معرفی عارفان
1.25K subscribers
34.2K photos
12.4K videos
3.22K files
2.77K links
چه گفتم در وفا افزا جفا و جور افزودی
جفا کن جور کن جانا،غلط گفتم خطا کردم

فیض
Download Telegram
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
بهترین سخن آن است که مفید باشد، نه که بسیار. سخن اندک و مفید همچنان است که چراغی افروخته، چراغی ناافروخته را بوسه داد و رفت.

#فيه_ما_فيه
#مولانا
حق تعالی، فرعون را چهارصد سال عمر و ملک و پادشاهی و کامروایی داد. جمله حجاب بود که او را از حضرت حق دور می داشت. یک روزش بی مرادی و درد سر نداد تا نبادا که حق را یاد آرد.
گفت: «تو به مراد خود مشغول می باش و ما را یاد مکن. شبت خوش باد!»




#فيه_ما_فيه
نماز را قضا هست
حضور را قضا نیست.
#شمس_تبریزی


سؤال کرد که از نماز فاضل‌تر چه باشد، یک جواب آن‌که گفتیم جانِ نماز بِه از نماز مع تقریره، جواب دوم که ایمان بِه از نماز است زیرا نماز پنج وقت فریضه است و ایمان پیوسته، و نماز به عذری ساقط شود و رخصتِ تأخیز باشد...




#فيه_ما_فيه
تن همچون مریم است، و هریکی عیسی داریم: اگر ما را درد پیدا شود، عیسای ما بزاید، و اگر درد نباشد، عیسی، هم از آن راه نهانی که آمده، باز به اصل خود پیوندد – الا ما محروم مانیم و از او بی بهره.



#فيه_ما_فيه
تنِ ما مانند كندويى است
و در آن جا
موم و عسل،
عشقِ حق است.

#مولانا
#فيه ما فيه
يار خوش چيزی ‌ست،
زيرا كه يار از خيالِ يار قُوَّت می گيرد
و می ‌بالد و حيات می ‌گيرد.
چه عَجَب مي‌آيد مجنون را
خيالِ لـیـلـی قُوَّت می ‌داد و غذا شد؟
جایی كه خيالِ معشوقِ مَجازي را
اين قُوَّت و تاثير باشد كه يار او قُوَّت بخشد،
يارِ حقيقی را عجب می ‌داری كه قُوَّتش بخشد،
خيالِ او در صورت و غيبت؟
چه جایِ خيال است؟
آن خود جانِ حقيقت‌هاست.
آن را خيال نگويند.


#فيه_ما_فيه
☆☆☆

درداست كه آدمى را راهبر ست

در هر كارى كه هست تا او را درد آن كار و هوس و عشق آن كار در درون نخيزد او قصد آن كار نكند و آن كار بى درد ميسّر نشود خواه دنيا، خواه آخرت، خواه بازرگانى، خواه پادشاهى، خواه علم، خواه نجوم و غيره...
تا مريم را درد زِه پيدا نشد قصدِ آن درخت بخت نكرد؛ او را آن درد به درخت آوَرْد و درختِ خشك،ميوه دار شد.
تن همچون مريم‌ست و هر يكى عيسى داريم، اگر ما را درد پيدا شود عيسى ما بِزايد و اگر درد نباشد عيسى هم از آن راه نهانى كه آمد باز به اصل خود پيوندد الا ما محروم مانيم و از او بى بهره..



#فيه_ما_فيه
#مولانا
حکایات فیه ما فیه

یک نظر قهر حق بهتر از هزار لطف ظاهری دنیا

حکایت آورده‌اند که: عیسی عَلَیْهِ السَّلام در صحرایی می‌گردید. باران عظیم فرو گرفت، رفت در خانۀ سیَه گوش۱ در کُنجِ غاری پناه گرفت لحظه‌ای، تا باران منقطع گردد.
وحی آمد که: از خانۀ سیَه گوش بیرون رو که بچّگانِ او به سبب تو نمی‌آسایند.
ندا کرد که: یَا رَبِّ لِابْنِ اَوی مَأوَیً وَ لَیْسَ لِابْنِ مَرْیَمَ مَأْویً. گفت: فرزندِ سیَه گوش را پناه است و جای است و فرزند مریم را نه پناه است و نه جای است و نه خانه است و نه مقام است.
مولانا فرمود: اگر فرزندِ سیَه گوش را خانه است، امّا چنین معشوقی او را از خانه‌ای نمی‌راند، تو را چنین راننده‌ای هست، اگر تو را خانه نباشد، چه باک؟ که لُطفِ چنین راننده و لطفِ این خِلعَت که تو مخصوص شدی که تو را می‌رانَد، صدهزار هزار آسمان و زمین و دنیا و آخرت و عرش و کرسی می‌ارزد و افزون است و درگذشته است.

#فيه_ما_فيه




۱- درنده‌ای از سگ کوچک‌تر و از گربه بزرگ‌تر با گوش‌های سیاه

(هر قصه ای را مغزی هست. قصه را جهت آن مغز آورده‌اند بزرگان، نه از بهر دفع ملالت.
#شمس_تبریزی)
همه ی رنجها از آن خيزد كه چيزی خواهی و مُيسّر نشود.

چون نخواهی رنج نماند.

جوينده يابنده بود

خُنُك آن كه جوينده ی چيزی بوَد
كه آن چيز به جستن بیارزد

#فيه_ما_فيه
حکایات فیه ما فیه

یک نظر قهر حق بهتر از هزار لطف ظاهری دنیا

حکایت آورده‌اند که: عیسی عَلَیْهِ السَّلام در صحرایی می‌گردید. باران عظیم فرو گرفت، رفت در خانۀ سیَه گوش۱ در کُنجِ غاری پناه گرفت لحظه‌ای، تا باران منقطع گردد.
وحی آمد که: از خانۀ سیَه گوش بیرون رو که بچّگانِ او به سبب تو نمی‌آسایند.
ندا کرد که: یَا رَبِّ لِابْنِ اَوی مَأوَیً وَ لَیْسَ لِابْنِ مَرْیَمَ مَأْویً. گفت: فرزندِ سیَه گوش را پناه است و جای است و فرزند مریم را نه پناه است و نه جای است و نه خانه است و نه مقام است.
مولانا فرمود: اگر فرزندِ سیَه گوش را خانه است، امّا چنین معشوقی او را از خانه‌ای نمی‌راند، تو را چنین راننده‌ای هست، اگر تو را خانه نباشد، چه باک؟ که لُطفِ چنین راننده و لطفِ این خِلعَت که تو مخصوص شدی که تو را می‌رانَد، صدهزار هزار آسمان و زمین و دنیا و آخرت و عرش و کرسی می‌ارزد و افزون است و درگذشته است.

#فيه_ما_فيه




۱- درنده‌ای از سگ کوچک‌تر و از گربه بزرگ‌تر با گوش‌های سیاه

(هر قصه ای را مغزی هست. قصه را جهت آن مغز آورده‌اند بزرگان، نه از بهر دفع ملالت.
#شمس_تبریزی)