This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
قطعه
#ساقی_نامه
آواز:
استاد #محمدرضا_شجریان
عود:
استاد #منصور_نریمان
کمانچه:
استاد #کامران_داروغه
نی:
استاد #محمد_موسوی
تنبک:
#محمود_فرهمند
#ساقی_نامه
آواز:
استاد #محمدرضا_شجریان
عود:
استاد #منصور_نریمان
کمانچه:
استاد #کامران_داروغه
نی:
استاد #محمد_موسوی
تنبک:
#محمود_فرهمند
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
قدح بس که گردیده بر روی دست
شده سبحهای بهرِ رندانِ مست
گروهی در او زآبِ آتشفروز
در آتشپرستی همه عینِ سوز
گذشته به عرفان ز ما و منی
محبّتصفت دشمنِ دشمنی
چو صورت در آیینه بیاختیار
چو تصویرِ در آب بیاعتبار
رضاجوی مانندِ طاعت همه
تسلّی به سانِ قناعت همه
دلا گر دهد دست، ازین جام گیر
وزان پس چو لایِ میْ آرام گیر
گرت لطفِ ساقی شود دستگیر
قدحوار سر در کفِ دست گیر
بیا ساقی آن نوشدارویِ راز
که عاقلگداز است و دیوانهساز
به من ده که از عقل مجنون شوم
ز زنجیرِ اندیشه بیرون شوم
به من ده که لاجرعهاش درکشم
لباسِ جنون را ز سر بر کشم
#درویش_مسکینی
#ساقی_نامه
شده سبحهای بهرِ رندانِ مست
گروهی در او زآبِ آتشفروز
در آتشپرستی همه عینِ سوز
گذشته به عرفان ز ما و منی
محبّتصفت دشمنِ دشمنی
چو صورت در آیینه بیاختیار
چو تصویرِ در آب بیاعتبار
رضاجوی مانندِ طاعت همه
تسلّی به سانِ قناعت همه
دلا گر دهد دست، ازین جام گیر
وزان پس چو لایِ میْ آرام گیر
گرت لطفِ ساقی شود دستگیر
قدحوار سر در کفِ دست گیر
بیا ساقی آن نوشدارویِ راز
که عاقلگداز است و دیوانهساز
به من ده که از عقل مجنون شوم
ز زنجیرِ اندیشه بیرون شوم
به من ده که لاجرعهاش درکشم
لباسِ جنون را ز سر بر کشم
#درویش_مسکینی
#ساقی_نامه
الهی به مسٖتان میخانهات
بعقل آفرینان دیوانهات
به دردی کش لجهٔ کبریا
که آمد به شأنش فرود انّما
به درّی که عرش است او را صدف
به ساقی کوثر، به شاه نجف
به نور دل صبح خیزان عشق
ز شادی به انده گریزان عشق
به رندان سر مست آگاه دل
که هرگز نرفتند جز راه دل
به اندهپرستان بی پا و سر
به شادی فروشان بی شور و شر
کزان خوبرو، چشم بد دور باد
غلط دور گفتم که خود کور باد
#رضیالدین_آرتیمانی
#ساقی_نامه
بعقل آفرینان دیوانهات
به دردی کش لجهٔ کبریا
که آمد به شأنش فرود انّما
به درّی که عرش است او را صدف
به ساقی کوثر، به شاه نجف
به نور دل صبح خیزان عشق
ز شادی به انده گریزان عشق
به رندان سر مست آگاه دل
که هرگز نرفتند جز راه دل
به اندهپرستان بی پا و سر
به شادی فروشان بی شور و شر
کزان خوبرو، چشم بد دور باد
غلط دور گفتم که خود کور باد
#رضیالدین_آرتیمانی
#ساقی_نامه
#ساقی_نامه
رفیقان قدر یکدیگر بدانید
چو معلوم است شرح از بر مخوانید
مقالات نصیحت گو همین است
که سنگانداز هجران در کمین است
حضرت_حافظ
رفیقان قدر یکدیگر بدانید
چو معلوم است شرح از بر مخوانید
مقالات نصیحت گو همین است
که سنگانداز هجران در کمین است
حضرت_حافظ
#مولانا
#ساقی
من از کجا پند از کجا، باده بگردان ساقیا
آن جام جان افزای را، برریز بر جان ساقیا
بر دست من نِه جام جان، ای دستگیر عاشقان
دور از لب بیگانگان، پیش آر پنهان ساقیا
نانی بده نان خواره را، آن طامع بیچاره را
آن عاشق نانباره را، کنجی بخسبان ساقیا
ای جانِ جانِ جانِ جان، ما نامدیم از بهر نان
برجَه گدارویی مکن، در بزم سلطان ساقیا
اول بگیر آن جامِ مِه، بر کفهٔ آن پیر نِه
چون مست گردد پیر ده، رو سوی مستان ساقیا
رو سخت کن ای مرتجا، مست از کجا شرم از کجا
ور شرم داری، یک قدح بر شرم افشان ساقیا
برخیز ای ساقی بیا، ای دشمن شرم و حیا
تا بخت ما خندان شود، پیش آی خندان ساقیا
#ساقی
من از کجا پند از کجا، باده بگردان ساقیا
آن جام جان افزای را، برریز بر جان ساقیا
بر دست من نِه جام جان، ای دستگیر عاشقان
دور از لب بیگانگان، پیش آر پنهان ساقیا
نانی بده نان خواره را، آن طامع بیچاره را
آن عاشق نانباره را، کنجی بخسبان ساقیا
ای جانِ جانِ جانِ جان، ما نامدیم از بهر نان
برجَه گدارویی مکن، در بزم سلطان ساقیا
اول بگیر آن جامِ مِه، بر کفهٔ آن پیر نِه
چون مست گردد پیر ده، رو سوی مستان ساقیا
رو سخت کن ای مرتجا، مست از کجا شرم از کجا
ور شرم داری، یک قدح بر شرم افشان ساقیا
برخیز ای ساقی بیا، ای دشمن شرم و حیا
تا بخت ما خندان شود، پیش آی خندان ساقیا
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
هر چند بهشت صد کرامت دارد
مرغ و می و حور سرو قامت دارد
#ساقی بده این باده گلرنگ به نقد
کآن نسیهء او سر به قیامت دارد
#عبید_زاکانی
آواز استاد جان شجریان💠
مرغ و می و حور سرو قامت دارد
#ساقی بده این باده گلرنگ به نقد
کآن نسیهء او سر به قیامت دارد
#عبید_زاکانی
آواز استاد جان شجریان💠
Audio
#موسیقی_عرفانی
#ساقی_بده_شرابی
#تورج_زاهدی
گفتی چه کسی در چه خیالی به کجایی
بیتاب توأم ، محو توأم ، خانه خرابم
#بیدل_دهلوی
#ساقی_بده_شرابی
#تورج_زاهدی
گفتی چه کسی در چه خیالی به کجایی
بیتاب توأم ، محو توأم ، خانه خرابم
#بیدل_دهلوی
#ساقی_نامه ی #حافظ، سراسر ستایش شادی و امید و زندگی است. مردمان را به سوی فرهنگ عالی و انسانی باستانی ایرانیان فرا می خواند.
#ساقی_نامه، سلامی است از ژرفای جان #حافظ، به انسان و فرهنگ انسانی. سلامی است به جم و کیخسرو که به باور حافظ ،نگهبانان صلح و آزادی و عدالت در جهان بوده اند.
#حافظ ، رندانه بر ستم و سیاهی می تازد و رسوایشان می سازد و این شیوه در ساقی نامه نیز دیده می شود.
#ساقی همان پیر خرابات و خرابات همان دبستان آیین های کهن ایرانی و مرکز خور یا خورشید است. حافظ از انسان ها می خواهد که انسانیت و برادری و برابری را پرچم خویش سازند.
دیر مغان ، همان جان و دل انسان است. و حافظ ما را فرا می خواند تا به سوی شرابخانه ی شادی و آزادی بشتابیم و گل برافشانیم و می در ساغر اندازیم تا:
فلک را سقف بشکافیم و طرحی نو دراندازیم!
#ساقی_نامه، سلامی است از ژرفای جان #حافظ، به انسان و فرهنگ انسانی. سلامی است به جم و کیخسرو که به باور حافظ ،نگهبانان صلح و آزادی و عدالت در جهان بوده اند.
#حافظ ، رندانه بر ستم و سیاهی می تازد و رسوایشان می سازد و این شیوه در ساقی نامه نیز دیده می شود.
#ساقی همان پیر خرابات و خرابات همان دبستان آیین های کهن ایرانی و مرکز خور یا خورشید است. حافظ از انسان ها می خواهد که انسانیت و برادری و برابری را پرچم خویش سازند.
دیر مغان ، همان جان و دل انسان است. و حافظ ما را فرا می خواند تا به سوی شرابخانه ی شادی و آزادی بشتابیم و گل برافشانیم و می در ساغر اندازیم تا:
فلک را سقف بشکافیم و طرحی نو دراندازیم!
گر ، به راهِ عشق ، همراهم شَوی ،
رهسپارِ قلبِ پُر آهم شَوی ،
خود ببینی ، فرقِ عقل و عشق چیست ،
عقل ،،، همراه و رفیقِ عشق نیست ،
#سید_محمدرضا_شمس ( #ساقی )
رهسپارِ قلبِ پُر آهم شَوی ،
خود ببینی ، فرقِ عقل و عشق چیست ،
عقل ،،، همراه و رفیقِ عشق نیست ،
#سید_محمدرضا_شمس ( #ساقی )
مستیِ ما ، مستی از هر جام ، نیست ،
مست گشتن ، کارِ هر بدنام ، نیست ،
ما ، ز جامِ عشق ، مستی میکنیم ،
خویش را ، فارغ ز هستی میکنیم ،
#سید_محمدرضا_شمس ( #ساقی )
مست گشتن ، کارِ هر بدنام ، نیست ،
ما ، ز جامِ عشق ، مستی میکنیم ،
خویش را ، فارغ ز هستی میکنیم ،
#سید_محمدرضا_شمس ( #ساقی )
معرفی عارفان
چونکه ، ما مستیم و ، از هستی ، تُهی ، کِی شود هستی به مستی منتهی؟ ، #سید_محمدرضا_شمس ( #ساقی )
مست ، یعنی : عاشقی بی قید و بند ،
فارغ از بود و نبود و چون و چند ،
چون و چند ، از ابلهی آید میان ،
در طریقِ عاشقی ، کی میتوان؟ ،
#سید_محمدرضا_شمس ( #ساقی )
فارغ از بود و نبود و چون و چند ،
چون و چند ، از ابلهی آید میان ،
در طریقِ عاشقی ، کی میتوان؟ ،
#سید_محمدرضا_شمس ( #ساقی )