معرفی عارفان
1.15K subscribers
33K photos
11.9K videos
3.19K files
2.72K links
چه گفتم در وفا افزا جفا و جور افزودی
جفا کن جور کن جانا،غلط گفتم خطا کردم

فیض
Download Telegram
باده‌ای داری خدایی
بس سبک خوار و لطیف

زان اگر خواهد بنوشد
روز صد خروار مست


#مولانای_جان
گفتم ای پیر! این چشمه زندگانی کجاست؟ گفت در ظلمات. اگر آن می‌طلبی خضروار، پای‌افزار در پای کن و راه توکل پیش گیر تا به ظلمات رسی. گفتم راه از کدام جانب است؟ گفت از هر طرف که روی. اگر راه روی، راه بری. گفتم نشان ظلمات چیست؟ گفت: سیاهی، و تو خود در ظلماتی اما تو نمی‌دانی. آن کس که این راه رود چون خود را در تاریکی بیند بداند که پیش از آن هم در تاریکی بوده است و هرگز روشنایی به چشم ندیده. پس اولین قدم رهروان این است و از اینجا ممکن بود که ترقی کند.


#شیخ_شهاب_الدین_سهروردی
انسان فرزانه کسی ست
که همچون طبیعت سود
می رساند؛
بدون انتظارِ سپاس.
کارها را به پایان می برد،
بدون ادعایِ برتری.
پیروز می شود،
بدون نمایشِ پیروزمندی...

لائوتسه
انوشیروان را معلمى بود.
روزى معلم او را بدون تقصیر بیازرد.
انوشیروان کینه او را به دل گرفت تا به پادشاهى رسید.
روزى او را طلبید و با تندى از او پرسید که چرا به من بى سبب ظلم نمودى ؟
معلم گفت : چون امید آن داشتم که بعد از پدر به پادشاهى برسى .
خواستم که تو را طعم ظلم بچشانم تا در ایام سلطنت به کسى ظلم ننمائى ...

امثال_و_حکم
#علی_اکبر_دهخدا
تو مَرو گر بِروی
جان مرا با خود بَر،
وَر مَرا می‌نبری با خود
از این خوان تو مَرو...

#مولانای_جان
#سعدی

چه خوش است در فراقی
همه عمر صـــــبر کردن
به امیــد آن که
به کف اوفتد وصالی

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌
سکه بر نقش نیکنامی بند
کز بلندی رسی به چرخ بلند

صحبتی جوی کز نکونامی
در تو‌آرد نکو سرانجامی

همنشینی که نافه بوی بود
خوبتر زانکه یاوه گوی بود

ای به یک هم نشست باید و بس
کافکند نام زشت بر صد کس

از در افتادن شکاری خام
سگ دیگر در اوفتند به دام

گوهر نیک را ز عقد مریز
وانکه بد گوهر است ازو بگریز

اصل بد با تو چون شود معطی
آن نخواندی که اصل لایقطی

بد گهر با کسی وفا نکند
اصل بد در خطا ،خطا نکند


هفت پیکر نظامی
طالع عیسیست علم و معرفت
طالع خر نیست ای تو خر صفت


علم و معرفت، طالع عیسی است ، طالعِ خر نیست، یعنی علم و معرفت حقیقی نصیب مسيح صفتان می شود نه حیوان سیر تان. ای که صفت خران را داری. یعنی نادانی.

نالهٔ خر بشنوی رحم آیدت
پس ندانی خر خری فرمایدت


چون بانگِ خر را می شنوی دلت به حال او می سوزد؛ ولی (ای خر صفت) نمی دانی که آن خر تو را به خر بودن فرمان می دهد. یعنی آن خر بر وجود تو مسلّط و حاکم است.

پس هرکس، دمادم به خواهش جسم پاسخ دهد، اسیر و بندهء او می شود. گویی که فرمانبردار خر شده است.

ناله خر: کنایه از خواهش های نفسانی و نیازهای جسمانی است.

رحم بر عیسی کن و بر خر مکن
طبع را بر عقل خود سرور مکن


تو باید بر عیسی رحم کنی نه بر خر، و مبادا غرایز حیوانی و نفسانی را بر عقلِ خود چیره و حاکم سازی. (بنابر این، به روح توجّه کن نه به جسم و غرایز حیوانی را بر عقل خود حاکم مساز)

طبع را هل تا بگرید زار زار
تو ازو بستان و وام جان گزار


بگذار که غرایز حیوانی، زار زار گریه کند. تو باید از خواسته های غرایز حیوانی بگیری و دَینِ روح خود را ادا کنی. در نتیجه، وامدار روحت نشوی. بنابراین لازم است که از خواهش های نفسانی بکاهی و به تقویت روح بپردازی .

شرح مثنوی
ای درویش!
جمله خلقِ عالم، همه‌روز در خیال و پندارند که مگر وجودی دارند و به‌کاری مشغول و طلب مقصودی می‌کنند و …؛    نمی‌دانند که:
"جز خدای‌تعالى هیچ‌ چیز و هیچ‌ کس را وجود نیست و نبوده و نخواهد بود، خداست که همیشه موجود بوده و هست و خواهد بود."
اگر فهم نکردی روشن‌تر بگویم:

بدان‌که اگر کسی از موم  صد چیز بسازد، به‌ضرورت صد شکل و صد اسم پدید آید، و در هر شکلی چندین اسامی دیگر باشد. اما عاقل داند که غیر موم چیز دیگری موجود نیست و این‌ جملهٔ اسامی که پیدا آمده، اسامی موم است. که این فقط موم بود که به‌جهات مختلف و به‌اضافات و اعتبارات آمده است.

با خودی کفر و بیخودی دین است
هر چه گفتیـم، مغـز آن این است

#عزیزالدین‌_نسفی
کشف‌الحقایق
خیلی باید مطالعه کنیم تا بدانیم که هیچ نمی دانیم.
                    #مونتسکیو

                 و به قول حافظ:
شرح مجموعه گل مرغ سحر داند و بس
که نه هر کو ورقی خواند معانی دانست
#حکایت

     جوانی چست، لطیف، خندان، شیری‌زبان در حلقه‌ی 
    عشرت ما بود که در دلش از هیچ نوعی غم نیامدی و
    لب از خنده فراهم.
     روزگاری برآمد که اتفاق ملاقات نیوفتاد، بعد از آن
     دیدمش زن خواسته و فرزندان خاسته و بیخ نشاطش
     بریده و گل هوس پژمرده.
      پرسیدمش: چه‌گونه‌ای؟ چه حالتست؟
     گفت: تا کودکان بیاوردم دگر کودکی نکردم.

           چون پیر شدی ز کودکی دست بدار
           بازی و ظرافت به جوانان بگذار

           طرب نوجوان ز پیر مجوی
           که دگر ناید آب رفته به جوی

           دور جوانی به شد از دست من
           آه و دریغ آن زمن دل فروز

          پیر زنی موی سیه کرده بود
          گفتم ای مامک دیرینه روز

          موی به تلبیس سیه کرده گیر
         راست نخواهد شدن این پشت کوز

   #گلستان
   #سعدی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
در طریق عشقبازی
امن و آسایش بلاست
ریش باد آن دل
که با درد تو خواهد مرهمی...

حافظ
استاد محمدرضا شجریان
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
شهرام ناظری

ما درس سحر در ره میخانه نهادیم
محصول دعا در ره جانانه نهادیم
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
در دهر هر آن‌که نیم‌نانی دارد

از بهر نشست آشیانی دارد

نه خادم کس بود نه مخدوم کسی

گو شاد بزی که خوش‌جهانی دارد


خیام
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
مخلوق
گوگوش
ترانه‌سرا: منصور تهرانی
آهنگساز: حسن شماعی‌زاده


آیدای نازنین و گرامی من...!
روزی که بتوانم آن چشم ها را از خنده ی شادی و نیک بختی سرشار
ببینم، همه ی جهان را صاحب شده ام.

احمدشاملو
"کتاب: مثل خون در رگ های من "


تشنگی بود و گشنگی،
و میوه بودی تو.
غم بود و خرابه‌ها،
و معجزه بودی تو.

پابلو نرودا
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
دنیا گذران است به هر بیش و کمی
خواهیش به شادی گذران خواه به غمی

زین منزلت البته همی باید رفت
خواهی به هزار سال و خواهی به دمی
کی بهتر از تو
عارف
گرامی ترین و زیباترین چیزها در جهان
نه دیده می شوند
و نه حتی لمس می شوند ،آنها را تنها باید در
دل حس کرد
#مولانا
ماییم مست و سرگران فارغ ز کار دیگران
عالم اگر برهم رود عشق تو را بادا بقا

عشق تو کف برهم زند صد عالم دیگر کند
صد قرن نو پیدا شود بیرون ز افلاک و خلا
#مولانای_جان

ای عشق خندان همچو گل
وی خوش نظر چون عقل کل

خورشید را درکش به جل
ای شهسوار هل اتی
رو تو جباری رها کن
خاک شو تا بنگری

ذره ذره خاک را
از خالق جبار مست

#مولانای_جان
سینوهه  پزشک فرعون می گوید مردم  در هر  عصر و زمانی  زیاد تغییر ی نمی کنند  تنها ظاهر(موی سر  و صورت) و شیوه لباس پوشیدن آنهاست  که تغییر می کند.