#با_من_برقص...
ای غنچهٔ دمیدهٔ من! یک دهن بخند
خورشیدِ من! ستارهِٔ من! باغِ من! بخند
افسرده خنده بر لبِ گُل پیشِ رویِ تو
ای خرمنِ شکوفه و گُل! ای چمن! بخند
ای گرمپویِ گرمتر از عطرِ گُل! برقص
ای خوبرویِ خوبتر از نسترن! بخند
تا خونِ نور در رگِ شبهایِ من دود،
یک لحظه، ای سپیدهِٔ سیمین بدن! بخند
ای خندههایِ دلکشِ روشنگرت مرا
تنها ستارههایِ شبِ زیستن! بخند
وی نازخندهٔ تو شکوفانده بر دلم
همچون بهار اینهمه باغِ سخن، بخند
#حسین_منزوی
ای غنچهٔ دمیدهٔ من! یک دهن بخند
خورشیدِ من! ستارهِٔ من! باغِ من! بخند
افسرده خنده بر لبِ گُل پیشِ رویِ تو
ای خرمنِ شکوفه و گُل! ای چمن! بخند
ای گرمپویِ گرمتر از عطرِ گُل! برقص
ای خوبرویِ خوبتر از نسترن! بخند
تا خونِ نور در رگِ شبهایِ من دود،
یک لحظه، ای سپیدهِٔ سیمین بدن! بخند
ای خندههایِ دلکشِ روشنگرت مرا
تنها ستارههایِ شبِ زیستن! بخند
وی نازخندهٔ تو شکوفانده بر دلم
همچون بهار اینهمه باغِ سخن، بخند
#حسین_منزوی
#با_من_برقص ...
#سهروردی را گفتند :
رقص کردن به چه آید ؟!
فرمود :" جان ، قصدِ بالا کند
همچو مرغی که میخواهد خود را
از قفس به دَر اَندازد
و قفسِ تَن مانِع آید .
مُرغ جان قُوّتْ کند ،
و قَفس را از جای بَراَنگیزد .
اگَر مُرغ را قُوتْ عَظیم بُوَد ،
پَس قَفس بِشکَند و خود بِپَرد
و اگر قوتْ نَدارَد ، سَرگردان شَود و
قفس با خود بِگَرداند ...
#با_من_برقص ...
#سهروردی را گفتند :
رقص کردن به چه آید ؟!
فرمود :" جان ، قصدِ بالا کند
همچو مرغی که میخواهد خود را
از قفس به دَر اَندازد
و قفسِ تَن مانِع آید .
مُرغ جان قُوّتْ کند ،
و قَفس را از جای بَراَنگیزد .
اگَر مُرغ را قُوتْ عَظیم بُوَد ،
پَس قَفس بِشکَند و خود بِپَرد
و اگر قوتْ نَدارَد ، سَرگردان شَود و
قفس با خود بِگَرداند ...