#داستان_بشر
میگوئیل روئیز در کتاب خود «صدای معرفت» می گوید:
«داستان آدم و حوا دربارۀ ماست، دربارۀ تمام بشريت است.
باغ عدن بهشتی در زمين بود
آدم و حوا، بهشت را تجربه می کردند چون چشمان معنوی شان باز بود.
بهشت مكان صلح و شادی و آرامش و عشق لايتناهی است.
اول عشق بود:
همديگر را دوست داشتيم
به هم احترام میگذاشتيم
با تمام موجودات در هماهنگی كامل بوديم.
رابطۀ ما با پروردگار عاشقانه و مبتنی بر عشق كامل بود.
تمام مدت با خدا خلوت میكرديم و خدا با ما بود
ترس از پروردگار كه ما را خلق كرده است تصور ناپذير بود
ما به او ايمان داشتيم
از تمام مخلوقات لذت میبرديم و استفاده میكرديم
همه چيز زيبا بود چون همه چيز را با چشمان حقيقت می ديديم
رنج نبود
درخت زندگی (روح الهی) به همه چيز حيات می بخشيد
ولی درخت دانش (روح شیطانی) كه ما آن را درخت مرگ میناميم درختی زيبا با ميوه هاي آبدار و بسيار اغوا كننده بود، ولی
ميوههايش مرگبار بود.
در آن درخت ماری زندگی میكرد بزرگ و پر از زهر. (مار در ميان قوم تولتك پارازيت يا انگل ناميده میشود)
مار فرشتهای زيبایی بود که سقوط كرده بود.
پيام فرشتۀ مرگ به جاي عشق، ترس بود و كلاماش به جای حقيقت دروغ بود.
فرشتۀ مرگ ما را وسوسه كرد كه از ميوۀ درخت مرگ بخوريم
ميوۀ درخت مرگ (درخت دانش) دروغ بود. دروغهايی مستمر و گمراه كننده.
ما كلامش را به عنوان حقيقت پذيرفتيم و باور كرديم و به آنها ايمان آورديم.
ما با گاز زدن سيب آن درخت، دروغ را خورديم. (خوردن يعنی باور كردن اين دروغها از درون.»
كتاب #خرد_تولتكی
نويسنده: #دون_ميگل_روئیز
میگوئیل روئیز در کتاب خود «صدای معرفت» می گوید:
«داستان آدم و حوا دربارۀ ماست، دربارۀ تمام بشريت است.
باغ عدن بهشتی در زمين بود
آدم و حوا، بهشت را تجربه می کردند چون چشمان معنوی شان باز بود.
بهشت مكان صلح و شادی و آرامش و عشق لايتناهی است.
اول عشق بود:
همديگر را دوست داشتيم
به هم احترام میگذاشتيم
با تمام موجودات در هماهنگی كامل بوديم.
رابطۀ ما با پروردگار عاشقانه و مبتنی بر عشق كامل بود.
تمام مدت با خدا خلوت میكرديم و خدا با ما بود
ترس از پروردگار كه ما را خلق كرده است تصور ناپذير بود
ما به او ايمان داشتيم
از تمام مخلوقات لذت میبرديم و استفاده میكرديم
همه چيز زيبا بود چون همه چيز را با چشمان حقيقت می ديديم
رنج نبود
درخت زندگی (روح الهی) به همه چيز حيات می بخشيد
ولی درخت دانش (روح شیطانی) كه ما آن را درخت مرگ میناميم درختی زيبا با ميوه هاي آبدار و بسيار اغوا كننده بود، ولی
ميوههايش مرگبار بود.
در آن درخت ماری زندگی میكرد بزرگ و پر از زهر. (مار در ميان قوم تولتك پارازيت يا انگل ناميده میشود)
مار فرشتهای زيبایی بود که سقوط كرده بود.
پيام فرشتۀ مرگ به جاي عشق، ترس بود و كلاماش به جای حقيقت دروغ بود.
فرشتۀ مرگ ما را وسوسه كرد كه از ميوۀ درخت مرگ بخوريم
ميوۀ درخت مرگ (درخت دانش) دروغ بود. دروغهايی مستمر و گمراه كننده.
ما كلامش را به عنوان حقيقت پذيرفتيم و باور كرديم و به آنها ايمان آورديم.
ما با گاز زدن سيب آن درخت، دروغ را خورديم. (خوردن يعنی باور كردن اين دروغها از درون.»
كتاب #خرد_تولتكی
نويسنده: #دون_ميگل_روئیز
🌹
همه چیز انرژی است و به همین خاطر بایستی با فرکانس چیزهایی که میخواهید در زندگی تان ظاهر شود هم فرکانس شوید .
راه دیگری هم نیست.
این دیگر فلسفه نیست ، این فیزیک است..
#آلبرت_انشتین
#آگاهی #خرد
همه چیز انرژی است و به همین خاطر بایستی با فرکانس چیزهایی که میخواهید در زندگی تان ظاهر شود هم فرکانس شوید .
راه دیگری هم نیست.
این دیگر فلسفه نیست ، این فیزیک است..
#آلبرت_انشتین
#آگاهی #خرد
کنون ای #خردمند وصف #خرد
بدین جایگه گفتن اندر خورد
کنون تا چه داری بیار از خرد
که گوش نیوشنده ز او بر خورد
خرد بهتر از هر چه ایزد بداد
ستایش خرد را به از راه داد
خرد رهنمای و خرد دلگشای
خرد دست گیرد به هر دو سرای
از او شادمانی و ز اویت غمی است
و ز اویت فزونی و ز اویت کمی است
خرد تیره و مرد روشن روان
نباشد همی شادمان یک زمان
چه گفت آن خردمند مرد خرد
که دانا ز گفتار او بر خورد
کسی کو خرد را ندارد ز پیش
دلش گردد از کردهٔ خویش ریش
هشیوار دیوانه خواند ورا
همان خویش بیگانه داند ورا
از اویی به هر دو سرای ارجمند
گسسته خرد پای دارد به بند
خرد چشم جان است چون بنگری
تو بیچشم شادان جهان نسپری
نخست آفرینش خرد را شناس
نگهبان جان است و آن سه پاس
سه پاس تو چشم است و گوش و زبان
کز این سه رسد نیک و بد بیگمان
خرد را و جان را که یارد ستود
و گر من ستایم که یارد شنود
حکیما چو کس نیست گفتن چه سود
از این پس بگو کآفرینش چه بود
تویی کردهٔ کردگار جهان
ببینی همی آشکار و نهان
به گفتار دانندگان راه جوی
به گیتی بپوی و به هر کس بگوی
ز هر دانشی چون سخن بشنوی
از آموختن یک زمان نغنوی
چو دیدار یابی به شاخ سخن
بدانی که دانش نیاید به بن
#فردوسی
بدین جایگه گفتن اندر خورد
کنون تا چه داری بیار از خرد
که گوش نیوشنده ز او بر خورد
خرد بهتر از هر چه ایزد بداد
ستایش خرد را به از راه داد
خرد رهنمای و خرد دلگشای
خرد دست گیرد به هر دو سرای
از او شادمانی و ز اویت غمی است
و ز اویت فزونی و ز اویت کمی است
خرد تیره و مرد روشن روان
نباشد همی شادمان یک زمان
چه گفت آن خردمند مرد خرد
که دانا ز گفتار او بر خورد
کسی کو خرد را ندارد ز پیش
دلش گردد از کردهٔ خویش ریش
هشیوار دیوانه خواند ورا
همان خویش بیگانه داند ورا
از اویی به هر دو سرای ارجمند
گسسته خرد پای دارد به بند
خرد چشم جان است چون بنگری
تو بیچشم شادان جهان نسپری
نخست آفرینش خرد را شناس
نگهبان جان است و آن سه پاس
سه پاس تو چشم است و گوش و زبان
کز این سه رسد نیک و بد بیگمان
خرد را و جان را که یارد ستود
و گر من ستایم که یارد شنود
حکیما چو کس نیست گفتن چه سود
از این پس بگو کآفرینش چه بود
تویی کردهٔ کردگار جهان
ببینی همی آشکار و نهان
به گفتار دانندگان راه جوی
به گیتی بپوی و به هر کس بگوی
ز هر دانشی چون سخن بشنوی
از آموختن یک زمان نغنوی
چو دیدار یابی به شاخ سخن
بدانی که دانش نیاید به بن
#فردوسی
دانشمند یا خردمند؟!
بايد به ياد داشت كه:
#دانش، #خرد نيست و نمیتواند باشد
دانش عليه خرد است
و مانع بيداری خرد میشود.
دانش سكهای تقلبی است؛ تظاهر میكند كه میداند در حالیكه هيچچيز نمیداند ولی میتواند انسان را فريب دهد. اين موضوع چنان ظريف و نهان است كه اگر فرد واقعا هوشمند نباشد نمیتواند حقيقت آنرا تشخيص دهد.
در عين حال، اين فريب بسيار ريشهدار است و از دوران كودكی، در ما شرطی شده است.
دانستن يعنی اندوختن،
گردآوردن اطلاعات و جزييات.
دانستن شما را تغيير نمیدهد. شما همان كه بوديد باقی میمانيد و فقط مجموعه اطلاعاتتان بزرگ و بزرگتر میشود.
خرد شما را متحول میكند و درون شما را به شيوهای تازه شكل میدهد.
خرد، تحول است و ديدن. دانستن و بودن تازهای را ايجاد میكند. در نتيجه ممكن است شخصی اصلا مطلع و دانشور نباشد ولی خردمند باشد. همچنين امكان دارد كه فرد دانشور باشد، اما بسيار بیخرد هم باشد.
در حقيقت، اين چيزی است كه در دنيا اتفاق افتاده است؛ مردم تحصيل كردهتر و باسوادتر شدهاند. تحصيل در سطح جهان در دسترس همه است. پس همه دانش كسب كردهاند، اما خرد گم شده است.
دانش را میتوان از صفحات كاغذ، بهراحتی كسب كرد. چه كسی به خرد اهميت میدهد؟ خرد زمان، انرژی، ايثار و سرسپردگی میطلبد.
#کارل_گوستاو_یونگ
بايد به ياد داشت كه:
#دانش، #خرد نيست و نمیتواند باشد
دانش عليه خرد است
و مانع بيداری خرد میشود.
دانش سكهای تقلبی است؛ تظاهر میكند كه میداند در حالیكه هيچچيز نمیداند ولی میتواند انسان را فريب دهد. اين موضوع چنان ظريف و نهان است كه اگر فرد واقعا هوشمند نباشد نمیتواند حقيقت آنرا تشخيص دهد.
در عين حال، اين فريب بسيار ريشهدار است و از دوران كودكی، در ما شرطی شده است.
دانستن يعنی اندوختن،
گردآوردن اطلاعات و جزييات.
دانستن شما را تغيير نمیدهد. شما همان كه بوديد باقی میمانيد و فقط مجموعه اطلاعاتتان بزرگ و بزرگتر میشود.
خرد شما را متحول میكند و درون شما را به شيوهای تازه شكل میدهد.
خرد، تحول است و ديدن. دانستن و بودن تازهای را ايجاد میكند. در نتيجه ممكن است شخصی اصلا مطلع و دانشور نباشد ولی خردمند باشد. همچنين امكان دارد كه فرد دانشور باشد، اما بسيار بیخرد هم باشد.
در حقيقت، اين چيزی است كه در دنيا اتفاق افتاده است؛ مردم تحصيل كردهتر و باسوادتر شدهاند. تحصيل در سطح جهان در دسترس همه است. پس همه دانش كسب كردهاند، اما خرد گم شده است.
دانش را میتوان از صفحات كاغذ، بهراحتی كسب كرد. چه كسی به خرد اهميت میدهد؟ خرد زمان، انرژی، ايثار و سرسپردگی میطلبد.
#کارل_گوستاو_یونگ