This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
پیر را گفتم :
درخت"طوبی"چه چیز است و کجا باشد؟
گفت: درخت طوبی درختی عظیم است
هر کس که بهشتی بود
چون به بهشت رود
آن درخت را در بهشت بیند
گفتم ان را هیچ میوه بود؟
گفت هر میوه که تو در جهان میبینی
بر ان درخت باشد
و این میوهها که پیش توست
همه از ثمره اوست
اگر نه آن درخت بودی
هرگز پیش تو نه میوه بودی
و نه درخت و نه ریاحین و نه نبات
گفتم میوه ودرخت وریاحین با اوچه "تعلّق"دارد؟
گفت: سیمرغ اشیانه بر سر طوبی دارد
بامداد سیمرغ از آشیان خود به در اید
و پَر بر زمین باز گستراند
از "اثر پَر" او میوه بر درخت پیدا شود
و نبات بر زمین.....
#سهرودی
#عقل_سرخ
درخت"طوبی"چه چیز است و کجا باشد؟
گفت: درخت طوبی درختی عظیم است
هر کس که بهشتی بود
چون به بهشت رود
آن درخت را در بهشت بیند
گفتم ان را هیچ میوه بود؟
گفت هر میوه که تو در جهان میبینی
بر ان درخت باشد
و این میوهها که پیش توست
همه از ثمره اوست
اگر نه آن درخت بودی
هرگز پیش تو نه میوه بودی
و نه درخت و نه ریاحین و نه نبات
گفتم میوه ودرخت وریاحین با اوچه "تعلّق"دارد؟
گفت: سیمرغ اشیانه بر سر طوبی دارد
بامداد سیمرغ از آشیان خود به در اید
و پَر بر زمین باز گستراند
از "اثر پَر" او میوه بر درخت پیدا شود
و نبات بر زمین.....
#سهرودی
#عقل_سرخ
در صحرایی شخصی را دیدم که میآمد فرا پیشش رفتم و سلام کردم، به لطفی هرچه تمامتر جواب فرمود. چون در آن شخص بنگریستم محاسن و رنگ روی وی سرخ بود؛ پنداشتم که جوانست، گفتم ای جوان از کجا میآیی؟ گفت ای فرزند، این خطاب به خطاست، من اولین فرزند آفرینشم، تو مرا جوان همیخوانی؟ گفتم از چه سبب محاسنت سپید نگشته است؟ گفت محاسن من سپید است و من پیری نورانیم، اما مدتهاست که در چاه سیاه افتادهام، این رنگ من که سرخ میبینی از آنست، هر سپیدی که نور به او تعلق دارد چون با سیاه آمیخته شود، سرخ نماید. چون شفق اول شام یا آخر صبح که سپید است و نو بازو متعلق و یک طرفش با جانب نور است که سپید است و یک طرفش با جانب چپ که سیاهست.
#عقل_سرخ
#شهابالدین_سهرودی
#عقل_سرخ
#شهابالدین_سهرودی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
گفتم: ای پیر! چشمه زندگانی کجاست؟
گفت: در ظلمات.
اگر آن می طلبی، خضروار، پای افزار در پای کن
و راه توکل پیش گیر تا به ظلمات رسی.
گفتم: راه از کدام جانب است؟
گفت: از هر طرف که روی. اگر راه روی، راه بَری.
گفتم: نشان ظلمات چیست؟
گفت: سیاهی، و تو خود در ظلماتی، اما تو نمی دانی.
آن کس که این راه رود، چون خود را در تاریکی بیند، بداند که پیش از آن هم در تاریکی بوده است و هرگز روشنایی به چشم ندیده. پس اولین قدم در راه روان، این است
و از اینجا ممکن بود که ترقی کند.
اکنون اگر کسی بدین مقام برسد، از اینجا تواند بُوَد که پیش رود.
#عقل_سرخ
#شهاب_الدین_سهروردی
گفت: در ظلمات.
اگر آن می طلبی، خضروار، پای افزار در پای کن
و راه توکل پیش گیر تا به ظلمات رسی.
گفتم: راه از کدام جانب است؟
گفت: از هر طرف که روی. اگر راه روی، راه بَری.
گفتم: نشان ظلمات چیست؟
گفت: سیاهی، و تو خود در ظلماتی، اما تو نمی دانی.
آن کس که این راه رود، چون خود را در تاریکی بیند، بداند که پیش از آن هم در تاریکی بوده است و هرگز روشنایی به چشم ندیده. پس اولین قدم در راه روان، این است
و از اینجا ممکن بود که ترقی کند.
اکنون اگر کسی بدین مقام برسد، از اینجا تواند بُوَد که پیش رود.
#عقل_سرخ
#شهاب_الدین_سهروردی
گفتم: ای پیر! این چشمه زندگانی کجاست؟
گفت: در ظلمات؛ اگر آن میطلبی،
خضر وار پایافزار در پای کن و راه توکل در پیش گیر تا به ظلمات برسی
گفتم: راه از کدام جانب است؟
گفت: از هر طرف که رَوی راه بَری.
#عقل_سرخ
#شیخ_شهاب_الدین_سهروردی
گفت: در ظلمات؛ اگر آن میطلبی،
خضر وار پایافزار در پای کن و راه توکل در پیش گیر تا به ظلمات برسی
گفتم: راه از کدام جانب است؟
گفت: از هر طرف که رَوی راه بَری.
#عقل_سرخ
#شیخ_شهاب_الدین_سهروردی