.
و عشق،هر کسی را به خود راه ندهد!
و به همه جایی مأوا نکند!
و به هر دیده،روی نَنَماید!
و اگر وقتی،نشانِ کسی یابد که مُستَحَقِ آن سعادت بوَد؛
حُزن را که وکیلِ دَر است بفرستد
تا خانه،پاک کند و کسی را در خانه نگذارد
و از آمدنِ سُلیمانِ عشق،خبر کند!
#مونس_العشاق
#شهاب_الدین_سهروردی
و عشق،هر کسی را به خود راه ندهد!
و به همه جایی مأوا نکند!
و به هر دیده،روی نَنَماید!
و اگر وقتی،نشانِ کسی یابد که مُستَحَقِ آن سعادت بوَد؛
حُزن را که وکیلِ دَر است بفرستد
تا خانه،پاک کند و کسی را در خانه نگذارد
و از آمدنِ سُلیمانِ عشق،خبر کند!
#مونس_العشاق
#شهاب_الدین_سهروردی
.
و عشق،هر کسی را به خود راه ندهد!
و به همه جایی مأوا نکند!
و به هر دیده،روی نَنَماید!
و اگر وقتی،نشانِ کسی یابد که مُستَحَقِ آن سعادت بوَد؛
حُزن را که وکیلِ دَر است بفرستد
تا خانه،پاک کند و کسی را در خانه نگذارد
و از آمدنِ سُلیمانِ عشق،خبر کند!
#مونس_العشاق
#شهاب_الدین_سهروردی
و عشق،هر کسی را به خود راه ندهد!
و به همه جایی مأوا نکند!
و به هر دیده،روی نَنَماید!
و اگر وقتی،نشانِ کسی یابد که مُستَحَقِ آن سعادت بوَد؛
حُزن را که وکیلِ دَر است بفرستد
تا خانه،پاک کند و کسی را در خانه نگذارد
و از آمدنِ سُلیمانِ عشق،خبر کند!
#مونس_العشاق
#شهاب_الدین_سهروردی
«محبّت» چون بهغايت رسد، آن را عشق خوانند. «العشق محبّة مفرطة». و «عشق» خاصّتر از «محبّت» است؛ زيرا كه همه عشقى «محبّت» باشد، امّا همه محبّتى «عشق» نباشد. و «محبّت» خاصّتر از «معرفت» است؛ زيرا كه همه محبّتى «معرفت» باشد، امّا همه معرفتى «محبّت» نباشد.
و از «معرفت» دو چيز متقابل تولّد كند كه آن را «محبّت» و «عداوت» خوانند؛ زيرا كه «معرفت» يا به چيزى خواهد بودن، مناسب و ملايم جسمانى يا روحانى، كه آن را «خير محض» خوانند و «كمال مطلق» خوانند، و نفسِ انسان طالب آن است و خواهد كه خود را بدانجا رساند و كمال حاصل كند؛ يا بهچيزى خواهد بودن كه نه ملايم بُوَد و نه مناسب، خواه جسمانى و خواه روحانى كه آن را
«شرّ محض» خوانند و «نقص مطلق» خوانند.
و نفس انسانى دائما از آنجا میگريزد [و از آنجاش نفرتى طبيعى حاصل میشود]، و از اوّل «محبّت» خيزد و از دوم «عداوت».
پس اوّلپايه «معرفت» است، و دوّمپايه «محبّت»، و سوّمپايه «عشق». و به عالم «عشق» كه بالاى همه است نتوان رسيدن تا از معرفت و محبّت دو پايه نردبان نسازد و معنى «خطوَطين و قد وصلت» اين است. و همچنانكه عالم عشق، منتهاى عالم معرفت و محبّت است؛ و اصل او منتهاى عُلماى راسخ و حكماى متألّه باشد و از اينجا گفتهاند:
عشق هيچ آفريده را نبوَد
عاشقى جز رسيده را نبوَد
#مونس_العشاق
#شيخ_اشراق
#شهاب_الدین_سهروردی
و از «معرفت» دو چيز متقابل تولّد كند كه آن را «محبّت» و «عداوت» خوانند؛ زيرا كه «معرفت» يا به چيزى خواهد بودن، مناسب و ملايم جسمانى يا روحانى، كه آن را «خير محض» خوانند و «كمال مطلق» خوانند، و نفسِ انسان طالب آن است و خواهد كه خود را بدانجا رساند و كمال حاصل كند؛ يا بهچيزى خواهد بودن كه نه ملايم بُوَد و نه مناسب، خواه جسمانى و خواه روحانى كه آن را
«شرّ محض» خوانند و «نقص مطلق» خوانند.
و نفس انسانى دائما از آنجا میگريزد [و از آنجاش نفرتى طبيعى حاصل میشود]، و از اوّل «محبّت» خيزد و از دوم «عداوت».
پس اوّلپايه «معرفت» است، و دوّمپايه «محبّت»، و سوّمپايه «عشق». و به عالم «عشق» كه بالاى همه است نتوان رسيدن تا از معرفت و محبّت دو پايه نردبان نسازد و معنى «خطوَطين و قد وصلت» اين است. و همچنانكه عالم عشق، منتهاى عالم معرفت و محبّت است؛ و اصل او منتهاى عُلماى راسخ و حكماى متألّه باشد و از اينجا گفتهاند:
عشق هيچ آفريده را نبوَد
عاشقى جز رسيده را نبوَد
#مونس_العشاق
#شيخ_اشراق
#شهاب_الدین_سهروردی
«محبّت» چون بهغايت رسد، آن را عشق خوانند. «العشق محبّة مفرطة». و «عشق» خاصّتر از «محبّت» است؛ زيرا كه همه عشقى «محبّت» باشد، امّا همه محبّتى «عشق» نباشد. و «محبّت» خاصّتر از «معرفت» است؛ زيرا كه همه محبّتى «معرفت» باشد، امّا همه معرفتى «محبّت» نباشد.
و از «معرفت» دو چيز متقابل تولّد كند كه آن را «محبّت» و «عداوت» خوانند؛ زيرا كه «معرفت» يا به چيزى خواهد بودن، مناسب و ملايم جسمانى يا روحانى، كه آن را «خير محض» خوانند و «كمال مطلق» خوانند، و نفسِ انسان طالب آن است و خواهد كه خود را بدانجا رساند و كمال حاصل كند؛ يا بهچيزى خواهد بودن كه نه ملايم بُوَد و نه مناسب، خواه جسمانى و خواه روحانى كه آن را
«شرّ محض» خوانند و «نقص مطلق» خوانند.
و نفس انسانى دائما از آنجا میگريزد [و از آنجاش نفرتى طبيعى حاصل میشود]، و از اوّل «محبّت» خيزد و از دوم «عداوت».
پس اوّلپايه «معرفت» است، و دوّمپايه «محبّت»، و سوّمپايه «عشق». و به عالم «عشق» كه بالاى همه است نتوان رسيدن تا از معرفت و محبّت دو پايه نردبان نسازد و معنى «خطوَطين و قد وصلت» اين است. و همچنانكه عالم عشق، منتهاى عالم معرفت و محبّت است؛ و اصل او منتهاى عُلماى راسخ و حكماى متألّه باشد و از اينجا گفتهاند:
عشق هيچ آفريده را نبوَد
عاشقى جز رسيده را نبوَد
#مونس_العشاق
#شيخ_اشراق
#شهاب_الدین_سهروردی
و از «معرفت» دو چيز متقابل تولّد كند كه آن را «محبّت» و «عداوت» خوانند؛ زيرا كه «معرفت» يا به چيزى خواهد بودن، مناسب و ملايم جسمانى يا روحانى، كه آن را «خير محض» خوانند و «كمال مطلق» خوانند، و نفسِ انسان طالب آن است و خواهد كه خود را بدانجا رساند و كمال حاصل كند؛ يا بهچيزى خواهد بودن كه نه ملايم بُوَد و نه مناسب، خواه جسمانى و خواه روحانى كه آن را
«شرّ محض» خوانند و «نقص مطلق» خوانند.
و نفس انسانى دائما از آنجا میگريزد [و از آنجاش نفرتى طبيعى حاصل میشود]، و از اوّل «محبّت» خيزد و از دوم «عداوت».
پس اوّلپايه «معرفت» است، و دوّمپايه «محبّت»، و سوّمپايه «عشق». و به عالم «عشق» كه بالاى همه است نتوان رسيدن تا از معرفت و محبّت دو پايه نردبان نسازد و معنى «خطوَطين و قد وصلت» اين است. و همچنانكه عالم عشق، منتهاى عالم معرفت و محبّت است؛ و اصل او منتهاى عُلماى راسخ و حكماى متألّه باشد و از اينجا گفتهاند:
عشق هيچ آفريده را نبوَد
عاشقى جز رسيده را نبوَد
#مونس_العشاق
#شيخ_اشراق
#شهاب_الدین_سهروردی
پس از تحمل همهی مرارتها به آب حیات خواهی رسید
و از آن خواهی نوشید و در آن غسل خواهی کرد
و آنگاه به عشق خواهی رسید؛
چرا که عشق آب حیات و سرچشمهی بقاست.
آنانکه چون سمندر با آتش عشق الهی خو میگیرند،
ناخالصیهای خود را درون آتش میریزند
و آتش را میبلعند تصفیه میشوند.
باید رنجها را تحمل کرد
و در نهایت به
دریای فنا پیوست...
#شیخ_اشراق
#مونس_العشاق
و از آن خواهی نوشید و در آن غسل خواهی کرد
و آنگاه به عشق خواهی رسید؛
چرا که عشق آب حیات و سرچشمهی بقاست.
آنانکه چون سمندر با آتش عشق الهی خو میگیرند،
ناخالصیهای خود را درون آتش میریزند
و آتش را میبلعند تصفیه میشوند.
باید رنجها را تحمل کرد
و در نهایت به
دریای فنا پیوست...
#شیخ_اشراق
#مونس_العشاق
در باب عشق و محبت
محبت چون به غایت رسد، آن را عشق خوانند. و عشق خاص تر از محبت است، زیرا که همه عشقی، محبت باشد اما همه محبتی، عشق نباشد.
و محبت خاص تر از معرفت است، زیرا که همه محبتی، معرفت باشد اما همه معرفتی، محبت نباشد.
از معرفت، دو چیزِ متقابل، تولد کند که آن را محبت و عداوت خوانند، زیرا که معرفت یا به چیزی خواهد بودن مناسب و ملایم جسمانی یا روحانی که آن را خیرِ محض خوانند و کمال مطلق خوانند و نفسِ انسان، طالبِ آن است و خواهد که خود را بدانجا رساند و کمالْ حاصل کند، یا به چیزی خواهد بود که نه ملایم بود و نه مناسب، خواه جسمانی و خواه روحانی که آن را شرِّ محض و نقص مطلق خوانند. و نفسِ انسانی دائما از آنجا می گریزد و از آنجاش نفرتی طبیعی به حاصل می شود.
پس اولْ پایه، معرفت است و دومْ پایه، محبت و سومْ پایه، عشق.
و به عالمِ عشق که بالای همه است نتوان رسیدن تا از معرفت و محبت، دو پایه ی نردبان نسازد.
عالمِ عشق، منتهای عالمِ معرفت و محبت است ، ...
📕 #مونس_العشاق
#سهروردی
محبت چون به غایت رسد، آن را عشق خوانند. و عشق خاص تر از محبت است، زیرا که همه عشقی، محبت باشد اما همه محبتی، عشق نباشد.
و محبت خاص تر از معرفت است، زیرا که همه محبتی، معرفت باشد اما همه معرفتی، محبت نباشد.
از معرفت، دو چیزِ متقابل، تولد کند که آن را محبت و عداوت خوانند، زیرا که معرفت یا به چیزی خواهد بودن مناسب و ملایم جسمانی یا روحانی که آن را خیرِ محض خوانند و کمال مطلق خوانند و نفسِ انسان، طالبِ آن است و خواهد که خود را بدانجا رساند و کمالْ حاصل کند، یا به چیزی خواهد بود که نه ملایم بود و نه مناسب، خواه جسمانی و خواه روحانی که آن را شرِّ محض و نقص مطلق خوانند. و نفسِ انسانی دائما از آنجا می گریزد و از آنجاش نفرتی طبیعی به حاصل می شود.
پس اولْ پایه، معرفت است و دومْ پایه، محبت و سومْ پایه، عشق.
و به عالمِ عشق که بالای همه است نتوان رسیدن تا از معرفت و محبت، دو پایه ی نردبان نسازد.
عالمِ عشق، منتهای عالمِ معرفت و محبت است ، ...
📕 #مونس_العشاق
#سهروردی
و عشق، هر کسی را به خود راه ندهد و به همه جایی مأوا نکند و به هر دیده، روی ننماید و اگر وقتی، نشانِ کسی یابد که مستحق آن سعادت بود؛ حزن را که وکیل در است بفرستد تا خانه، پاک کند و کسی را در خانه نگذارد
و از آمدن سلیمانِ عشق، خبر کند.
#سهروردی
#مونس_العشاق
و از آمدن سلیمانِ عشق، خبر کند.
#سهروردی
#مونس_العشاق