معرفی عارفان
1.26K subscribers
35.4K photos
13.1K videos
3.25K files
2.81K links
چه گفتم در وفا افزا جفا و جور افزودی
جفا کن جور کن جانا،غلط گفتم خطا کردم

فیض
Download Telegram
از تندی خوی تو گهی یاد نکردم
کز درد ننالیدم و فریاد نکردم

پیش که رسیدم که ز اندوه جدائی
نگریستم و حرف تو بنیاد نکردم

با این همه بیداد که دیدم ز تو هرگز
دادی نزدم ناله ز بیداد نکردم

گفتی چه کس‌ست این چه کسم آنکه ز جورت
جان دادم و آه از دل ناشاد نکردم

وحشی منم آن صید که از پا ننشستم
تا جان هدف ناوک صیاد نکردم

#وحشی‌بافقی
گرد سر تو گردم و آن رخش راندنت
وان‌دست و تازیانه و مرکب جهاندنت

شهری به ترکتاز دهد بلکه عالمی
ترکانه برنشستن و هر سو دواندنت

پیش خدنگ پرکش ناز تو جان دهم
وان شست باز کردن و تا پر نشاندنت

میرم به آن عتاب که گویا سرشته‌اند
سد لطف با ادای تعرض رساندنت

طرز نگاه نازم و جنبیدن مژه
وان دامن کرشمه به مردم فشاندنت

وحشی اگر تو فارغی از درد عشق چیست؟
این آه و ناله کردن و این شعر خواندنت

#وحشی‌بافقی
مهربانم
با تو خلوتی خواهم و در بسته ویک محرم راز
که گشایم سر راز و گله‌ای چند قدیم

#وحشی‌بافقی

به نام خدای همه
بر سر نکشت درتب غم هیچکس مرا
جز دود دل که بست نفس بر نفس مرا

من سر زنم به سنگ و تو ساغر زنی به غیر
این سرزنش میانه‌ی عشاق بس مرا

روزی که میرم از غم محمل نشین خود
بهر عزا بس است فغان جرس مرا

زین چاکهای سینه که کردند ره به هم
ترسم که مرغ روح پرد از قفس مرا

وحشی نمیزدم چو مگس دست غم به سر
بودی اگر به خوان طرب دسترس مرا

#وحشی‌بافقی
ز کوی آن پری دیوانه رفتم
نکو کردم خردمندانه رفتم

بیا بشنو ز من افسانه عشق
که دیگر بر سر افسانه رفتم

ز من باور کند زاهد زهی عقل
که کردم تو به وز میخانه‌ی رفتم

سفر کردم ز کوی آشنایی
ز صبر و دین و دل بیگانه رفتم

چه می بود اینکه ساقی داد وحشی
که من از خود به یک پیمانه رفتم

#وحشی‌بافقی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🕊
🍀
چو خواهم کز ره شوقش دمی بر گرد سرگردم
به نزدیکش روم سد بار و باز از شرم برگردم

من بد روز را آن بخت بیدار از کجا باشد
که درکویش شبی چون پاسبانان تا سحر گردم

دلم سد پاره گشت از خنجرش و ز شوق هر زخمی
به خویش آیم دمی سد بار و از خود بیخبر گردم

اگر جز کعبه‌ی کوی تو باشد قبله گاه من
الاهی ناامید از سجده‌ی آن خاک در گردم

نه از سوز محبت بی نصیبم همچو پروانه
که در هر انجمن گرد سر شمع دگر گردم

به بزم عیش شبها تا سحر او را چه غم باشد
که بر گرد درش زاری کنان شب تا سحر گردم

به زخم خنجر بیداد او خو کرده‌ام وحشی
نمیخواهم که یک دم دور از آن بیدادگر گردم

#وحشی‌بافقی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🕊
🍀
خوشست آن مه به اغیار آزمودم
به من خوش نیست بسیار آزمودم

همان خوردم فریب وعده‌ی تو
تو را با آن که سد بار آزمودم

ز تو گفتم ستمکاری نیاید
تو را نیز ای ستمکار آزمودم

به مهجوری صبوری کار من نیست
بسی خود را در این کار آزمودم

به من یار است دشمن‌تر ز اغیار
که هم اغیار و هم یار آزمودم

کسی کز عمر بهتر بود پیشم
نبود او هم وفادار آزمودم

اجل نسبت به درد هجر وحشی
نه چندان بود دشوار ، آزمودم

#وحشی‌بافقی
 

        من صید دیگری نشوم
            وحشی توام

اما تو هم برون مرو از صیدگاه خود

#وحشی‌بافقی
شد یار و به غم ساخت گرفتار مرا
نگذاشت به درد دل افکار مرا

چون سوی چمن روم که از باد بهار
دل می‌ترقد چو غنچه بی‌یار مرا

#وحشی‌بافقی
ای قامت تو جلوه ده شیوه‌های حُسن
در هر کرشمه‌ی تو نهان سد ادای حُسن

خواهی بدار و خواه بکش، ناپسند نیست
مستحسن است‌هر چه بود اقتضای حسن

سلطان حسن هرچه کند حکم حکم اوست
بگذار کار حسن به تدبیر و رای حسن

این حسن پنج روز به یوسف وفا نکرد
زنهار اعتماد مکن بر وفای حسن

دانی که گل ز باغ چرا زود می‌رود
یعنی که اندکیست زمان بقای حسن

گویی بزن که حال جهان برقرار نیست
حالا که در رکاب مراد است پای حسن

وحشی من و گدایی خوبان که این گروه
سلطان عالمند ز فر همای حسن

#وحشی‌بافقی