بازار عشق بر سر کار است از آنک
راستی کار او جز خم موی تو نیست

روی تو جان پرورد خوی تو خونم خورد
آه که خوی بدت در خور روی تو نیست

با غم هجران تو شادم ازیرا مرا
طاقت هجر تو هست طاقت خوی تو نیست

روی من از هیچ آب بهره ندارد از آنک
آب من از هیچ روی بابت جوی تو نیست

بوی تو باد آورد دشمن بادی از آنک
جان چو خاقانیی محرم بوی تو نیست

جناب خاقانی
Audio
کافی ست
صبح که چشمانت را باز می‌کنی
لبخندی بزنی جانم
صبح که جای خودش را دارد
ظهر و عصر و شب هم
بخیر می‌شود،،،

#محمد_خسروابادی





سلام و عرض ادب
حضور همه اساتید و دوستان فرهیخته و بزرگوارم
روزتون خوش
لحظه هاتون ناب


قطعه خاطره انگیز و زیبا
از اساتید درگذشته
استاد جواد معروفی و
استاد پرویز یاحقی
همراه لحظات خوش شما


🖤🖤
ای با من و پنهان چو دل
از دل سلامت می کنم

تو کعبه‌ای هر جا روم
قصد مقامت می کنم



#مولانای_جان
"در علو کوه فکرت کم نگر
  که یکی موجش کند زیر و زبر"

مثنوی_مولانادفترچهارم

به بلندی فکرت غره مشو. مبادا که
   ناگاه به نشیب و فراز زمانه از فایده
   افتد و بی ثمر گردد...
اگر در برادر خود عیب می بینی آن عیب در توست که درو می بینی!
عالم همچنین آیینه است نقش خود را درو می بینی

آن عیب را از خود جدا کن!
زیرا آنچ ازو می رنجی از خود می رنجی!

فیه ما فیه
نقل است که در بلخ قحطی عظیم بود، چنانکه یکدیگر می‌خوردند، غلامی دید در بازار شادمان و خندان. گفت: ای غلام، چه جای خرمی است؟ نبینی که خلق از گرسنگی چون اند؟
غلام گفت: مرا چه باک که من بنده کسی ام که وی را دهی است خاصه و چندین غله دارد. مرا گرسنه نگذارد.
شقیق آن جایگاه از دست برفت. گفت: الهی این غلام به خواجه ای که انبار داشته باشد چنین شاد باشد. تومالک الملوکی و روزی پذیرفته ما چرا اندوه خوریم؟
درحال از شغل دنیا رجوع کرد و توبة نصوح کرد و روی به راه حق نهاد و در توکل به حد کمال رسید. پیوسته گفتی: من شاگرد غلامی ام.

ذکر شقیق بلخی
در دفتر چهارم فردی از عیسی (ع) پرسید در سراسر هستی از همه چیز مشکل تر چیست؟
فرمودند: خشم خدا که انچنان مشکل است که دوزخ از ان به لرزه در می اید. ان فرد پرسید: چه چیز انسان را از این خشم در امان می دارد ؟ فرمودند: ترک خشم هنگام خشم.
اری فرو خوردن خشم خط امان ازخشم الهی است و هر ان که غیر ان کند امیدی به رحمت حق نخواهد داشت.
امیدوارم مهربانی بجای خشم در سراسر زندگی جایگزین گردد و ما نسبت به هم عشق ، محبت، و دوستی بیش از پیش ابراز کنیم چرا که هیچ عذابی بدتر دور بودن از اغوش گرم خداوند نیست.


گفت عیسی را یکی هشیار سر
چیست در هستی ز جمله صعب‌تر

گفتش ای جان صعب‌تر خشم خدا
که از آن دوزخ همی لرزد چو ما

گفت ازین خشم خدا چه بود امان
گفت ترک خشم خویش اندر زمان

پس عوان که معدن این خشم گشت
خشم زشتش از سبع هم در گذشت

چه امیدستش به رحمت جز مگر
باز گردد زان صفت آن بی‌هنر

گرچه عالم را ازیشان چاره نیست
این سخن اندر ضلال افکندنیست

چاره نبود هم جهان را از چمین
لیک نبود آن چمین ماء معین

مثنوی معنوی دفتر چهارم
Leily Va Majnoon
Moein @BestMusik
ترانه بسیار زیبا و خاطره انگیز
لیلی و مجنون
با صدای : معین
Dele Divooneh
Homeyra
ترانه بسیار زیبا و خاطره انگیز
دل دیوونه (دل دیوونه من هنوز در اشتباهه)
با صدای : حمیرا
هر جا که هستی حاضری
از دور در ما ناظری

شب خانه روشن می شود
چون یاد نامت می کنم


#مولانای_جان
"در علو کوه فکرت کم نگر
  که یکی موجش کند زیر و زبر"

#مثنوی_مولانادفترچهارم



📘به بلندی فکرت غره مشو. مبادا که
   ناگاه به نشیب و فراز زمانه از فایده
   افتد و بی ثمر گردد...