معرفی عارفان
1.26K subscribers
35.2K photos
13.1K videos
3.25K files
2.81K links
چه گفتم در وفا افزا جفا و جور افزودی
جفا کن جور کن جانا،غلط گفتم خطا کردم

فیض
Download Telegram
بزرگترین گناه بنام ایزد
نایْریکیهْ۱

هان پسرِ پاکزاد، بشنو از من‏
عزّتِ خود را و مُلک، می‌دان از زن‏

آنکه دو زن را ز بهرِ خویش روا دید
تربیتِ قرن راست قاتل و دشمن‏

بیش ز یک زن ز بهرِ مرد در این روز
روحِ وطن راست رنج و درد و زلیفن‏

ای‌که ز حرصت دو زن زبون و اسیرند
ای‌که دلت سخت‏تر ز سنگ و ز آهن‏

ظلم روا داری و هماره سرائی‏
قرآن آورده این طریقتِ متقن‏

ساحتِ حقّ را ز سنگ فتنه خبر نیست‏
شهوت در دست غیر داده فلاخن‏

وای بر آن مرد کز گنه نهراسد
نیکو داند هرآنچه زشت و فژاکن‏۲

وای بر آن سرزمین تیره که آنجا
کمتر ارزد زنی ز دانۀ ارزن‏

بیش ز یک مهر مر بسینه نگنجد
ار نبود دل سرای شهوت و ریمن‏۳

خاطر زن را ز جرم خدعه میازار
بادت زین جرم پاک دست و دامن

شرمت باد از زمان عصر و تمدّن‏
تربیت روز و وقت عهد روشن‏

ننگین آید بچشم اهل زمانه‏
کز تو رسد بر بچشم دانش سوزن‏

چشم مبادت بسوی پرتو یزدان‏
ار نزدایی ز خویش خوی هریمن‏

ای‌که زنی را رفیق عمر گزیدی‏
رسم وفادان و عهد و پیمان مشکن‏

مهر و وفا در جهان ودیعۀ حقّ است‏
لرزند از آن سپرغم و گل و لادن‏

خانۀ دل را بحرص و آز میالای‏
جهد کن این خار را ز بستان برکن‏

روی دو زن بینی و زیانش نبینی‏
پردۀ شهوت ز پیش چشم بیفکنن

لاجرم از برگزیدن زن دوّم‏
عشق زن بیش را بسوزی خرمن‏

عشق چه رو تابد از میانه و گردد دشمنی و کین و خدعه ظلمت افکن‏

تا که تو در خانه تخم کینه فشانی‏ سازی از خدعه و خیانت مخزن‏

پاید اوضاع ملک درهم و برهم‏
ماند بس کار و کوشش از سترون‏۴

خانه چو از عشق و مهر خالی‌ و عاری‌ست‏
خانه چو باشد سرای حیله و شیون‏

ملک از آن نیز بهره یابد و گردد
مأمن مشتی تباه طینت و رهزن‏

تا که در آن خاک مرد خویش پرستد
بیهده بهر نجات رنجه کند تن‏

تا منش و طبع دیو و غول بپاید
ماند ایران همی خرابه و گلخن‏

چشمۀ مهر است آشیانۀ مردم‏
تابد خورشید عشق از آن روزن‏

ار نَبُدی مهر این جهان بنمودی‏
تیره و تاریک و تار چون چَهِ بیژن‏

گردد از مهر و داد قوم سرافراز
آید زان استوار دوده و میهن‏۵

ازچه درآن ملک علم صنع‌ و ادب نیست‏
بهر چه بیغوله گشت خان و نشیمن‏

این‌همه خواری و بیکسی زکجا خاست‏
بهر چه کج کرده چون گدایانْ گردن‏

این نه‌ همان مرزوبوم هست که روزی‏
رشک ارم بود و جانفزای چو گلشن‏

اینک مشتی بخانمان بستیزند
مُشتی دیگر برهنه پای ببرزن‏

شهوتْ فرمانروا و حرصْ شده چیر
عشق نگونسار و مهر وارون گُرزن‏۶

این‌همه بیچارگی و خواری و پستی‏
مردِ دوزَن‌بُرده را بگیرد دامن‏

زانکه ورا دودمان چو دود سیه گشت‏ْ
زانکه ورا نیست مهر اینکه وایدن‏۷

لاجرم از کِشتِ خارْ خار زند سر
روید از تخم و کشتِ سوسنْ سوسن‏

نیکیْ آید ز نیکی و ز بدی بدْ
مهر دهد مهرْ بار و داشن داشن‏۸

پور میازار حال خویش از این بیش‏
چون شنوَد مردِ کَر نصیحتِ الکن.

#استادابراهیم‌پورداود
#استادپورداود
۱. nairikih=زناشویی
۲.پلید و چرکین.  ۳. چرکی و پلیدی
۴.عقیم. ه.خان و مان. ۶.تاج و دیهیم.
۷.اکنون. ۸.داد و دهش.

#علامه‌سیدحسن‌تقی‌زاده
#استاد‌سیدحسن‌تقی‌زاده
#تقی‌زاده #کاوه #ایران
#زن

کاوه؛ سالِ پنجم؛ شمارهٔ مسلسل ۴۷؛ شماره ۱۲؛ ۶ امردادماه قدیم ۱۲۹۰ یزدگردی، غره ربیع‌الثانی سنه ۱۳۳۹ه.ق، ۱۳ دسامبر فرنگی ۱۹۲۰ میلادی؛ بازچاپ ۱۳۶۱؛ نشر ویس.