معرفی عارفان
1.21K subscribers
33.7K photos
12.1K videos
3.21K files
2.75K links
چه گفتم در وفا افزا جفا و جور افزودی
جفا کن جور کن جانا،غلط گفتم خطا کردم

فیض
Download Telegram
.
تا کی در آرزوی تو گردیم کو بکوی؟
تا کی بجستجوی تو گردیم در بدر؟

جان می کنیم و یار زما بی خبر هنوز
خواهیم مردن از غم او، تا شود خبر


#هلالی_جغتایی
چه خوش باشد که ما
در گوشه‌ای باشیم و او با ما...

#هلالی_جغتایی
چو از شوق تو یک شب خواب در چشمم نمی آید

اجازت ده که : شبها گرد کویت پاسبان باشم

غم هجر تو دارم، یک زمان از وصل شادم کن

چه باشد غم برآید، من زمانی شادمان باشم؟


#هلالی_جغتایی
تعجب چیست
گر من در وصالش فارغم از گل

کسی را پیش یوسف
یاد پیراهن نمی‌آید

#هلالی_جغتایی
دوستان، عاشقم و عاشق زارم، چه کنم؟

چاره صبرست، ولی صبر ندارم، چه کنم؟

ای طبیب، این همه زحمت مکش و رنج مبر

زار میمیرم، اگر جان نسپارم چه کنم؟

#هلالی_جغتایی
دلا، صبری کن و زین سان مرو هر دم بکوی او

کزین بی طاقتی آخر تو رسوا می شوی، من هم

#هلالی_جغتایی
دوش پیمانه تهی آمدم از می خانه
کاشکی! پر شود امروز مرا پیمانه

بعد مردن اگر از قالب من خشت زنند
آیم و باز شوم خشت در می خانه

خواستم کین دل سودا زده عاقل گردد
وه! که عاقل نشد و ساخت مرا دیوانه

#هلالی_جغتایی
جان خوشست، اما نمیخواهم که: جان گویم ترا
خواهم از جان خوشتری باشد، که آن گویم ترا

من چه گویم کانچنان باشد که حد حسن تست؟
هم تو خود فرماکه: چونی، تا چنان گویم ترا

جان من، با آنکه خاص از بهر کشتن آمدی
ساعتی بنشین، که عمر جاودان گویم ترا

تا رقیبان را نبینم خوشدل از غمهای خویش
از تو بینم جور و با خود مهربان گویم ترا

بسکه میخواهم که باشم با تو در گفت و شنود
یک سخن گر بشنوم، صد داستان گویم ترا

قصه دشوار خود پیش تو گفتن مشکلست
مشکلی دارم، نمیدانم چه سان گویم ترا؟

هر کجا رفتی، هلالی، عاقبت رسوا شدی
جای آن دارد که: رسوای جهان گویم ترا

#هلالی_جغتایی
ای گل تازه که دیر آمده‌ای پیش نظر
زود مگذر که تماشای بهار تو کنم

#هلالی_جغتایی
ترک یاری کردی و من همچنان یارم تو را
دشمن جانی و از جان دوست‌تر دارم تو را

گر به صد خار جفا آزرده سازی خاطرم
خاطر نازک به برگ گل نیازارم تو را

قصد جان کردی که یعنی دست کوته کن ز من
جان به کف بگذارم و از دست نگذارم تو را

گر برون آرند جانم را ز خلوتگاه دل
نیست ممکن، جان من، کز دل برون آرم تو را

یک دو روزی صبر کن، ای جانِ بر لب آمده
زانکه خواهم در حضور دوست بسپارم تو را

این چنین کز صوت مطرب، بزمِ عیشت پُر صداست
مشکل آگاهی رسد از ناله‌ی زارم تو را

گفته‌ای، خواهم هلالی را به کام دشمنان
این سزای من که با خود دوست می‌دارم تو را.

#هلالی_جغتایی

📚 دیوان هلالی جغتایی
تصحیح، مقابله و مقدمه: سعید نفیسی
ناشر: سنایی ۱۳۶۸
غزلیات، ص ۳