جانهاست همه جانوران را جز جان
نانهاست همه نان طلبان را جز نان
هر چیز خوشی که در جهان فرض کنی
آن را بدل و عوض برود جز جانان
#رباعی_مولانا
- رباعی شمارهٔ ۱۴۴۹
نانهاست همه نان طلبان را جز نان
هر چیز خوشی که در جهان فرض کنی
آن را بدل و عوض برود جز جانان
#رباعی_مولانا
- رباعی شمارهٔ ۱۴۴۹
در دیدهٔ ما نگر جمال حق بین
کاین عین حقیقت است و انوار یقین
حق نیز جمال خویش در ما بیند
وین فاش مکن که خونت ریزد به زمین
#رباعی_مولانا
- رباعی شمارهٔ ۱۴۶۵
کاین عین حقیقت است و انوار یقین
حق نیز جمال خویش در ما بیند
وین فاش مکن که خونت ریزد به زمین
#رباعی_مولانا
- رباعی شمارهٔ ۱۴۶۵
دلها مثل رباب و عشق تو کمان
زامد شد این کمانچه دلها نالان
وانگه عمل کمان به مو وابسته است
گر مو شود اندیشه نگنجد به میان
#رباعی_مولانا
- رباعی شمارهٔ ۱۴۷۲
زامد شد این کمانچه دلها نالان
وانگه عمل کمان به مو وابسته است
گر مو شود اندیشه نگنجد به میان
#رباعی_مولانا
- رباعی شمارهٔ ۱۴۷۲
دوش آنچه برفت در میان تو و من
نتوان بنوشتن و نه بتوان گفتن
روزیکه سفر کنم ازین کهنه وطن
افسانه کند از آن شکنهای کفن
#رباعی_مولانا
- رباعی شمارهٔ ۱۴۷۳
نتوان بنوشتن و نه بتوان گفتن
روزیکه سفر کنم ازین کهنه وطن
افسانه کند از آن شکنهای کفن
#رباعی_مولانا
- رباعی شمارهٔ ۱۴۷۳
دوشست دیدم یار جدائی جویان
با من به جفا و کین جدا شو گریان
امروز چنانم که جدا گشته ز جان
رخسارهٔ خود به خون فرقت شویان
#رباعی_مولانا
- رباعی شمارهٔ ۱۴۷۴
با من به جفا و کین جدا شو گریان
امروز چنانم که جدا گشته ز جان
رخسارهٔ خود به خون فرقت شویان
#رباعی_مولانا
- رباعی شمارهٔ ۱۴۷۴
اندر دل من درون و بیرون همه او است
اندر تن من جان و رگ و خون همه اوست
اینجای چگونه کفر و ایمان گنجد
بیچون باشد وجود من چون همه اوست
#رباعی_مولانا
- رباعی شمارهٔ ۱۷۲
اندر تن من جان و رگ و خون همه اوست
اینجای چگونه کفر و ایمان گنجد
بیچون باشد وجود من چون همه اوست
#رباعی_مولانا
- رباعی شمارهٔ ۱۷۲
انصاف بده که عشق نیکوکار است
زانست خلل که طبع بدکردار است
تو شهوت خویش را لقب عشق نهی
از شعوت تا عشق ره بسیار است
#رباعی_مولانا
- رباعی شمارهٔ ۱۷۴
زانست خلل که طبع بدکردار است
تو شهوت خویش را لقب عشق نهی
از شعوت تا عشق ره بسیار است
#رباعی_مولانا
- رباعی شمارهٔ ۱۷۴
با سرکشی عشق اگر سرد آرم
بالله به سوگند که بس سر دارم
روزیکه چو منصور کنی بردارم
هردم خبری آرد از آن سردارم
#رباعی_مولانا
- رباعی شمارهٔ ۱۱۷۰
بالله به سوگند که بس سر دارم
روزیکه چو منصور کنی بردارم
هردم خبری آرد از آن سردارم
#رباعی_مولانا
- رباعی شمارهٔ ۱۱۷۰
ای بر سر ره نشسته ره میطلبی
در خرمن مه فتاده مه میطلبی
در چاه زنخدان چنین یوسف حسن
خود دلو توئی یوسف و چه میطلبی
#رباعی_مولانا
- رباعی شمارهٔ ۱۷۱۲
در خرمن مه فتاده مه میطلبی
در چاه زنخدان چنین یوسف حسن
خود دلو توئی یوسف و چه میطلبی
#رباعی_مولانا
- رباعی شمارهٔ ۱۷۱۲
ای بنده اگر تو خواجه بشناختیی
دل را ز غرور نفس پرداختیی
گر معرفتش ترا مسلم بودی
یک لحظه به غیر او نپرداختیی
#رباعی_مولانا
- رباعی شمارهٔ ۱۷۱۳
دل را ز غرور نفس پرداختیی
گر معرفتش ترا مسلم بودی
یک لحظه به غیر او نپرداختیی
#رباعی_مولانا
- رباعی شمارهٔ ۱۷۱۳