معرفی عارفان
1.26K subscribers
34.9K photos
12.8K videos
3.24K files
2.8K links
چه گفتم در وفا افزا جفا و جور افزودی
جفا کن جور کن جانا،غلط گفتم خطا کردم

فیض
Download Telegram
نارسایی باده ما را ز دوران مانع است
گر حصاری در خم تن چون فلاطونیم ما

چشمه کوثر نمی سازد دل ما را خنک
تشنه بوسی از آن لبهای میگونیم ما

#صائب_تبریزی
از حجاب عشق نتوانیم بالا کرد سر
در تماشاگاه لیلی بید مجنونیم ما

شکوه ما نعل وارونی است از بیداد چرخ
ورنه از غمخانه افلاک بیرونیم ما

#صائب_تبریزی
در وجود خاکسار ما به چشم کم مبین
کز سویدا نقطه پرگار گردونیم ما

چون صدف گر آبرو را با گهر سودا کنیم
پیش طبع بی نیاز خویش مغبونیم ما

#صائب_تبریزی
اگر چه در دو عالم نیست میدان جنون ما

همان بی طاقتی صحرا به صحرا می برد ما را

#صائب_تبریزی
چشم عاشق خاک کوی دلستان بیند به خواب

هر چه هر کس در نظر دارد، همان بیند به خواب

گل که در بیداری دولت غم بلبل نخورد

ناله مستانه اش را در خزان بیند به خواب

#صائب_تبریزی
مهـــر را در چشم تنگ ذره نور دیگرست
بحـر را در تنگنای قطـــره شور دیگرست

هرسیه چشمی چوآهو کی کندمارا شکار؟
چشم لیلی دیده ما را، غــــرور دیگرست

#صائب_تبریزی
چه خوش است ناله من به نوا رسیده باشد
دل پاشکسته من به دوا رسیده باشد

نفس آن زمان بر آرم به فراغت از ته دل
که غبار هستی من به هوا رسیده باشد

همه روز بیقرام همه شب در انتظارم
که دل رمیده من به کجا رسیده باشد

به کسی بود مسلم سفر دیار وحدت
که درون خانه باشد همه جا رسیده باشد

پر جبرئیل اینجا گره شکست دارد
به دلیل عقل زاهد به کجا رسیده باشد

اثر جمال یوسف ز جبین گرگ تابد
واگر آبگینه دل به صفا رسیده باشد

به کجا رسیده باشد تک و پوی عقل ناقص
چو به کنه رای کوری ز عصا رسیده باشد

کسی آگهست صائب زتب نهانی من
که به مغز استخوانها چو هما رسیده باشد

#صائب_تبریزی

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌.
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🍂 🍂🍂


سربهم آورده دیدم برگهای غنچه را
اجتماع دوستان یکدلم آمد به یاد

نیست صائب کمتر از منزل حضور راه عشق
کافرم در راه اگر از منزلم آمد به یاد


#صائب_تبریزی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
نمی‌دانم که را دیـدم
             که از خود می‌رود هوشم

             جنون آهســـته می‌گوید
             «مبارک باد» در گوشم

#صائب_تبریزی
🕊
🍀

یک بار بی خبر به شبستان من درآ
چون بوی گل، نهفته به این انجمن درآ

از دوریت چو شام غریبان گرفته‌ایم
از در گشاده‌روی چو صبح وطن درآ

مانند شمع، جامهٔ فانوس شرم را
بیرون در گذار و به این انجمن درآ

دست و دلم ز دیدنت از کار رفته است
بند قبا گشوده به آغوش من درآ

آیینه را ز صحبت طوطی گزیر نیست
ای سنگدل به صائب شیرین‌سخن درآ


#صائب_تبریزی