معرفی عارفان
1.11K subscribers
32.7K photos
11.8K videos
3.18K files
2.68K links
چه گفتم در وفا افزا جفا و جور افزودی
جفا کن جور کن جانا،غلط گفتم خطا کردم

فیض
Download Telegram
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM



گر تو پنداری به حسن تو نگاری هست نیست
ور تو پنداری مرا بی‌تو قراری هست  نیست

ور تو گویی چرخ می‌گردد به  کار نیک و بد
چرخ را جز خدمت خاک تو کاری هست نیست


 
#حضرت_عشق_مولانا
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM



ما از آن سوختگانیم که از لذت سوز

آبِ حیوان بِهِلَند و پِیِ آذر گیرند


#حضرت_عشق_مولانا



مست و خوشی باده کجا خورده‌ای؟
این مه نو چیست که آورده‌ای؟

ساغر شاهانه گرفتی به کف
گلشکر نادره پرورده‌ای

پردهٔ ناموس کی خواهی درید؟
کآفت عقل و ادب و پرده‌ای

می‌شکفد از نظرت باغ دل
ای که بهار دل افسرده‌ای

آتش در ملک سلیمان زدی
ای که تو موری بنیازرده‌ای

در سفر ای شاه سبک روح من
زیر قدم چشم و دل اسپرده‌ای

دارد خوبی و کشی بی‌شمار
روی کسی کش بک اشمرده‌ای

بنده کن هر دل آزاده‌ای
زنده کن هر بدن مرده‌ای

می‌کندت لابه و دریوزه جان
جان ببر آنجا که دلم برده‌ای

جان دو صد قرن در انگشت تست
چونت بگویم؟! که توده مرده‌ای

بس کن تا مطرب و ساقی شود
آنکه می از باغ وی افشرده‌ای


#حضرت_عشق_مولانا
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM



درختی که به هر سوت هزاران سایه‌ست
سایه‌ها را بنواز و مبر از گوهر خویش

سایه‌ها را همه پنهان کن و فانی در نور
برگشا طلعت خورشیدرخ انور خویش


#حضرت_عشق_مولانا
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM



این جهان یک فکرتست از عقل کل

عقل چون شاهست و صورتها رسل


#حضرت_عشق_مولانا
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM



چراغ است این دل بیدار به زیر دامنش می‌دار

از این باد و هوا بگذر هوایش شور و شر دارد


#حضرت_عشق_مولانا
آمده‌ام که سر نهم عشق تو را به سر برم
ور تو بگویی‌ام که نی، نی شکنم شکر برم!


آمده‌ام چو عقل و جان از همه دیده‌ها نهان
تا سوی جان و دیدگان مشعلۀ نظر برم


آمده‌ام که ره زنم، بر سر گنج شه زنم
آمده‌ام که زر برم، زر نبرم، خبر برم


گر شکند دل مرا جان بدهم به دل‌شکن
گر ز سرم کله برد، من ز میان کمر برم


اوست نشسته در نظر، من به کجا نظر کنم؟
اوست گرفته شهر دل، من به کجا سفر برم؟


آن‌که ز زخم تیر او کوه شکاف می‌کند
پیشِ گشادِ تیر او وای اگر سپر برم


گفتم آفتاب را: گر ببری تو تاب خود،
تاب تو را چو تب کند! گفت: بلی اگر برم


آن‌که ز تاب روی او نور صفا به دل کشد
وآن‌که ز جوی حسن او آب سوی جگر برم


در هوس خیال او همچو خیال گشته‌ام
وز سر رَشک نام او، نام رخ قمر برم


این غزلم جواب آن باده که داشت پیش من
گفت: بخور نمی‌خوری پیش کسی دگر برم!


#حضرت_عشق_مولانا
کآن جا که تویی
خانه شود
گلشن و صحرا

#حضرت_عشق_مولانا
هستی اثری ز نرگس مست تو بود
آب رخ نیستی هم از هست تو بود

گفتم که مگر دست کسی در تو رسد
چون به دیدم که خود همه دست تو بود

#حضرت_عشق_مولانا
هر روز بنو برآید آن دلبر عشق
در گردن ما درافکند دفتر عشق

این خار از آن نهاد حق بر در عشق
تا دور شود هرکه ندارد سر عشق

#حضرت_عشق_مولانا