معرفی عارفان
1.19K subscribers
33.4K photos
12K videos
3.2K files
2.73K links
چه گفتم در وفا افزا جفا و جور افزودی
جفا کن جور کن جانا،غلط گفتم خطا کردم

فیض
Download Telegram
تو شمع مجلس افروزی ، من سرگشته پروانه
مرا آتش به جان زن دیگران را خانه روشن کن

وحشی بافقی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
دو درس زیبا از این تصویر👆

۱. در اوج شکست و نا امیدی
هم باید امید به گشایش داشت

۲. با تکبر و خودخواهی آنچه
که داری از دست خواهی داد
خجل شدم ز جوانی که زندگانی نیست
به زندگانی من فرصت جوانی نیست

من از دو روزه هستی به جان شدم بیزار
خدای شکر که این عمر جاودانی نیست

همه بگریه ابر سیه گشودم چشم
دراین افق که فروغی ز شادمانی نیست

به غصه بلکه به تدریج انتحار کنم
دریغ و درد که این انتحار آنی نیست

نه من به سیلی خود سرخ میکنم رخ و بس
به بزم ما رخی از باده ارغوانی نیست

ببین به جلد سگ پاسبان چه گرگانند
به جان خواجه که این شیوه شبانی نیست

ز بلبل چمن طبع #شهریار افسوس
که از خزان گلشن شور نغمه خوانی نیست
دو زلفانت (بود) تار ربابم
چه میخواهی ازین حال خرابم

ته که با مو سر یاری نداری
چرا هر نیمه شو آیی بخوابم


بابا طاهر
شجریان
ما زیر هفت پرده می ناب می‌کشیم
خون می‌خوریم و دست و دهن آب می‌کشیم

برخلق روشن است همه راز ما چو روز
جامی چو آفتاب به مهتاب می‌کشیم

در مسجدیم و طاعت میخانه شغل ماست
جامی به طاق ابروی محراب می‌کشیم

هرکس که بود، شد به خسی شکرگوی بحر
ما انتظار گوهر نایاب می‌کشیم

بر یاد او، به نیت او، بر خیال اوست
گر زهر و گر شراب، و گر آب می‌کشیم

طالب_آملی
شمس و خدمت به آگاهی

چون گفتنی باشد و همه عالم از ریش من درآویزد که مگر نگویم, می‌گویم.... اگر چه بعد از هزار سال_ باشد که این سخن من بدان کس برسد که من خواسته باشم.


مقالات شمس
عشق در بند آورد عقل تو را

تا نماند در دلت چون و چرا

عشق اگر در سينه داری الصلا

پای نِه در وادی فقر و فنا

عاشق و ديوانه و بی خويش باش

در صف آزادگان درويش باش...

حضرت مولانا...
گفتم که روی خوبت از من چرا نهان است
گفتا تو خود حجابی ورنه رخم عیان است

گفتم که از که پرسم جانا نشان کویت
گفتا نشان چه پرسی آن کوی بی نشان است

# فیض_کاشانی
دلا در عاشقی ثابت قدم باش
که در این رَه نباشد کار بی اجر
من از رندی نخواهم کرد توبه
و لو آذَیتَنی بِالهَجرِ و الحَجر = ( یعنی اگر مرا با سنگ و نیز دوری آزرده سازی)
حافظ
صوفی نهاد دام و سر حقه باز کرد
بنیاد مکر با فلک حقه باز کرد
بازی چرخ بشکندش بیضه در کلاه
زیرا که عرض شعبده با اهل راز کرد
ساقی بیا که شاهد رعنای صوفیان
دیگر به جلوه آمد و آغاز ناز کرد
این مطرب از کجاست که ساز عراق ساخت
و آهنگ بازگشت به راه حجاز کرد
ای دل بیا که ما به پناه خدا رویم
زان چه آستین کوته و دست دراز کرد
صنعت مکن که هر که محبت نه راست باخت
عشقش به روی دل در معنی فراز کرد
فردا که پیشگاه حقیقت شود پدید
شرمنده ره روی که عمل بر مجاز کرد
ای کبک خوش خرام کجا می‌روی بایست
غره مشو که گربه زاهد نماز کرد
حافظ مکن ملامت رندان که در ازل
ما را خدا ز زهد ریا بی‌نیاز کرد

حافظ
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM



من ره نمی‌برم مگر آن جا که کوی دوست
من سر نمی‌نهم مگر آن جا که پای یار

گفتی هوای باغ در ایام گل خوشست
ما را به در نمی‌رود از سر هوای یار

بستان بی
مشاهده دیدن مجاهده‌ست
ور صد درخت گل بنشانی به جای یار

ای باد اگر به گلشن روحانیان روی
یار قدیم را برسانی دعای یار

ما را ز درد عشق تو با کس حدیث نیست
هم پیش یار گفته شود ماجرای یار


#حضرت_سعدی
۞آیه‌گرافی

هر کار نیکی که پیشتر برای خود بفرستید، آن را در نزد خدا خواهید یافت.

سوره_بقره
| آیه ۱۱۰
از بس غمِ عشقِ ماهرویان خوردیم
آخر به هزار گونه حسرت مردیم
عالم پس ازاین تمام شادیست که ما
غمهای زمانه جمله با خود بردیم

لاادری/نوادر صفحه ۲۱۱
هر کس حرام گفت حلالش نمی کنم
با چون تویی نشستن و خوردن شراب را

لاادری
دنیا که گرفت در دل و جان جایت
آن را به کسی ده که بگیرد دستت

المشکول
انکه بی باده کند جان مرا مست کجاست

وانکه بیرون کند از جان و دلم دست کجاست

#مولانای_جان
زنـدگــی یــعنـی همیـــــــن پــروازهــا

صبـــح هـا، لبـخند هـا، آوازهـــا

#مولانای_جان
هیبتِ بازاست برکبکِ نجیب
مرمگس رانیست زآن هیبت نصیب
زآنکه نبود بازصیّادِ مگس
عنکبوتان می مگس گیرندوبس

(مثنوی معنوی)

#مولانای_جان
جام و شراب و ساقی ، معشوق و عشق و عاشق
هر سه یکیست اینجا ، این قول عاشقان است
دیدیم نعمت اللّه ، سرمست در خرابات
میخانه در گشاده ، سرحلقەی مغان است

شاه نعمت الله ولی
نی با تو دمی نشستنم سامانست
نی بیتو دمی زیستنم امکانست

اندیشه در این واقعه سرگردانست
این واقعه نیست درد بیدرمانست
رباعی 429

#مولانای_جان